با همه این تفاوت ها، گاهی کمی بی تفاوتی بد نیست!؟ مثبت بودن
نقل یک خاطره مثبت و جالب انگیز؛ پرﻓﺴﻮﺭ ﺣﺴﺎﺑﯽ می گفت:
ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺗﺤﺼﻴﻼﺗﻢ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ، ﺩﺭ یک ﻛﺎﺭ ﮔﺮﻭهی ﺑﺎ يک دﺧﺘﺮ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎیی ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﻭ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ ﻓﻴﻠﻴﭗ، ﻛﻪ نمی شناختمش هم گروه ﺷﺪﻡ. ﺍﺯ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ: ﻓﻴﻠﻴﭗ ﺭﻭ می شناسی؟
ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﮔﻔﺖ:
ﺁﺭﻩ، ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮی ﻛﻪ ﻣﻮﻫﺎی ﺑﻠﻮﻧﺪ قشنگی ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺭﺩﻳﻒ ﺟﻠﻮ می شینه.
گفتم: ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ کی رو میگی.
ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺵ ﺗﻴﭗ ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺭﻭﺷﻦ شیکی ﺗﻨﺶ می کنه.
ﮔﻔﺘﻢ: بازم نفهميدم ﻣﻨﻈﻮﺭﺕ ﻛﻴﻪ؟
ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮی ﻛﻪ ﻛﻴﻒ ﻭ ﻛﻔﺸﺶ رو ﻫﻤﻴﺸﻪ با هم ﺳﺖ می کنه.
ﺑﺎﺯﻡ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ کی ﺑﻮﺩ!
ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ تُن ﺻﺪﺍﺷﻮ ﻳﻜﻢ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ
ﮔﻔﺖ: ﻓﻴﻠﻴﭗ ﺩﻳﮕﻪ، ﻫﻤﻮﻥ ﭘﺴﺮ ﻣﻬﺮﺑﻮنی ﻛﻪ ﺭﻭی ﻭﻳﻠﭽﻴﺮ می شینه…
ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﻗﻴﻘﺎً ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻛﻴﻮ میگه، ﻭلی ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﻏﻴﺮﻗﺎﺑﻞ ﺑﺎﻭﺭی ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ ﻓﻜﺮ…
ﺁﺩﻡ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﻛﻪ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﻭﻳﮋگی ﻫﺎی منفی ﻭ ﻧﻘﺺ ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﭘﻮشی ﻛﻨﻪ!
ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻮﺑﻪ ﻣﺜﺒﺖ ﺩﻳﺪﻥ.
با خودم گفتم، ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺗﺮﻳﻦ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻓﻴﻠﻴﭗ می پرﺳﻴﺪ چی می گفتم؟ ﺣﺘﻤﺎً ﺳﺮﻳﻊ می گفتم: ﻫﻤﻮﻥ ﻣﻌﻠﻮﻟﻪ ﺩﻳﮕﻪ.
ﻭقتی ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺎﺗﺮﻳﻨﺎ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺩﻳﺪگاه ﺧﻮﺩﻡ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻛﺮﺩﻡ، خیلی ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻛﺸﻴﺪﻡ.
فرجام سخن :
اکنون ما در میدان های زندگی اجتماعی چه ديدگاهی نسبت به اطرافيانمون داريم؟
مثبت يا منفی؟!
سیاه یا سفید!؟
خالی یا پر!؟
بد یا خوب!؟
زشت یا زیبا!؟
صفر یا صد!؟
لاشه گندیده یا دندان های سفید!؟
آیا نمی شود دیدگاهی میانه و اعتدالی داشت!؟
هم دیگران را کوچک نبینیم و هم اجازه ندهیم دیگران ما را کوچک ببینند!
سلام
.
من از گوگل اتفاقی اومدم اما جالبه برام ۳۰ دقیقست اینجا دارم
.
با اجازتون اینجا برای دوستم تو واتس اپ فرستادم