از منظر جامعهشناسی، صلح چیست؟
صلح از کجا آغاز میشود؟ و خشونت از کجا آغاز میگردد؟
از منظر جامعهشناسی، صلح میوه و نتیجه و کارکردِ حضور یک نوع خاص از «نظم و تغییر» و تداومِ آنها است.
چنانکه خشونت و ستیزه هم میوه و نتیجه و کارکردِ حضور یک نوع دیگری از «نظم و تغییر» و تداومِ آنها است.
به دیگر سخن صلح، کارکرد و میوه حضور و تداوم «نظم و تغییر» سازگار با صلح در یک جامعه و در مناسبات بینالملل است.
چنانکه ظهور انواع خشونت و ستیزه و جنگ هم، نتیجه حضور و تسلط «نظم و تغییر» ضدِ صلح و ضدِ مُدارا در یک جامعه و در مناسبات بینالملل است.
نظم اَشکال و انواع گوناگونی دارد که؛ اعم از نظمهایِ ساختاریِ عینی و نظم گفتمانی و حقوقی و کنشی است.
مثال مشهور نظم ساختاریِ عینی که تالکوت پارسونز آنرا صورت بندی کرده است، عبارت از؛
نظم سیاسی
نظم اقتصادی
نظم فرهنگی
و نظم اجتماعی است.
به بیان روشنتر، حضور و تسلط نهادها و ساختارها و قوانین و گفتمانهای تبعیضآمیز، ستمگرانه، غیرعادلانه و یک سویه در مناسبات نهادی و مناسبات گروهی و میان فردی یک رویداد ضدصلح و ضدمدارا و ضدمسالمت است و صلح را به خطر میاندازد، یا آنرا از بین میبرد و سرکوب و خشونت و خشم و ستیزه و ترس را به صحنه میآورد.
دو تا از ساختارهای اصلی که غالباً صلح را به خطر میاندازند؛
یکی نظمِ سیاسی است که عمدتاً دولت و نظام حقوقی آنرا نمایندگی میکند
و دیگری نظمِ اقتصادی است که عمدتاً بازار و نظام تولید آنرا نمایندگی میکند.
اگر این دو ساختار چه در داخل جامعه و چه در مناسبات بینالملل تبعیضآمیز و غیرعادلانه و ستمگرانه و نابرابر و غیرانسانی باشند، یعنی فاسد و دُژکارکرد هستند
و به دنبالش ترس و خشونت و ستیزه به صحنة زندگی جمعی میآید
و صلح و مدارا و آرامش و آشتی و صفا و زندگی و امنیت از میان میرود.
در نتیجه اگر در جامعه یا در مناسبات بینالملل راه «تغییرِ» مسالمتآمیزِ «نظمِ مسلّط» بسته باشد
و مطالبه تغییرات صلحآمیز و عادلانه و فراگیر و انسانی و دوستانه سرکوب شود
و مهم تر از آن اگر راه گفتوگو، مباحثه، مخاطبة آزادانه و عقلانی برای تغییر بسته باشد
و در مقابل سرکوب، طرد اجتماعی و فرهنگی و سیاسی غالب باشد
صلح به خطر میافتد و به دنبال آن از صحنه خارج میشود
و قهر، خشونت و ستیزه و جنگ به جامعه یا به مناسبات بینالملل برمیگردد
و ناقوس جنگ و خشونت و مرگ به صدا در میآید.
پس در اینجا این سه پرسش اساسی به میان میآید:
۱ـ کدام نظمها (یا وحدتها) و تمایزها مولّدِ صلح و تداومبخش آن هستند؟
۲ـ و کدام نظمها و تمایزها ضدِ صلح و ضد مدارا هستند؟
۳ـ چرا ما امروز نیاز داریم به صلح بیندیشیم و در آن گفتوگو کنیم؟