اریک اولین رایت نظریه پرداز طبقه
اریک اولین رایت رئیس پیشین انجمن جامعهشناسی امریکا و از مهم ترین نظریه پردازان «طبقه» در سنت مارکسیستی 23 ژانویه 2019 درگذشت.
قطعه زیر معرفی مختصری است از دیدگاه او درباره اهمیت تحلیل طبقاتی در سنت مارکسیستی و اینکه چه مفاهیم و ایده هایی در این تحلیل مرکزیت دارند.
رایت معتقد است «مارکسیسم به مثابه تحلیل طبقاتی» هسته مرکزی برنامه پژوهشی جامعه شناسی مارکسیستی را تشکیل می دهد.
از نظر اریک اولین رایت تحلیل طبقاتی در سنت مارکسیستی در اصل ریشه در مجموعه ای از تعهدات هنجاری نسبت به شکلی از برابری خواهی رادیکال (radical egalitarian) دارد.
غالب مارکسیست ها درباره این تعهد صحبت نکرده اند.
از نظر رایت در سنت مارکسیستی می توان برابری خواهی رادیکال را در قالب سه تز بیان کرد.
1- تز برابری طلبی رادیکال (radical egalitarianism thesis بر مبنای این تز، کامیابی و شکوفایی انسانی، با توزیع برابرانهِ شرایطِ مادیِ حیات افزایش می یابد.
2- تز امکانپذیری تاریخی (historical possibility thesis) بر مبنای این تز، در یک اقتصادِ با تولیدِ بالا، به لحاظِ مادی امکان سازماندهی جامعه به طریقی که توزیع برابرانه و پایدارِ شرایطِ مادیِ زندگی فراهم باشد، به وجود خواهد آمد.
3- تز ضد سرمایه داری (anti-capitalism thesis) بر مبنای این تز، سرمایه داری امکان دستیابی به توزیع اساساً برابرانهِ شرایطِ مادی زندگی را مسدود می کند.
یکی از بزرگترین دستاوردهای سرمایه داری این است که ظرفیت تولیدی را به چنان مرحله ای می رساند که امکان توزیع برابرانه فراهم می شود، اما سرمایه داری با بوجود آوردن نهادها و روابط قدرتی خاص، به مسدود شدن این امکان می انجامد که پتانسیل برابری طلبانه دارد.
در نتیجه تنها راه، از میان برداشتن سرمایه داری است.
رایت «استثمار» را محور تحلیل طبقاتی خود قرار می دهد.
از نظر او وجود استثمار مبتنی بر تحقق سه شرط یا معیار بسیار مهم است:
1- اصل رفاه مادیِ الزاماً متضاد:
بر مبنای این اصل، رفاه مادی یک طبقه باید مبتنی باشد بر استثمار طبقه دیگر.
رفاه مادی استثمارگران به لحاظ علّی منوط به محرومیت مادی استثمارشدگان است.
به این معنا که منافع کنشگران در چنین روابطی، نه تنها متفاوت بلکه در تضاد با یکدیگر است.
2- اصل طرد کردن و محروم سازی:
این اصل تکمیل کننده اصل اول است، به این معنا که تنها زمانی اصل اول می تواند تحقق پیدا کند که مبتنی باشد بر طرد استثمارشوندگان از دستیابی به منابع مادی مشخص.
یعنی جلوی دستیابی آن ها به منابع گرفته شود.
3- اصل از آنِ خودکردن:
اصل طرد برای استثمارکنندگان مزیت مادی به وجود می آورد، چرا که آن ها را قادر می سازد تلاش های نیروی کار را به خود اختصاص دهند.
بنابراین استثمار، مشخص کننده و پیش بینی کننده فرایندی است که از طریق آن نابرابری در درآمد، منتج از نابرابری در حقوق و اختیارات در منابع تولیدی است.
رفاه مادی یک طبقه باید مبتنی بر تلاش ها و زحمات طبقه دیگر باشد.
یعنی همان جریان انتقال ارزشِ تولید شده از طبقه کارگر به طبقه سرمایه دار.
اگر فقط معیارهای 1 و 2 حضور داشته باشند، بدون حضور معیار 3 با سرکوب اقتصادیِ غیراستثماری مواجهیم.
در این رابطه خبری از به خود اختصاص دادن نتیجه تلاش های کاریِ دیگران دیده نمی شود.
اما، در استثمار که با شرط سوم متحقق می شود، استثمارگر به استثمار شده نیاز دارد.
بنابراین، شرط سوم حتماً باید وجود داشته باشد.
استثمار رابطه اجتماعی را به وجود می آورد که هم منافع یک گروه را در برابر منافع گروه دیگر تقویت می کند و هم کنش متقابل و وابستگی متقابل آن ها را ضروری می سازد.
استثمار با مسئله سلطه پیوند دارد (فعالیت های یک فرد توسط دیگران کنترل شود).
سلطه در وهله اول با اصل طرد همراه است.
دارا بودن یک منبع به فرد این امکان را می دهد تا از دستیابی دیگران به آن جلوگیری کند.
سلطه با اصل از آنِ خود کردن هم همراه است.
از نظر رایت همراهی استثمار و سلطه، ویژگی محوریِ کنش متقابل ساختاریافته در روابط طبقاتی را تعریف می کند.
با این توضیحات طبقات «جایگاه هایی در روابط اجتماعی تولید هستند که از این روابط استثماری ناشی شده اند».