علمی تحلیلی

ضرورت جنگ برای صلح

«جنگ برای صلح»، یک مفهوم به ظاهر پارادوکسیکال، اما پراهمیت در حوزه سیاست و روابط بین‌الملل است.

در این رویکرد برای حفظ و تحقق صلح و امنیت، ضرورت اقدامات نظامی الزام آور به نظر می رسد.

این تئوری تاکید می‌کند که در برخی موارد، فرآیندهایی پر از تضاد و نفوذ لازم است تا به صلحی پایدار برسیم.

بدیهی است که جنگ ها آثار مخرب و تاثیرات جبران ناپذیری را به بشر تحمیل می کند، اما در نهایت منجر به صلح می شود.

درواقع، صلح پایداری که در دنیای مدرن شاهد آنیم، علت نیست بلکه معلول یک جنگ تمام عیار تاریخی است.

در مواجهه با رژیم‌های تهدیدکننده و خشن، اقدام به جنگ به عنوان یک ضرورت تلقی می گردد.

درواقع این گونه جنگ ها، زمینه تامین امنیت منطقه و جهانی را فراهم می کند.

در اینجا، «جنگ برای صلح»، بدین معناست که با از بین بردن تهدیدها و خطرات احتمالی، به امنیت و صلح برسیم.

این اقدامات باید با رعایت اصول حقوق بشر و بر اساس اهداف صلح‌آمیز انجام شوند تا از زیان‌ها و خسارات غیرضروری به انسان‌ها جلوگیری شود.

ضرورت «جنگ برای صلح» ما را به این نتیجه می رساند که در برخی شرایط استفاده از نیروی نظامی به منظور حفظ امنیت و ایجاد صلح پایدار در جهان، منطقی و پذیرفتنی است، زیرا هدف اصلی همواره تحقق صلح و امنیت بشری است.

اگر جنگ را در همه شرایط نفی کنیم، دنیا پر از زشتی و پلیدی ها خواهد بود.

«جنگ برای صلح» نه تنها در روابط بین‌الملل، بلکه در همه حوزه ها کاربرد دارد.

در یک جامعه، نظم و امنیت درون شهری و حفظ آرامش شهروندان از اهمیت بسیاری برخوردار است، اما این واقعیت را نباید از نظر دور داشت که در مواجهه با خشونت‌های شهری، مصرف مواد مخدر، یا نقض حقوق شهروندی در محیط‌های اجتماعی، پلیس باید به عنوان نیروی مستمر جهت حفظ صلح و اجتناب از تصاعد وقوع جرایم عمل کند.

این بدین معناست که آرامش و امنیت حاکم بر یک شهر نتیجه جنگ مستمری است که بین نیروهای پلیس و مجرمان همچنان برقرار است.

پلیس به عنوان یک نهاد نظامی در مقابله با جرایم و تخلفات در شهر باید با استفاده از قدرت نظامی خود، نظم و امنیت را حفظ کند تا به تحقق صلح و پایداری در جامعه کمک کند.

ضرورت جنگ برای صلح یعنی استفاده از قوه قهریه به منظور حفظ و تضمین امنیت شهروندان در برابر قانون شکنان و کسانی که استانداردهای اجتماعی را نادیده می گیرند .

با مطالعه در تاریخ در می یابیم که ملت ها برای متوقف کردن یک رژیم خشن و تهدیدکننده، اقدام به جنگ کرده اند تا بتوانند برای مردم مورد تهدید، صلح و امنیت را به ارمغان بیاورند.

اینجاست که «جنگ برای صلح » نقش مثبتی ایفا می‌کند. اما در هر صورت، استفاده از ابزار جنگ و خصوصاً استمرار آن باید با دقت و بسیار محتاطانه انجام شود.

در مواردی که اقدام به جنگ لازم باشد، باید این تصمیم مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد و اقدامات نظامی به شکل حداقلی و با اهداف صلح‌آمیز انجام شود.

زیرا، احترام به جان و مال شهروندانی که ناخواسته درگیر جنگ های مخوف می گردند، بسیار با اهمیت است.

این اصول باید همواره مدنظر قرار گیرد تا از انسان‌ها و جوامع متاثر از تصمیمات گسترده، محافظت گردد.

تئوری «جنگ برای صلح» یک ایده پیچیده و متنوع است و بستگی به موقعیت‌ و شرایط دارد.

اما هدف اصلی همواره باید حفظ صلح و ایجاد جهانی آرام و عاری از خشونت باشد.

برای دستیابی به این هدف، باید از همه ابزارهای دیپلماتیک و صلح‌آمیز بهره ‌برد و اقدام به جنگ تنها در صورت ضرورت و به عنوان آخرین گزینه روی میز مطرح گردد.

دکتر مصطفی آب روشن

پژوهشگر. دکتری جامعه شناسی. حوزه تحقیقات؛ آسیب های اجتماعی و جرم شناسی

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. سلام آقای دکتر
    قصد تحلیل جامعه شناسانه را ندارم، فقط خواستم احساسم را نسبت به مطلب شما بیان کنم
    تمام وجودم به لرزه افتاد و عمق ایدئولوژیک بودن اذهانمان بار دیگر برایم تلنگر خورد
    خدای من، چگونه می توان در حالی که عواقب جنگ بر هیچکس پوشیده نیست، همچنان توجیحاتی بر ضرورت آن بیان کرد؟!
    ضرورت «خیرخواهی» است نه به زندان انداختن مجرمان که در بی پناهی دنیای طبقاتی امروز، از فلاکت به جرم افتاده اند
    ضرورت «عشق ورزی» است به هر متجاوز محروم مانده از لطف و مهربانی که به خشونت آلوده است و ….
    خدا را شکر می کنم که از شما در مورد ضرورت «زنده ماندن» حیوانات وحشی و حیات وحش، سوالی نشده باشد، والا به حکم «ضرورت» هیچ کدام را «حق حیات» نخواهید داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا