آوانگاردیسم و فرهنگ عامیانه
قبل از وقوع انقلاب اسلامی، آوانگاردیسم در حوزه های هنر، ادبیات، فلسفه در جامعه ما رخ داده بود و یک نوع تضاد در میان این گروه با فرهنگ عامیانه ای که به صورت جشن و تفریح و برای سرگرمی کنشگران آن دوران رواج داشت، درگرفته بود.
در تضادی که بین انقلابیون با فرهنگ رایج که به صورت طاغوت و ظلمانی شناخته می شد، فرهنگ سرگرمی رایج کاملاً شکست خورد و یک نیروی اجتماعی از گروه های معترض و آوانگاردِ مذهبی و فکری بر حاکمیت سیاسی مسلط شد.
چنان که دیدگاه نخبه گرا و دین مدار در دهه شصت اوج گرفت و در عرصه آن روز فیلم های حماسی تحت تأثیر جنگ و فیلم های تاریخی چون هزاردستان و سربه داران ساخته شد.
آهنگ ها هم به این منوال بیشتر به صورت تصنیف های حماسی، چاوش و نینوا بود که به گوش ها می رسید.
اگرچه در کنار این برنامه ها، مناسک ها و باورمندی های مذهبی نیز به مراتب افزایش می یافت، اما فرهنگ عامیانه مدت ها به صورت زیرزمینی بقا داشته، آهنگ های آن طرف آب، به صورت زیرزمینی مبادله شده و در محافل و عروسی ها رواج یافتند.
در این میان آهنگ های مجلسی مهرداد کاظمی، بیژن خاوری و عباس بهادری دریچه های موسیقی ای متفاوتی را باز کرد تا این که بالاخره، پای موسیقی پاپ و سالن های سرگرمی و طنز حتی در برنامه های سیاسی هم به میان آورده شد.
آن آوانگاردیسم که محصول بر هم کنش دو نیروی «مذهبی فکری» و «هنری ادبی» بود، ریشه از نیروهای فکری که با فارابی، ابوعلی سینا، ملاصدرا و … داشته، در اثر ارتباطات گسترده عصر مشروطه تقویت و موج های خود را تا حد مشارکت در انقلاب های متعدد نشان داد.
تنها این موج ها نبودند که بعد از انقلاب دچار تضاد و مواجهه با بحران های عدیده شدند، عرصه های هنری ادبی که واسطی بین نیروی مذهبی فکری و زندگی روزمره بوده و قدمتی بیش از دو هزارسال داشتند نیز بعداً قافیه را به سرگرمی عمومی و تلویزیون، که عمر چندانی هم نداشت، باختند.
از سویی تلویزیون که یک پدیده اقتصادی و روزمره است، برای تامین درآمد خود بیشتر به خلق سرگرمی و خوراندن تبلیغات لابلای آن به مخاطبان نیازمند است و به برنامه های فکری و تحلیلی روی نمی آورد و چنین برنامه هایی موفقیتی هم نخواهد داشت.
به جای آوانگاردیسم و کتاب، تلویزیون به امر روزمره و مقبول تبدیل شده و جای سایر عرصه های فکری و ادبی را گرفته است.
اما عرصه های هنری و ادبی که واسطه انتقال معنا از عرصه های مذهبی و فکری به زندگی روزمره بودند که در این اتفاق، بیش از آن که ارجاع خود را به دنیای نخبگان بدهند، به زندگی روزمره و طرح مطالبات سطحی توسط کنشگران تلویزیونی اعم از ورزشکاران و هنرمندان داده اند.