علمی تحلیلی

تبلیغ دینی چیست و چه شاخص‌ها و معیارهایی دارد؟

تبلیغ دینی یعنی رساندن آموزه‌های دین به مخاطبان.

این در واقع، رسالت همگان است. یعنی همه مؤمنین و مسلمانان بعد از اینکه پیام دینی را دریافت کردند، رسالت و وظیفه ‌دارند که این پیام را به دیگران ‌هم منتقل کنند.

برای تعیین تعریف دقیقی از تبلیغ دینی، باید دیگری این مفهوم را پیدا کرد.

هر مفهومی یکدیگری هم دارد و باید دید در مقابل کدام مفهوم است؟

مفهوم تبلیغ در مقابل پروپاگاندا است.

در اصطلاح لاتین به تبلیغ دین (proselytizing) می گویند.

بنابراین، واژه تبلیغ که در زبان فارسی به کار می‌رود و در اصل یک واژه قرآنی و عربی است، در مقابل واژه پروپاگانداست.

پروپاگاندا هم به معنی تبلیغ، ترجمه ‌شده است، ولی این‌ها دو مفهوم متفاوت است.

پروپاگاندا در غرب به مفهوم زیبا نشان دادن است و اصلاً افرادی هستند که در پروپاگاندا تخصص دارند و پروپاگاندیست هستند.

یک پروپاگاندیست، کالا را زیبا جلوه می‌دهد و به هر نحوی به خورد مخاطب می‌دهد، چه این کالا مادی باشد و چه معنوی. ممکن است یک کالا، مادی باشد مثل یخچال و تلویزیون و یا یک شعر یا هنر و یا شخصیت باشد.

پروپاگاندیست هر چه به او عرضه ‌کنید، آن را زیباتر از چیزی که هست، جلوه خواهد داد و به هر نحوی به خورد مخاطب می‌دهد.

در حالی‌ که در آموزه‌های دینی تبلیغ به معنای رساندن واقعیت به مخاطب است.

بنابراین در ابلاغ، یک حقیقت‌ محوری وجود دارد و می‌خواهد حقایق دینی را رساند و نمی‌خواهد که زیبا جلوه دهد.

قرآن می‌فرماید: «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ» یعنی چیزی به عهده پیامبر (ص) نیست، مگر رساندن.

پیامبر صرفاً رسانه است، یعنی هر‌ آنچه را که از طرف خدا آمده است، بدون کم ‌و کاست به مردم می‌رساند.

بنابراین اینکه گفته می‌شود پیامبر(ص) معصوم هستند؛ عصمت در رساندن پیام هست، یعنی پیامبر(ص) همان چیزی که دریافت کرده را به مردم می‌رساند. مؤمنین هم باید چنین باشند و مُرّ دین را به مخاطب رسانند.

اولین شاخص‌ تبلیغ دینی، حقیقت ‌محوری است که به معنای تمایز حق و باطل است.

یعنی حقی وجود دارد و باطلی.

قرآن می‌فرماید: «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ. قُلْ لَا يسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»

اگر این آیه شریفه را با رویکرد نشانه‌شناسی نگاه کنید، مفاهیمی هم‌نشین شده‌اند که نشان می‌دهد حقیقت‌ محوری یکی از مؤلفه‌ها و شاخص‌های نظام تبلیغ دینی است.

بنابراین، نمی‌توان گفت که حق و باطل، نسبی است.

دومین مورد پرهیز از اغراق و بزرگنمایی است.

یک پروپاگاندیست بزرگنمایی می‌کند و به ‌اصطلاح برجسته‌سازی می‌کند و آن کالا را زیبا جلوه می‌دهد، اما یک مبلّغ حق ندارد، این کار را کند.

معمولاً پروپاگاندیست مثلاً وقتی می‌خواهد شامپو را نشان دهد، آن را در گلستان و یا در سر یک خانم نشان می‌دهد و از جاذبه‌های جنسی استفاده می‌کند.

ولی یک مبلغ دینی حق ندارد که حق را با باطل مخلوط کند تا آن را زیباتر از آن چیزی که هست، نشان دهد. البته پیام دینی را باید زیبا گفت.

از امام رضا (ع) روایت هست که اگر محاسن کلام ما را متوجه شوند «لتبعونا».

یعنی خود پیام زیباست، ولی مبلّغ حق ندارد بر اساس مبانی باطل، آن را زیبا جلوه دهد.

سومین مورد احساس حضور در محضر الهی است.

یعنی یک مبلغ دینی همیشه خود را در محضر الهی می‌داند.

همان‌طور که اشاره شد، قرآن می‌فرماید: «مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ يعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ»، یعنی آنچه آشکار و کتمان کنید، خداوند می‌داند.

بنابراین یک مبلغ دینی و یک سازمان دینی همواره باید احساس کنند که یک ربّی هست که همه‌چیزها را می‌بیند و حاضر و ناظر است، درحالی‌که یک پروپاگاندیست چنین حسی ندارد.

مولفه چهارم دین‌باوری است. مبلغ معتقد است که دین وجود دارد و تبلیغاتش همواره باید مبتنی بر یک منشأیی باشد که همان خداست.

پرهیز از تمسک به باطل هم مؤلفه پنجم است.

درواقع، یکی از مؤلفه‌های نظام تبلیغ دینی تخاطب با عقل ناب است.

قرآن می‌فرماید: «فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» یعنی راه رستگاری تقواست و مخاطب آن «اولی الالباب» هستند.

اولی الالباب یعنی صاحبان عقل ناب، بنابراین باید با عقل ناب و عاری از شائبه‌ها افراد را مخاطب قرار داد.

پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: هنگام مناظره با اهل باطل، اگر فرد مقابل یک حرف حقی زد و خواست این حرف حق را مقدمه‌ای برای حرف باطل خود قرار دهد، حق ندارید که آن حرف حق را انکار کنید، هرچند که او می‌خواهد بر شما غلبه کند.

ایشان می‌فرمایند اگر شما آن حرف حق را انکار کنید، شما هم اهل باطل می‌شوید.

نکته ششم که باز هم از آیات استفاده می‌شود، پرهیز از تحکم و اجبار است.

نظام تبلیغ دینی باید مبتنی بر اختیار مخاطب باشد و نمی‌تواند تحکم داشته باشد.

آیه 54 سوره نور می‌فرماید: «وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ»، در ادامه می‌گوید که «قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ»، یعنی از پیامبر(ص) و خداوند اطاعت کنید، اگر شما برگردید و قبول نکنید، پیامبر (ص)، مسئول خودش هست و شما هم مسئول خودتان هستید.

یعنی حق گفتن بر ماست، اگر از راه راست اطاعت کنند هدایت می‌شوند و الّا اگر از راه راست اطاعت نکنند، اجباری بر آن‌ها نیست.

به ‌زور نمی‌شود، دین را به مغز مردم فرو کرد.

یعنی گفتمان دین، گفتمان آزادی است.

البته تبلیغ دینی یک امر واجب است.

ولی وجوب آن این‌گونه است که باید مخاطب را اقناع کرد، ولی این موضوع اجبار پذیر نیست.

یورگن هابرماس یک اصطلاحی دارد که می‌گوید استدلال مؤمنین باید همگان پذیر باشد والّا اگر به یک مسیحی گفته شود که امام صادق (ع) و امام رضا (ع) چنین فرموده اند، او می‌گوید امام رضا (ع) و امام صادق (ع) برای شما امام هستند و برای او نیستند.

بنابراین، باید مواجهه و تخاطب با عقلانیت مردم باشد. همه دین را می‌پذیرند و دین هم یک امر فطری است.

دکتر کریم خان محمدی

دانشیار گروه مطالعات فرهنگی و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا