انسانشناسی جدید در ایران ؛ میدان و نوشتار
رشته انسانشناسی در ایران دارای اصولی اصیل بوده که در طی سالهای گذشته تا به امروز، بنابر دلایل مختلف مورد غفلت، انکار یا خصومت قرار گرفته است.
«انسانشناسی جدید در ایران» به دنبال احیا و تقویت این اصول است:
![](https://youngsociologists.com/wp-content/uploads/2019/05/164.jpg)
1– «کار میدانی اتنوگرافیک طولانیمدت» بهعنوان نخستین، اصیلترین و بیچون و چراترین معیار کسب هویت حرفهای.
الف) هر انسانشناسی باید میدان یا میدانهایی داشته باشد که برای سالها با آنها درگیر شود.
انسانشناس بدون میدان، هر چیزی هست یا میتواند باشد، ولی قطعاً انسانشناس نیست.
اشتغال اصلی انسانشناس، نه تدریس است نه ترجمه، بلکه «انجام» کار میدانی است.
کار میدانی مال دوره اوایل جوانی یا دانشجویی نیست. بزرگ شدن یا استاد شدن نمیتواند بهانهای برای توقف کار میدانی باشد. کار میدانی جزء جداییناپذیر هویت انسانشناس بودن است.
ب) مشخصه عمده کار میدانی در انسانشناسی، و تفاوت آن با کار میدانی در رشتههای دیگر، تکیه سنگین، ولی نه منحصراً، بر مشاهده مشارکتی است.
حضور در زندگی هرروزه افراد مورد مطالعه، همزمان راهی است روششناسانه و شناختشناسانه.
این حضور نمیتواند با یک یا چند دیدار گذرا و با حفظ فاصله محقق شود.
حضور انسانشناختی، نوعی سکنی گزیدن معنادار در جهان دیگران است.
با بر عهده گرفتن یک نقش در حیات اجتماعی آغاز میشود.
ولی حد نهاییاش به شرکت فعال و موثر در زندگی و مسائل افراد مورد مطالعه میرسد.
کار میدانی در انسانشناسی ضد از دور ایستادن و نگاه کردن صرف است.
مشاهده مشارکتی یا مشاهده همراه با مشارکت، پیامدهای اخلاقی و سیاسی دارد: توجه کردن به دیگری و کوشش برای تغییر وضعیتهای صدمه زننده.
ج) کار میدانی باید طولانیمدت باشد.
نمیتوان محدوده زمانی خاصی را برای مدت ارتباط بین انسانشناس و میدان تعیین کرد.
ولی تجربه بسیاری از انسانشناسان برجسته، از نسلهای نخستین تا نسلهای معاصر، نشان میدهد که هرچه اقامت و ارتباط بیشتر باشد، درک عمیقتر، پیچیدهتر و انسانیتر خواهد شد.
![](https://youngsociologists.com/wp-content/uploads/2019/05/165.jpg)
برای این انسانشناسان، از پنج شش سال تا چند دهه، میدانشان خانه دومشان بود.
این اصل در تقابل با کارهای کوتاه مدت، عجولانه و سرسری است، همانهایی که کار میدانی را تبدیل به چیزی مبتذل و «بزن در رویی» میکنند.
این اصل بنیان آن کارهای پوشالی و دروغینی را فرو میریزد که در عرض چند دقیقه یا چند ساعت محدود انجام شدهاند و مدعیاند کار میدانی انجام دادهاند. صبوری جزء مهم این رابطه طولانیمدت است.
2- «نوشتار انسانشناختی یا نوشتار اتنوگرافیک» به عنوان دومین معیار کسب هویت حرفهای برای انسانشناسی در ایران باید محسوب گردد.
این نوشتار از یک کار میدانی طولانی مدت سرشته میشود.
نوشتار انسانشناختی اصیلترین محصول و اثری است که انسانشناس تولید میکند. آثار دیگر، نمایشگاه یا فیلم اتنوگرافیکاند.
نوشتار انسانشناختی گاه با عنوان روایت یا داستان اتنوگرافیک خوانده میشود.
متن انسانشناختی جایی است که هنر، مهارت و انسانیت انسانشناس به نمایش گذاشته میشود: با خلق توصیفهای قدرتمند، زنده و چنددادهای، تحلیلهای نشانگر پیوندهای بین تجارب سوبژکتیو و ساختارهای ابژکتیو، و شهادت دادن بر وضع بشر.
نوشتار انسانشناختی محل خلاقیت است و فرم معینی ندارد.
هر انسانشناسی در ایران امضای خودش را دارد، یک شیوهی روایتگری خاص.
این نوشتار انسانشناختی در تقابل است با آنچه در ایران نوشته میشود، با دو نوع متننویسی رایج.
![](https://youngsociologists.com/wp-content/uploads/2019/05/167.jpg)
اولی؛ متنهای فولکلوریک که مشخصهشان
توصیف عناصر فرهنگ،
عدم توصیف انسانها و وقایع،
بیمسئله بودن،
کلیگویی،
تمرکز افراطی بر فرهنگ و فراموش کردن عرصههایی چون سیاست و اقتصاد،
برداشت سطحی و خام از فرهنگ،
بیتوجهی به تاریخ،
غیبت «من» نویسنده،
بسنده کردن تحلیل به آوردن صرف اسامی مکاتبی چون اشاعهگرایی، کارکردگرایی، ساختارگرایی و در نسخههای به روزتر تفسیرگرایی
و در نتیجه، فقدان نسبی تحلیلهای وابسته به بستر مورد مطالعه.
درحالیکه این متنها بیشتر مشهورند به مونوگرافی، ولی شأن و اعتبار مونوگرافی را ندارند.
![](https://youngsociologists.com/wp-content/uploads/2019/05/168.jpg)
این متنها گرچه که توسط قدیمیها رایج شده باشند، ولی همچنان توسط بخش مهمی از جوانترها هم بازتولید میشوند.
برخلاف تصور معمول که این متنها را مختص به کسانی میداند که در روستاها و عشایر کار میکنند، باید بگویم، با رنگ و لعابی فریبنده، در متنهای کسان بسیاری هم دیده میشود که در شهر کار میکنند.
مهم نیست که انسانشناسی در ایران میدان سنتی باشد یا مدرن، مهم آن روح و مشخصههایی است که بر کار حاکم است. همچنین مهم نیست که گوینده یا نویسنده، در بیانگری، از زبانی قدیمی استفاده کند یا از زبان مدرن.
دومی؛ متنهای رمانتیک که مشخصهشان،
شاید در واکنشی حاد به برخی از ویژگیهای متنهای فولکلوریک، در غلتیدن به یک سوبژکتیویته محض است.
مشخصههای مشترکی نمیتوان بر این متنهای نوظهور و البته کم تعداد در ایران، که چندان هم مجال بیان رسمی پیدا نکردهاند، برشمرد، ولی برخی عبارتند از:
تمرکز افراطی بر جهان شخصی نویسنده،
احساساتگرایی،
توصیفهای سوبژکتیو،
فقدان انسجام،
پراکندهگویی،
توهم اکتشافات بزرگ علمی
و گاه لحن و نه عمق اعتراضی به خود رشته،
ناتوانی در بسترمند کردن تجربههای زیسته در بافتهای بزرگ.