علمی تحلیلی

تحلیلی جامعه شناختی بر قتل های خانوادگی اخیر در ایران

متاسفانه از ابتدای آبان ماه سال جاری به فاصله کمتر از پانزده روز شاهد چهار قتل خانوادگی در نقاط مختلف کشور بودیم که خبر آن در فضای مجازی، رسانه ای شد گرچه وقوع قتل های خانوادگی اتفاق و  پدیده جدیدی نیست و در مکان ها و زمان های مختلف رخ داده است.

ولی در بازه زمانی بسیار محدود آن هم در روستا و شهرهای کوچک در کشوری که به ارزش های اخلاقی، مذهبی و سنتی شهره بودیم، پدیده شگفت و قابل تاملی است که نیاز به واکاوی و تحلیل های عمیقی از منظرهای مختلف علمی خواهد داشت.

در این اینجا سعی ما بر این است که بقدر بضاعتمان و به قدر اطلاعاتی که در رسانه ها منتشر شده است    از زاویه اجتماعی به این موضوع بپردازیم:

در قتل خانوادگی اول در شهر کوچک جالق از توابع شهرستان سراوان پنج نفر توسط یک عضو خانواده کشته شدند.

در حادثه دوم در یکی از روستاهای شهر کوچصفهان گیلان پنج نفر توسط فرزند22ساله خانواده به قتل رسیدند.

در حادثه سوم در شهرک شاهدشهر شهریار سه نفر توسط فرزند 18ساله خانواده کشته می شوند.

در حادثه چهارم در شهرستان گنبد دو نفر، همسر (متخصص اطفال) و خواهر همسر قربانی می شوند.

در جریان این اتفاقات به فاصله کمتر از پانزده روز، پانزده نفر از اعضای خانواده و وابستگان جان می بازنند.

امیل دورکیم جامعه شناس شهیر فرانسوی در مورد علت خودکشی چهار دسته بندی انجام داده است:

1- خودکشی خودپرستانه؛ ناشی از عدم  انطباق و اتصال به جامعه و  فرو رفتگی شدید در فردیت خویش.

2- خودکشی دیگر دوستانه؛ ناشی از شدت وابستگی به گروه و جامعه

3- خودکشی ناشی از بی هنجاری؛ در بحران های مالی و اتفاقات غیرمترقبه شدید

4- خودکشی تقدیرگرایانه؛ در حالتی رخ می دهد که فرد در نظم فزاینده و آینده نامشخص قرار می گیرد.

به واقع افرادی که دست به کشتار خانوادگی مبادرت می ورزند در ابتدا به نوعی دست به خودکشی و انتحار می زنند و تمام هستی خود (مرگ فیزیکی و روانی) و بنیان خانواده شان را متلاشی می نمایند.

از آنچه در رسانه ها انعکاس یافته در می یابیم که انگیزه مالی پشت این قتل ها نبوده است؛ چرا که معمولاً ثروت با وجود و در کنار خانواده معنا و مفهوم می یابد.

ساختار کلی زندگی انسان از سه ضلع اصلی فرد، خانواده و جامعه تشکیل شده است.

در محور فردی بیشتر مسایل و ویژگی شخصی و درونی فرد مهم است.

دوم: خانواده تامین کننده نیازهای مهم و اساسی اولیه است.

سوم جامعه متشکل شده از ساختارهای کلان و کلی که فرد و خانواده در قالب آن قرار می گیرد و بخش زیادی از نیازهای ثانویه و نظم و نظارت ها و نظام های ارزشی در بستر جامعه تامین می گردد.

این سه ضلع در ارتباط توامان و مداوم قرار دارند و تاثیرگذار و تاثیرپذیرند.

منهای مسائل و مشکلات روان تنی که با توجه به شخصیت در افراد حادث می شود، آسیب دیدگی کانون و نقطه ثقل خانواده که محور زندگی، آرامش، نیازهای عاطفی، امنیت خانوادگی و ارزش های مهم اولیه می باشد، سبب فروپاشیدگی و از هم گسیختگی زندگی فردی و اجتماعی خواهد شد.

خانواده به عنوان مهم ترین، محوری ترین و کوچک ترین واحد اجتماعی و پل ارتباطی بین فرد و جامعه محسوب می شود که در آن افراد  بسیاری از نیازهای مهم و اولیه خویش را در آن می جویند

وقتی فرد از این کانون جدا می شود

یا به هر دلیل توسط دیگر اعضا بدور می افتد

و خانواده کارکردهای اصیل خویش را تولید و بازتولید نکند

زمینه بروز حوادثی از قبیل ناامنی روحی، انزوا، طلاق، اعتیاد

و در مرحله شدید و خطرناک آن به قتل های خانوادگی منجر می شود.

لایه سوم یعنی جامعه نیز که فرد و خانواده را به صورت ساختار کلان در بر می گیرد نیز تاثیر غیرمستقیم تر در رفتارهای فردی و خانوادگی خواهد داشت.

ساختار تشکیل دهنده جامعه نیز از پیچیدگی خاصی برخوردار است که از نظام های مهم اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تشکیل شده است.

وقتی توازن در این ابعاد کلان به درستی انجام نگیرد

و انسجام، اخلاق و ارزش های انسانی و سنتی دچار اختلال و بی نظمی شود

و سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی رو به زوال رود

و سیستم کلان دچار بی هنجاری نسبی شود

خانواده نیز از کارکردهای اصیل و واقعی خویش درمانده شده و در واقع افرادی که پتانسل های ناهنجاری و تهی شدگی را دارند

در کمترین آن دچار انزوا از خانواده تا شدیدترین آن انتحار خانواده می شوند.

اتفاقات فوق را می توان با نظریه خودکشی بی هنجاری دورکیم تبیین نمود که در آن فرد نتوانسته است خود را به کانون خانوادگی و جامعه متصل نماید، با این تفاوت که در این مواقع فرد ابتدا دست به نابودی خانواده می زند با این علم که خودش نیز امیدی به بازگشت به زندگی نخواهد داشت.

این سوال مطرح می شود که چرا در کمتر از پانزده روز این اتفاقات ناگوار خانوادگی در جاهای مختلف رخ می دهد؟

به نظر می آید، به واسطه شبکه های مجازی متعدد

گسترش سریع انتشار اخبار

سهولت دسترسی

عدم پالایش های خبری

 به نوعی باعث ترویج فرهنگ خشونت و به نوعی واگیری اجتماعی خشونت شده است.

اخبار قتل خانوادگی هر یک از قربانیان، دیگر قربانیان را متاثر نموده است و هر اتفاقی زمینه و بستر  خشونت  بعدی را در اشخاص دیگر آماده کرده است و  موجودیت خانواده ها را هدف قرار داده است.

مدرنیته شدن جامعه تحت تاثیر فن آوری نوین، عدم توجه به شعایر واقعی دینی و سنت های اصیل و ارزش های اخلاقی و انسانی و عدم گفتمان بین اعضای خانواده و رشد و گسترش فردگرایی در مقابل جمع گرایی و برآورده نشدن نیازهای عاطفی سبب اختلال بیش از پیش کانون های خانوادگی شده است.

از این رو تا وقتی به این موارد توسط خانواده ها و ساختارهای کلان توجه نشود، این اتفاقات ناگوار دور از انتظار نخواهد بود.

دکتر محمد لکزایی

دکترای مسائل اجتماعی ایران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا