برونو لاتور (متولد 1947)
برونو لاتور (Bruno Latour) 22 ژولای 1947 در بون (Beaune) واقع در بورگوند (Burgund) فرانسه در خانوادهای شرابساز به دنيا آمد و در ديژون (Dijon) فلسفه، انسانشناسی و تفسير انجيل خواند.
لاتور 1975 پاياننامه دکتری را نوشت و از دانشگاه تور (Tours) فارغالتحصيل شد و به خدمت سربازی رفت.
لاتور دراثنای خدمت نظام در افريقا به علوم اجتماعی علاقهمند شد و مطالعهای قومنگارانه درباره روشهای فرانسوی برای صنعتی کردن آبيجان (Abidjian) نوشت.
او 1975 در پژوهشی با استفاده از روش مشاهده مشارکتی در «موسسه سالک» (Salk) کاليفرنيا شرکت کرد و نتايج آن را همراه با استيو ولگار (Steve Woolgar)(متولد 1950) در بررسی جامعهشناختی علم تحت عنوان «زندگی آزمايشگاهی: ساخت اجتماعی واقعيتهای علمی» انتشار داد (1979)، ليکن در سالهای بعد ديدگاه برساختگرایی اجتماعی پژوهش فرهنگ را کنار گذاشت و «نظريه کنشگر – شبکه» (Aktor-Netzwerk-Theorie-ANT) را در حوزه جامعهشناسی علم و فنّاوری طرح کرد که در چهارچوب آن علاوه بر پژوهشگر، موضوع پژوهش نيز از جايگاه کنشگری برخوردار است.
لاتور 1984 رساله استادی خود را در «مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی» (Ecole des Hautes Etudes en Sciences Sociales (EHESS).) به اتمام رساند و از آن دفاع کرد.
او در نوشتههای خود در دهه 90 به سمت تحليل جامعه معاصر و پردازش نظريه عمومی درباره جامعه کشيده شد.
لاتور 1991 استاد جامعهشناسی در مدرسه عالی ملی معدن پاريس (Ecole Nationale Supérieure des Mines) و همچنين استاد مهمان در مدرسه اقتصاد و علوم سياسی لندن شد.
- برساختگرایی
برونو لاتور برخلاف آلن تورن (Alain Touraine)(متولد 1925)، ژان بودريار (Jean Baudrillard) (1929-2007) يا میشل مافزولی (Michel Maffesoli)(متولد 1944) افکار کالج جامعهشناسی را نپذيرفت، بهرغم اين ازجمله جامعهشناسان پسامدرن بهحساب میآيد، زيرا اجزای عمده اين تفکر مانند ترديد درباره جدايی طبيعت و فرهنگ يا مفهوم دو رگی (Hybridisierung) را پذيرفت.
لاتور در مرحله اول زندگی علمی خود از نگاه برساختگرایی علم را بررسی کرد. او در این مرحله برای توضیح علم از ساختار اجتماعی، شکلهای سازمانی موسسات تحقيقاتی، آزمایشگاهها و همچنين کنش متقابل اجتماعی ميان کنشگران شرکتکننده در فرايند تحقيقات استفاده کرد.
دانشمندان در چهارچوب اين ديدگاه موضوعات علمی را خلق میکنند.
این موضوعات در آزمايشگاه در شرايط مصنوعی خلق میشوند، ليکن «واقعيتهای سخت» هستند، چون غيرمستقيم تحت تاثير شرايط اجتماعی تولید میشوند.
- نظریه کنشگر – شبکه
برونو لاتور نظر خود درباره توليد دانش در علوم طبيعی را درباره توليد و ساختن مصنوعات فنی نیز معتبر میدانست و با تعمیم این نظر موفق شد نظريه کلی کنشگر _ شبکه را طرح کند.
لاتور این نظریه را با این ادعا طرح کرد که مبانی نظريه برساختگرايی اجتماعی اعتبار کلی ندارد و اين فرض درست نيست که تمام چيزها اجتماعی ساخته میشوند.
او معتقد است که بايد جنبه اجتماعی را در کنار عوامل فنّاوری و طبيعت توضيح داد.
او بهاینترتیب در مرحله دوم خلاقيت فکری خود به تمايز گذاشتن ميان طبيعت و جنبه اجتماعی شک کرد و به اين نتيجه رسيد که عامل سازنده معرفت انسان فقط کنشگر انسانی نیست، بلکه همچنين عناصر مادی و غيرانسانی نیز در ساخت معرفت انسانی مشارکت دارند.
به نظر او کنشگران غيرانسانی از قبیل مصنوعات، حيوانات، باکتریها و غيره نيز از توانايی کنش برخوردارند.
انسانها و همچنين ماشينها در ارتباطی ساختار ساز و کنش متقابل قرار دارند، بهطوریکه مصنوعات در زنجيرهای شبکه مانند ساخته میشوند، بنابراين مرز ميان جنبه اجتماعی و مادی چندان آشکار نيست.
برای مثال وقتی کسی با اسلحه کشته میشود، پرسش اين است که آيا انسان يا اسلحه عامل قتل است؟
هر دو کارگزار در عمل درگير هستند، طوری که به نظر لاتور کنشگر دو رگهای از اسلحه و قاتل شکل میگيرد.
تمام دستگاههای «عملکننده» (Aktanten) چه اجتماعی و چه مادی – آنطور که لاتور آنها را مینامد – با شبکههای بیشمار با برنامههای عمل خاص خود و در ارتباط ميان معرفت و مصنوع ساخته میشوند.
بنابراين، برای اینکه بتوانيم اين پيوند متقابل را تحليل کنيم، بررسی فرايندهای اجتماعی بهخودیخود کافی نيستند.
او با استناد به مفهوم گابريل تارد (Gabriel Tarde)(1843-1904) مینويسد که نهفقط جنبه اجتماعی، بلکه پدیدهها بايد در «تجمیع» (Assoziationen) متعارض بررسی شوند.
- نظریه دو رگه
فکر بنيادی لاتور بر اين فرضيه بناشده است که جدايی فرض شده در چهارچوب مدرن ميان جامعه و طبيعت به تحريف خصوصيات هر دو میانجامد.
طبيعت چيزی فهميده میشود که انسان را احاطه کرده، بنابراين انسان بايد بر آن غلبه و آن را مطيع گرداند.
جامعه برعکس محصول نيتمند و عقلانی عمل انسان فهميده میشود.
فکر تقابل مستقيم ميان طبيعت و جامعه حاصل فکر حاکم بر روشنگری است و بر اين اساس انسان در جامعه مدرن همواره درصدد دخالت علمی و فنی در طبيعت است.
حاصل اين دخالت آنطور که تصور میشد صرفاً سلطه بر طبيعت نيست، بلکه مخلوق، ترکيبی است که میتوان آن را «دو رگه» ( Hybride) ناميد.
نظارت منطقی و کارآمد بر اين موجود دو رگه بههیچوجه امکانپذير نيست – برای نمونه میتوان به نتايج متعارض (Kontraprodukt) و پيچيده بهدستآمده از تغييرات زیستمحیطی اشاره کرد – و تنها محصول اين تعارض، فکر قرار دادن جامعه بهمثابه ذهنيت مستقل در برابر طبيعت است که اين هم توهمی با نتايج اسفناک است.
مدرن از این نوع، از یکسو با «کار وساطت» مرزهای ميان طبيعت و جامعه را درمینوردد و با اين کار زمينه را برای شکلگيری شبکههای پيچيده متشکل از ويژگیهای طبيعی و اجتماعی فراهم میکند و به دنبال آن دو رگههايی تولید میکند و از سوی ديگر با «پاکسازی» و «خط کشیدن روی مسئله» خيال انسان را از جدایی انسان از طبيعت راحت میکند و به اصل جدایی بین انسان و طبیعت در تفکر روشنگری مومن میماند:
اين خيال که طبيعت و جامعه اصولاً در مقابل يکديگر قرار دارند.
بنابراين مدرن به معنای واقعی هیچگاه «مدرن» نبوده است، چون تاکنون نتوانسته بر فکر جدایی جامعه از طبیعت غلبه کند.
- مجلس چیزها
انسان باید اعتراف کند که «چیزها» دورگه هستند. اگر دو رگی تشخيص داده نشود و همواره انکار شود، به نظر برونو لاتور بدون امکان نظارت اشاعه پيدا خواهد کرد و بايد آن را خطر بالقوه بهحساب آورد.
بايد شرايطی فراهم شود تا «مجلس چيزها» در برابر دو رگی قرار گيرد، مجلسی که در آن قانون اساسی جديد نوشته شود که بتوان به کمک آن بر دوگانگی ميان سوژه و ابژه، توليد و محيطزيست و همچنين طبيعت و جامعه غلبه کرد.
«مجلس چيزها» بايد گوش برای شنيدن دو رگی داشته باشد و امکان «تجمیع کنشگران انسانی و غيرانسانی» را فراهم کند، تا در آن وظيفه جديد «زيستبوم سياسی» انعکاس پيدا کند.
از تست سلامت رفتار اجتماعی (تست سلامت اجتماعی رفتار) خیلی لذت بردیم. تست مفیدی بود. از این تست های عملی و کاربردی، بیشتر بگذارید واقعاً عالی بود. تشکر
سلام و خدا قوت
دوستان عزیز، جامعه شناسان جوان؛ بسیار عالی بود؛ مطالب نظری مفیدی نوشتید که جای تشکر دارد.
پیشنهادم اینه، موضوعات وبسایتان را کاربردی تر کنید. آنچه در جامعه ی امروز و برای انسان امروز، کاربرد دارد، از تحلیلهای اجتماعی(که همگی با تکیه بر همین مطالب نظری هست)، از مسائل روز جامعه بنویسید، تحلیلهای اجتماعی و سیاستگذاریهای اجتماعی و تطبیق فعالیتهای جامعه شناسان در ایران و غرب(اروپا و آمریکا) و مقیاس ها و روش های جامعه سنجی، کارآفرینی در حوزه جامعه شناسی و… اینها مفید هستند. جامعه شناسان باید خودشونو از مباحث صرفاً آکادمیک قرون وسطایی، بیرون بیارن، باید به متن جامعه و میدان اجتماعی قدم بگذارند، و ذهن اجتماعی و رفتار اجتماعی را به تحلیل بکشند.