برگی از یادداشت «گلاویز با آشوب»
«…بایگانی تاریخی جوامع اما چیزی است و تجربه زیسته مردمان چیزی دیگر.
مردمان در چشمانداز سال و ماه به رخدادها مینگرند و نه نسب و قرن و هزاره، و از این رو تصمیمهایی که در زمان رویارویی با آشوبی اتخاذ میکنند، تا حدودی از عواطف و هیجانهای موضعیشان ناشی میشود، و نه لزوماً ارجاع به دادههای انباشت شده در فرهنگ، و خردِ معقولِ سنجیده.
از این روست که در همهی جوامع برخاستن آشوب به کردارهایی نامعقول منتهی میشود که آشوب را تشدید میکند و گاه به سیری برگشتناپذیر هدایتش میکند.
در ایران اما آن قدمت تاریخی و استواری هویتی بازمانده در هیاهوی آشوبهای بسیار، تکیهگاهی است که چنین رفتارهایی را مهار میسازد.
به همین خاطر ورود ایران به دوران مدرن که با جنبش مشروطه (در حوزهی سیاسی و اجتماعی) و انقلاب اسلامی (در حوزهی دین و فرهنگ) همراه بود، بر خلاف چین و روسیه و کشورهای اروپایی با جنگ های پردامنهی داخلی و خونریزی پیوسته همراه نبود، و گریختن جمعیت از آشوب به جای آن که مقیمان این آشوبکده را از دهکی اثرگذار از جمعیت محروم کند، در شبکهای جهانی و چالاک ارتباطی انداموار با ایشان را ممکن ساخت.
این پرسش که «در شرایط آشوب چه باید کرد؟» برای هرکس در دایرهی محدود تجربههای زیستهاش پاسخی ویژه و تکرار ناشدنی به دست میدهد.
مهاجرت کردن یا ماندن؟
در شهرها زیستن یا به روستاها رخت برکشیدن؟
در نهادهای رسمی مشارکت ورزیدن یا کناره جستن؟
و رعایت اخلاق و مرزهای عار یا همرنگ دورنگان شدن و سودجویی آزمندانه؟
همگی گزینهها و امکانهایی هستند که در شرایط آشوب پاسخ استواری برایشان نمیتوان یافت.
در این شرایطِ مشکوک شدنِ نظمهای پیشین و در این محیط مهآلودی که هنوز نظمهای تازه سر بر نیاوردهاند، تصمیمهای فردی است که تعیین کننده است و این تنها زمانی سنجیده و اثرگذار و درست انجام میپذیرد که به آن خزانهی فرهنگی و بایگانی معناهای انباشت شده در سیستمی تمدنی مسلح باشد.
ایرانیان به این خاطر در گذر تاریخ بر آشوب های بنیانکن گوناگون غلبه کرده و همچنان باقی ماندهاند، که در شرایط آشوب طبقهای نخبه از ایشان به آن اندوختهی هویتی مراجعه کرده و موجی از کردارهای سنجیده و معقول و درست را در هماهنگی با هم به راه انداختهاند.
این پرسش همیشه در این شرایط مطرح است که آشوبی که امروز رویاروی ماست چگونه چاره خواهد شد و چه پیامدی خواهد داشت؟
آشوب اصولاً به خاطر پیشبینیناپذیریاش چنین اسمی پیدا کرده و به همین خاطر نمیتوان پاسخی قطعی و از پیش معلوم بدان داد.
اما با مسلح شدن به آن خزانهی تاریخی، پاسخ قاطع دادن بدان ممکن است.
آشوب موقعیتی نابسامان و مبهم است که در آن دگرگونیهای خُرد به دگردیسیهای کلان منتهی میشوند، و این همان اثر پروانهای مشهور است.
تک کردارها و انتخاب های شخصی است که در این زمینه اهمیتی تعیین کننده پیدا میکند و اینجاست که «من»ها بختی تاریخی برای اثرگذاری بر «نهاد»ها پیدا میکنند و سرنوشت تمدنها به انتخابهای شخصی گره میخورد…»