جامعهشناسی ایران چه نسبتی با آگوست کُنت برقرار کرده است؟
آگوست کنت آغازگر پوزیتیویسم در حوزهی جامعهشناسی است.
او از فلسفه به سمت جامعهشناسی میغلتد که این هم هنر بزرگ او محسوب میشود که هم واضع واژهی جامعهشناسی و هم اینکه به عنوان پدر جامعهشناسی است.
ما تا آگوست کُنت را درک نکنیم و پوزیتیویسم را در ساحت و فضای ذهنی او نفهمیم نمیتوانیم بگوییم که جامعه ایران به طرف کُنت متمایل شده است یا خیر؟
آگوست کُنت را باید در یک فضایی میان فلسفه و جامعهشناسی خواند و ارزیابی کرد.
بسیاری که درباره کنت در ایران بحث میکنند تنها در حوزه جامعهشناسی بحث خود را پیش میبرند و همین هم باعث میشود برداشت ناقص و نیمهتمامی از کُنت داشته باشند .
رویکرد او از سه جهت برجستهگی دارد که پیوندی میان جامعه، ذهن و حوزهی سیاست و قدرت برقرار میکند.
در تکامل «جامعه» به مراحل سهگانه الهی، فلسفی و علمی میپردازد و در تطور «ذهن» به سه مرحله ربانی، متافیزیکی و اثباتی یا پوزیتیویسم اشاره دارد که در تناظر با این مراحل سهگانه، انواع سلطه هم سهگانه میشود؛ «سلطه کاهنان، سلطه مردانِ حقوقدان و سلطه مدیرانِ صنعتی و هدایت اخلاقی دانشمندان».
بنابراین، پوزیتیویسم کُنتی در دوره سوم معنادار میشود و اینجا است که آگوست کُنت تاکید میکند که ما باید از روش تجربی در علوم انسانی استفاده کنیم، اما در میان علوم هفتگانه، جامعهشناسی علم هفتم است و از «کلیت متنازل» و «پیچیدهگی متزاید» برخوردار است؛ یعنی کلیت به حداقل و پیچیدهگی آن به حداکثر میرسد.
❓به چه دلیل آن چیزی که امروز در جامعه ایران رواج دارد با اثباتگرایی یا پوزیتیویسم مدنظر آکوست کُنت همخوانی ندارد؟
آنچه امروز در ایران جاری است به دو دلیل پوزیتیویسم ناشی از آگوست کُنت نیست.
یکی اینکه پوزیتیویسمی که کُنت میگوید در یک جامعهای امکان تحقق دارد که در مرحله سوم و علمی باشد که جامعه ما نیست و در مراحل الهی ـ فلسفی به سر میبرد.
در نظریه آگوست کُنت، رشد ذهنی به مرحله سوم که اثباتی است باید رسیده باشد و از قواعد ربانی و متافیزیکی گذر کرده باشد که جامعه ما باز هم گذر نکرده است.
در جامعه کنونی ایران اذهان ما آمیخته با اشکال ربانی، متافیزیکی و یک اثباتی معیوب است و نهایتاً در نظریه کنت، نوع سلطه مطرح است که وقتی جامعه ما در دو بخش «جامعه و ذهن»، در جایگاه خودش قرار ندارد که پوزیتیویسم معنادار شود در انواع سلطه هم به همینگونه است؛ یعنی به مدیران صنعتی و اهالی علم و اندیشه تعلق ندارد و سلطه، آمیختهای میان حقوق و مذهب است.
در آن چیزی که آکوست کُنت می گوید بسیاری از ظرافت های کیفی وجود دارد که در جامعه ما کمتر درک میشود.
زیرا اگر افراد فلسفه ندانند نمیتوانند او را به خوبی درک کنند، ولی یک فیلسوف بسا بتواند از مباحث کُنت مطالب خاصی را استنتاج کند.
جامعهشناسی ما تلاش میکند از جامعهشناسی فرانسه ایده بگیرد، اما به دلایل گفته شده نمیتواند موفق باشد.
آن چیزی که در ایران در حوزه جامعهشناسی شکل گرفته نوعی فهم تقلیلگرایانه از روش کمیگرایی است که آن هم به شکل معیوب آن اجرا میشود.
چیزی که تکنیکها به پرسشنامه و چند آزمون آماری بیجان و روشها هم به پیمایش، تقلیل پیدا کرده است بدون اینکه تصویری از واقعیت اجتماعی در نتایج به دست آمده نشان داده شود.
بنابراین، پوزیتیویسم مدنظر آگوست کُنت شکل نگرفته است …