ارادهگرایی و باور به آزادی
«…ردپای این باورهای جبرانگارانه را در متون گوناگون میتوان تشخیص داد. این رگههای اندیشه نشان میدهند که باور به اراده آزاد انسانی که مهمترین دستاورد فلسفه زرتشتی بود، هرچند در تمدن ایرانی نهادینه شد و پذیرشی عام به دست آورد، اما همواره موضوع شک و تردید و حمله و نقد بوده و بسیاری از نهادهای سیاسی و مذهبی برای تثبیت اقتدار خود از نسخههای جبرانگارانه مخالف آزادی پیروی میکردهاند.
نمودهای این ستیزه با آزادی را در آرای طیفی وسیع از اندیشمندان میتوان تشخیص داد.
متکلمان اشعری، دانشمندان فرقه زروانی، فیلسوفان دهری و زاهدان متشرع و خشکهمقدسان همه از زوایای گوناگون به این آزادی انسانی و حق انتخاب طبیعیاش حمله میآوردند.
هرچند شواهد نشان میدهد که این حملهها هرگز نتوانسته ریشههای ارادهگرایی و آزادیخواهی ایرانیان را سست سازد.
گاه نسخههایی از این اندیشه جبرمدارانه را در نقاطی بسیار نامنتظره میبینیم.
به عنوان مثال فردوسی در شاهنامه وصیتنامه اردشیر بابکان را ثبت کرده، و این متن به شکلی شگفتانگیز جبرانگارانه است.
باید توجه داشت که فردوسی خود ارادهگرایی صریح بوده و هرچند گهگاه در بافتی تراژیک از نیروی بخت و گریزناپذیری تقدیر سخن میگوید، اما شیوهی روایت کردن داستانهایش یکسره بر ارادهی آزاد و انتخابهای قهرمانانش متکی است و اصراری هم دارد که دلیل شخصیِ پهلوانان برای کردارشان را حتماً ذکر کند.
از سوی دیگر، اردشیر بابکان هم با همکاری موبدی نامدار به اسم تنسر اصلاحگری دینی بوده که نسخه راستکیش زرتشتیگری دوران ساسانی را تدوین کرده است، و این روایتی است با تاکید چشمگیر و صریح بر ارادهگرایی و حق آزادی انسان.
از این رو، این که فردوسی وصیتنامه اردشیر بابکان را چنین ثبت کرده، نشان میدهد که احتمالاً با ثبتی از یک نسخه دیرآیند و تحریف شده این وصیتنامه سر و کار داریم.
چون محتوای آن چندان زرتشتی نمینماید و بیشتر به باورهای زروانی پهلو میزند:
بدانید کاین تیرگردان سپهر / ننازد به داد و نیازد به مهر
یکی را چو خواهد برآرد بلند / هم آخر سپارد به خاک نژند
نماند به جز نام زو در جهان / همه رنج با او شود در نهان
به گیتی ممانید جز نام نیک / هر آنکس که خواهد سرانجام نیک
ترا روزگار اورمزد آن بود / که خشنودی پاک یزدان بود
به یزدان گرای و به یزدان گشای / که دارنده اویست و نیکیفزای
ز هر بد به دادار گیهان پناه / که او راست بر نیک و بد دستگاه
کند بر تو آسان همه کار سخت / ز رای دلفروز و پیروز بخت
این بیتها نوعی جبر کیهانی و اخترشناسانه را بر هستی حاکم میداند و میگوید این قاعده کیهانی با مهر و دادگری سازگار نیست و چه بسا نامهربانی و نادادگری بزاید و بنماید.
اینها با باور بنیادین زرتشتیان به نیک بودن گیتی و چیرگی اشه بر همه چیز ناسازگار است و بر خلاف این آیین گویا روندهای اهریمنی و چیزهای شر را اموری عدمی در نظر نمیگیرد، بلکه آن را بخشی از سازوکار آفرینش میداند که البته باید به جبهه اهورامزدا پیوست و با آن مبارزه کرد.
چنین برداشتی را در دوران ساسانی در میان مغان زروانی میبینیم که نوعی نگاه عقلانی مکانیکی به جهان داشتند و درست به همان سبکی که در پشت پردهی باورهای خود فردوسی هم دیده میشود، گردش اختران را تعیینکننده رخدادهای زندگی مردمان میپنداشتند…»
پیوست: چند بند از فصلی از کتاب «سیاست ایرانشهری»