انباشت و مازادِ تولید از نگاه امانوئل والرشتاین
همه میدانیم سرمایهداریِ مدرن چیست: به کارگیری و سرمایهگذاری پول به منظورِ کسب پول بیشتر (سود)، اما همچنانکه امانوئل والرشتاین (2004) میگوید: «تنها زمانی در یک سیستم سرمایهداری قرار داریم که اولویت با انباشت بی پایان سرمایه باشد».
ما در اطراف خود شاهد میل عجیب برای بدست آوردن پول به منظورِ کسب پول بیشتر هستیم، با اینحال غالب افراد تنها به اثرات شخصیِ این نوع از سرمایهداری توجه می کنند (مثل این واقعیت که ثروت بیل گیتس 4/63 میلیارد دلار است).
اما، اثرات این روند بر اقتصاد چیست؟
غالب آمریکاییها احتمالاً خواهند گفت که اثرات بر اقتصاد مثبت است: یعنی با سودهای دائماً افزایش یابنده و استاندارهای بالاترِ زندگی مواجه خواهیم شد.
شاید این طور باشد، اما امانوئل والرشتاین از ما میخواهد چیزهای دیگری را نیز که در جریان است، ببینیم.
برای فهم کامل آنچه در ذهن والرشتاین است، باید به نقش حکومت در تقلای بیپایان برای انباشت سرمایه فکر کنیم.
برای اینکه سرمایهداری پابرچا بماند و چرخش خوب بچرخد، واضح است که باید سیستم دولتی نیرومندی وجود داشته باشد.
دولت تولید متمرکز و کنترل پول را فراهم میکند؛ قوانینی را وضع و تثبیت میکندکه حقوق مالکیت خصوصی را تضمین میکنند، نظارت بر بازارها، مرزهای ملی، روابط بین سازمانی و مواردی از این دست را فراهم میکند.
اما دولت در یک سیستم سرمایهداری کار دیگری را نیز انجام میدهد.
فرض ما عموماً این است آن شرکتی که هزینه میکند، سود هم میبرد، مثل سرمایهداری که پولش را سرمایهگذاری میکند و از سود آن برخودار میشود.
با اینحال، در واقعیت امر این دولت است که تصمیم میگیرد شرکت چه نسبتی از هزینه های تولید را پرداخت کند. به این معنا بخشی از هزینههای سرمایهداران را دولت پرداخت میکند.
میتوان از سه نوع هزینه صحبت کرد که دولت بخشی از آنها را تقبل می کند.
(1) هزینه های مربوط به حمل و نقل، (2) سموم و آلودگی ها، (3) و تحلیلرفتگی و کمبود مواد خام.
شرکتها به ندرت تمام هزینههای مربوط به حمل و نقل کالاهایشان را می پردازند و دولت است که غالب هزینه های مربوط به این زیر ساختها، مثل سیستم راه را متحمل میشود.
تقریباً تمام انواع تولید ضایعات خاص خود را به وجود میآورند، خواه گازهای مضر باشد، ضایعات مایع یا جامد و یا پیامدهای زیستمحیطی.
اینکه چگونه و چه زمانی این هزینهها به بار میآیند و اینکه چه کسانی باید بهای آنها را بپردازد همواره مسئله ساز بوده است.
کم هزینهترین روش، کوتاه مدت و در عین حال طفره رونده است (جدی نگرفتن ضایعات و وانمود کردن اینکه اساساً مسئله نیستند)، اما در نهایت هزینه اینها پرداخت میشود، آن هم به وسیله دولت.
تولید سرمایهدارانه همچنین به تحلیل رفتن مواد خام منجر میشود، اما در این مورد نیز شرکتها به ندرت هزینهها را میپردازند.
وقتی منابع رو به اتمام میرود، دولت وارد قضیه میشود تا به احیا یا از نو ساختن منابع بپردازد.
اقتصاددانان از مخارجی که دولت برای تولید سرمایه دارانه هزینه میکند با عنوان هزینههای بیرونی شده یاد میکنند و خواهیم دید که همه دولتها در این زمینه یکسان نیستند.
دولتها [با این حمایتها] ساختاری برای شبه انحصارات مهیا میکنند.
انحصار بدین گونه تعریف میشود: کنترل انحصاری بر یک بازار و یا ابزارهای تولید؛ شبه انحصارات کنترل انحصاری ندارند، اما کنترل قابل توجهی دارند.
امانوئل والرشتاین معتقد است که بازارهای کاملاً آزاد انباشت بی پایان سرمایه را امکان ناپذیر میکند.
بازارهای کاملاً آزاد به این معنا است که تمام عوامل اثرگذار بر ابزارهای تولید آزاد باشند و در دسترس تمام شرکت ها قرار داشته باشند، جریان کالاها و خدمات بری از محدودیتها باشد، تعداد بسیار زیاد فروشندگان و خریداران وجود داشته باشد و همه مشارکت کنندگان در این فرایند دانش و آگاهی کاملی داشته باشند و تمام اطلاعات را در اختیار داشته باشند.
«در چنین بازار کاملی همیشه این امکان برای خریداران وجود دارد تا فروشندگان را به سودهای ناچیز وادارند، امری که بنیان های اساسی سرمایهداری را مضمحل میکند».
نقطه مقابل یک بازار کاملاً آزاد یک انحصار است، و فرایندهای انحصاریشده به مراتب از فرایندهای موجود در بازار کاملاً آزاد سودمندتر هستند.
از این رو، عالیترین وضعیت برای یک شرکت سرمایهداری داشتن کنترل انحصاری است.
چرا که با داشتن این کنترل قادر خواهد بود تا جستجوی سود بی پایان را با بیشترین کارایی و موفقیت پیش ببرد.
منبع: انباشت و مازادِ تولید از نگاه امانوئل والرشتاین، کنت آدام، ترجمه محمد هدایتی