اگر ایمان ندارید، عاشق باشید…
حتماً این جمله تاریخی و البته درست از امام حسین (ع) را بارها شنیدهاید که “اگر دین ندارید، آزاده باشید”[1].
بله، گویی در زیستگاه ما ارزشهای جهانشمولی وجود دارند که همگان میتوانند آن را بیهیچ مرزبندیای بپذیرند و بر سر آن توافق داشته باشند.
لازم نیست این ارزشها صرفاً از دهان دین بیرون بجهند تا اعتبار پیدا کنند.
من میتوانم از دین بگریزم، اما راستگویی تمامعیار باشم؛ بر سر وعدههایم بمانم اما لای کتب مقدس را نگشایم.
اگر چشم خود را خوب باز کنیم، حتماً میتوانیم در گوشه و کنارمان از این دست انسانها کم و بیشی را بیابیم و آنها را رصد کنیم.
اخلاقی زیستن به دین میآید، اما در آن زندانی نمیشود.
اخلاق از دین استقلال دارد و میتواند بیآن به حیات خود ادامه دهد.
البته همچنین هستند کسانی که نه دین دارند و نه اخلاق، و حقاً این اوجِ خسران است.

معهذا، با وجود درستی کلام امام سوم شیعیان (ع)، من برآنم که میتوان به گونه دیگری نیز این سخن را مطرح کرد.
چنانکه در عنوان یادداشت آوردهام میتوان گفت: «اگر ایمان ندارید، عاشق باشد…».
من باور دارم که عاشقی تجربهای همجنس با ایمان است و روی به سوی تعالی دارد.
هر دوی این مواهب ارزشمند سر بر آستان دوست مینهد و هر دو ورزیدنیاند.
ما در تجربهی ایمانی خدا را معشوق میبینم و در تجربهی عاشقانه همچون خودی را.
البته ایمان همان عشق آسمانی است و رنگ و بویی رمانتیک و شورانگیز دارد.
در هر دوی این روابط ما پا در ساحتی میگذاریم که بیاختیار جانمان را به این سو و آن سو میکشد و به هرجا که خاطرخواه اوست، میبرد.
من در تجربه ایمانی به آغوش خدا میرسم و در تجربهی زمینیام از عشق به آغوش معشوقِ دلخواهام.
هر دوی این ورزیدنیها باعثِ جوششِ انگیزهها و عواطفِ شیرین و شکرین در من میشوند و معنای زندگیام را عوض میکنند.

هر کدام به طریقی روح مرا از زندان خواستههای مادی و گذرا جدا میسازند و مرا همنورد افقهای دور مینمایند.
هم ایمان و هم عشق از جان مایه میگذراند و با دلِ عشاق ور میروند.
عاشق ــــــ چه عشقاش الهی باشد و چه زمینیــــــ بیتاب است و در عین بیتابی شاداب و دلآرام و خندهروست.
جوششی در درون اوست که ممکن است از نگاه دیگران سرابی بیش نباشد، اما حقیقتاً آبِ حیات است.
عشق این سری و آن سریش اکسیژن زیستن در ساحات متعالیتر زندگی است و اصلاً خود زندگی است… [2].

با این تفاسیر، من توصیه میکنم که اگر با ایمان و ارزشهای دینی میانهای ندارید، حتماً مزه عشق و عاشقی را بچشید.
زندگی بیعشق حقیقتاً چیزی کم دارد.
اگر به دنبال موهبتی هستید که تاحدی بتواند جا پای ایمان و ارزشهای معنوی بگذارد و زندگیِ شما را سخت منقلب سازد، آن موهبت حتماً و بیگمان عشق است.
ایمان نداشتید باکی نیست، به سراغ عشق بروید و عاشقی کنید.
بله، عشق یاراست که از زمختی زندگیهایمان بکاهد و لطافتی ناب را به آن تزریق کند.
زندگی بیعشق ـــــــ آنگاه که ایمان هم نباشدــــــــ کویر چه بایدهاست و طراوتی در آن یافت نمیشود.
گاهی میباید زیستگاهمان را با احساسات پاکمان رنگآمیزی کنیم و از اینکه به معشوق خود بگوییم “دوستت دارم” نهراسیم.
بله، مخاطبان من! اگر ایمان ندارید، عاشق باشد، و اگر عاشق نیستند، خود را مرده بدانید [3].

پینوشتها:
[1] «اِن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعادَ کونوا احراراً فی دنیا کم» (بحارالانوار، ج 45، ص 49) [2] به قول مولوی:عاشقی گر زین سر و گر زان سرست
عاقبت ما را بدان سر رهبرست
[3] به تعبیر حافظ:هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید