علمی تحلیلی

ریشه خشونت انسان در کجاست؟

خشونت انسان در جوامع به اشکال متنوع و پیچیده ای خودنمایی می‌کند. همیشه این پرسش مطرح است که خشونت در انسان، ریشه در ذات بشر دارد و یا محصولی اجتماعی است؟

با توجه به پژوهش های به عمل آمده، عوامل ژنتیکی و ارثی، از متغیرهایی است که بخشی از خشونت ورزی انسان را تبیین می کند.

اما همان طوری که ژن، تاثیر انکارناپذیری در خشونت انسان دارد، محیط اجتماعی و تجربه زیستی افراد نیز می‌تواند توجیه گر خشونت‌های انسانی باشد.

اگر بپذیریم که مبنای ژنتیکی بستری برای مستعد کردن خشونت ورزی است، عوامل محیطی را می‌توان به عنوان تعیین کننده این استعداد قلمداد کرد. در واقع، محیط و ساختارهای اجتماعی می‌تواند رفتارهای خشونت آمیز را تعلیق و یا تشدید کند.

از نظر فروید خشونت یکی از ابزارهای غریزی برای بقاء و تولید مثل می باشد و زمانی که تمایلات انسان سرکوب می شود، انسان دست به خشونت می‌زند.

به عبارتی یکی از ابزارها برای کمک برای بقاء انسان خشم است و این زمینه بیولوژیکی در انسان ها نهفته بوده و در صورت لزوم متبلور می‌شود، زیرا در غیر اینصورت از صحنه زندگی حذف می‌شوند.

محتوای ژنتیکی انسان این قابلیت را به او می دهد از خشونت به عنوان ابزاری برای حل مسئله و یا کنترل دیگران استفاده کند. 

ژنتیک واقعیت مهمی است که استعداد خشونت در انسان را بالا می‌برد، اما این عوامل محیطی و اجتماعی است که این استعداد نهفته را به منصه ظهور می رساند.

به عبارتی، خشونت نوعی مکانیسم دفاعی است تا ما نیازهایمان را برآورده کنیم و اگر کمتر دچار ناکامی شویم، کمتر دست به خشونت می زنیم. در واقع، انسان سنتزی از دیالکتیک عوامل ارثی، بیولوژیکی، جامعه پذیری، فرهنگ و تربیت است.

همه موجودات تمایل به بقاء دارند و هر عاملی که مانع این بقاء گردد، آن موجود واکنش نشان می دهد. در گذشته، خشونت بخش جدایی ناپذیر بقاء بوده و بر این اساس، انسان به شکل گروهی به شکار می‌رفت.

گفتنی است که نیازهای فرد در موارد زیادی با جامعه در تضاد قرار می گیرد و چون این نیازهای مختلف نمی تواند به هر شکلی که شخص تمایل دارد در جامعه متعین شود، لذا انسان مدام بایستی تمایلات درونی‌اش را سرکوب کند و هر چه گستره‌ ناکامی‌های فردی و اجتماعی بیشتر شده و از امکان سازگار شدن متعارف فراتر رود، افراد مستعد ابراز خشونت خواهند شد.

خشونت ابزار بالقوه‌ای است که در موقع لزوم انسان می‌تواند آن را بکار گیرد. اما ساز و کار زندگی در دنیای مدرن، نوع اجتماعی شدن و آموزه‌های تربیتی این انتخاب را به افراد می‌دهد که این امکان را تعلیق و یا مدیریت کنند.

در واقع، این ابزار بیولوژیکی می تواند در روند جامعه پذیری، تربیت و یا در محیط های مستعد اجتماعی، تعدیل و یا تعلیق گردد. به عبارتی این ژن در بسترهای مساعد اجتماعی و محیطی، به مرور در نسل های آتی می تواند بی اثر گردد و این واقعیت به عنوان یک ویژگی اجتماعی محسوب می‌شود.

در شرایط کنونی نهادهایی با کارکردهای کنترل و برآورده کردن نیازهای اجتماعی وجود دارند که برساختی از وابستگی انسان به خشونت است که در شکل قراردادهای اجتماعی ما را از عوامل ناکامی محافظت می کند.

یعنی در دنیای مدرن، اِعمال خشونت به دست قانون سپرده شده و در مفهوم سازی نوین، به عنوان خشونت تلقی نمی شود.

لذا هر چه نظام اجتماعی در ایجاد نهادهایی که برگرفته از نیازهای اساسی انسان است، درست عمل کرده باشد، خشونت‌های کمتری را شاهد خواهیم بود.

به عبارتی، افزایش خشونت ورزی در جوامع مدرن، معلول کژکارکردی نهادهای تشدید‌کننده‌ای است که به شکل غیرمتعارفی افراد را دچار ناکامی‌کرده و به خشونت ورزی افراد جامعه دامن می‌زنند.

دکتر مصطفی آب روشن

پژوهشگر. دکتری جامعه شناسی. حوزه تحقیقات؛ آسیب های اجتماعی و جرم شناسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا