جامعهشناسی تاریخی جدید
جامعهشناسی تاریخی جدید عنوان الگوی متحول، تطبیقی و تاریخی در جامعهشناسی است که از عمر آن حدود چهار دهه میگذرد.
جامعهشناسی تاریخی جدید در واکنش به نظریههای نظام و نوسازی تکامل پیدا کرد که عمدتاً نظریههایی تکاملی و غیرتاریخی هستند.
جامعهشناسی تاریخی جدید تحت تاثیر مهاجرت متفکران اروپایی به ایالاتمتحده امریکا در دوران جنگ و با آشنایی جامعهشناسی آمریکایی با سنت جامعهشناسی تاریخی قدیمی اروپایی بهخصوص جامعهشناسی تاریخی آلمانی_اتریشی و مکتب آنال در فرانسه شکوفا شد.
این آشنایی همزمان شد با چند تحول عمده در رشته جامعهشناسی:
1) تحول جامعهشناسی کلاسیک
2) طرح مسائل از دیدگاه علوم تاریخی
و 3) پرسش درباره فرایند مدرنیسم.
پرسش در باره مدرن بهویژه اهمیت داشت:
1) آیا پروژه مدرن شدن را باید فرایند عمومی و تکاملی در مسیر «تاریخ» بشر فهمید؛
یا اینکه: 2) فرایند مدرن شدن جریانی متنوع با احتمالهای تاریخی مختلف و ویژگیهای خاص فرهنگی است.
این پرسشها در دهههای 1960 و 1970 در امریکا مطرح شدند و پرسشهای تاریخی در بستر همین تحول در امریکا حیاتی تازه یافت.
موضوع جامعهشناسی تاریخی جدید واقعیت اجتماعی_تاریخی است، واقعیتی که تحت تاثیر دو عامل زمان و مکان قرار دارد.
جامعهشناسی تاریخی جدید سه تحول در حوزه جامعهشناسی را به دنبال داشت:
1) تحول نظری، 2) راهبردهای تحقیقاتی و تحلیلی، 3) تحول روششناسی.
گروهی از جامعهشناسان تاریخی قدیم و جدید، جامعهشناسی تاریخی را رویکردی عمومی و بنیادی در حوزه جامعهشناسی میدانند و چیزی بیشتر از یکی از حوزههای جامعهشناسی.
جامعهشناسی تاریخی از این دیدگاه، چشمانداز نظری و تحلیلی خاص در حوزه جامعهشناسی عمومی است.
بنابراین، این امکان از این دیدگاه وجود دارد که پدیدههای اجتماعی بهطورکلی موضوع جامعهشناسی تاریخی باشند.
از این دیدگاه، نظریهسازی در جامعهشناسی باید با توجه به جنبههای ساختاری، تصادفی، پایدار، تغییرپذیر، عمومی و همچنین خاص فرهنگی انجام شود.
تحلیل تاریخی و جامعهشناختی باید ساخت تاریخی در وضعیت کنونی را با توجه به فرایندهای اجتماعی و تاریخی و در نظر گرفتن مولفههای عمومی و خاص و همچنین مظاهر اجتماعی و فرهنگی آنها در دو چشمانداز خُرد و کلان بررسی کند.
جامعهشناسی تاریخی از این دیدگاه درصدد ترکیب روشهای تحلیلی، تفسیری، تاریخی و تطبیقی، به عبارتی روشهای کمی و کیفی است.
بررسی پدیدههای اجتماعی از دیدگاه جامعهشناسی تاریخی و علم تاریخ از این دیدگاه سازنده است.
جامعهشناسی تاریخی جدید با تفسیر فوق در ایالاتمتحده امریکا در سه مرحله متمایز تحول پیدا کرد:
1) جامعهشناسی تاریخی جدید در مرحله اول در دههی 1960 و 1970 از جهتگیریهای گوناگون برخوردار بود و توانست در این حوزه چند کار باارزش تاریخی در سطح کلان تولید کند.
کارهای سموئل ایزنشتات،
بارینگتن مور،
رینهارد بندیکس،
نوربرت الیاس،
نیل اسملسر،
آستین روکان
و مارتین سیمور لیپست از آن جمله هستند.
2) این جامعه شناسی در مرحله دوم با اتکا به این آثار در دههی 70 و 80 زمینهساز ارتباط نظامیافته بین جامعهشناسی و تاریخ شد و بهاینترتیب زمینه تثبیت این حوزه در قالب مجموعهای از نهادهای تحقیقاتی و ارگانهای انتشاراتی فراهم شد.
جامعهشناسی تاریخی در این مرحله با فاصلهگیری آشکار از مرحله قبلی که تحت تاثیر ماکس وبر شکلگرفته بود، جهتگیری بیشتر اجتماعی و کمتر در علوم فرهنگی پیدا کرد.
چارلز تیلی،
تدا اسکاچپول
و مایکل مان مهمترین شارحان این مرحله هستند.
3) جامعهشناسی تاریخی جدید در مرحله سوم در دهه 1990 تحت تاثیر «تحول فرهنگی» (Cultural turn) در علوم اجتماعی و سیاسی قرار گرفت.
جامعهشناسی تاریخی در این مرحله به سمت علوم فرهنگی و به دنبال آن پژوهشهای خُرد تاریخی کشیده شد.