استاد معنوی کیست؟
استاد معنوی آن است که بر خودش مسلط است. این تسلط بر جنبههای مختلف ساختار وجودی اوست:
بر «ذهنش» مسلط است و یعنی اینکه کنترل افکاری که در ذهن او جاری میشوند را در دست خود دارد. او قربانی ذهن پریشان و پرترافیک آشفته نیست، بلکه ذهن او مطیع ارادهی نظم بخش و چهارچوب مند اوست.
بر «پندارش» مسلط است و یعنی اینکه به دیگران گمان باطل نمیبرد و ظن منفی نسبت به انسانهای دیگر ندارد، بلکه با عینک مثبت اندیشی دیگران را میبیند و واقعیتها را بدون سوگیری، تعصب و پیشداوری منفی یا مثبت مشاهده میکند.
بر «گفتارش» مسلط است و یعنی اینکه از دروغ رهایی یافته و این مقام را مرهون شجاعت اخلاقی و توحید وجودی خویش است. همچنین از سخن ناراست، تهمت و افترا، بدگویی و بدشنوی، بینزاکتی و بیادبی، باطلگویی و باطلشنوی، دشنام و خشونت کلامی رهیده و زبان زیبای راستگویانه در کام اوست و ادب و نزاکت و امنیت کلامی و حقگویی فرهنگ گفتاری او را آراسته است.
بر «نفس اش» مسلط است و یعنی اینکه به نیروی خودسازی و تزکیه از قدرت مدیریت بر خود برخوردار گردیده و لگام شهوت نفس را در اختیار و مهار خود دارد و نجابت اخلاقی و جنسی رفتار او را نمایندگی میکند و این تسلط بر نفس همان تقواست که آن کس که بیشتر از آن برخوردار است، نزد خداوند محبوبتر است. چشمانش در پی هوی و هوس دلی نااستوار هرز نمیروند، بلکه افسار چشمان نجیبش در مهار تقوای اوست.

به پیروی از خداوند؛ او از قوم گرایی و خویشاوندگرایی و خانواده گرایی رها گردیده و محبوبترین فرد نزد وی آن کسی است که از تقوای بیشتری بهرهمند است.
استاد معنوی آن است که دیگران را بر تراز و فراز تسلطِ حداکثری بر خود پرورش میدهد، بیآنکه بالیدن دیگران او را در موضع کبر و نخوت دراندازد یا از آن سبب به فربه سازی منیت خویش همت گمارد. او درستکاری و راستی تعلیم میدهد، پاسداری از حق میآموزد و از تاریکی به روشنی بیرون میآورد.
استاد معنوی از ریا و چندپارگی وجودی رهایی یافته و دارای شخصیتی یکپارچه گردیده است. توحید آنچنان در او ریشه دوانیده که همهی شخصیت او را فراگرفته و یکدست نموده است.
استاد معنوی از زندان پلیدی و شر رسانی نجات یافته و خیر او به زندگی سرازیر است. دیگران از پندار و گفتار و کردار او در امان اند. نقدش نه به جهت تخریب و ویران کردن دیگران، بلکه برای اصلاح و زیباتر کردن زندگی است. عقدههایش او را راه نمیبرند، بلکه نفس مزکای اوست که هدایت اجزای شخصیت او را بر عهده گرفته است. از تیرهبینی رهیده و به روشنی اندیشی رسیده است.
استاد معنوی شفقت و مهرش اطرافیانش را دربرگرفته و پیرامونش را دریایی از عشق به دیگر موجودات فرا گرفته است. او میبخشد و رها میشود. بدی را با بدی پاسخ نمیدهد، زیرا رفتاری واکنشی ندارد و این استقلال رفتاری را از تسلط بر خویش دارد، چراکه او بر ارکان سازندهی وجودش مسلط است.
هر کس به آن اندازه که از این ویژگیها برخوردار گردیده، به استادی در معنویت نزدیکتر شده است.