جامعه شناسی اخلاق اجتماعی
به طور کلی چهار مرحله در تحول جامعه شناسی اخلاق اجتماعی قابل ملاحظه است:
۱– دغدغه های دورکیم که در قرن نوزده پس از اخلاق مرتبط با دورانی که همبستگی مکانیکی را در خود داشت، به اخلاقی روی آورد که در جامعه با همبستگی ارگانیکی، تبلور می یابد.
این اخلاق اجتماعی دارای ماهیت تربیتی است، مانند آنچه که دورکیم در تمایز بین حقوق تنبیهی و ترمیمی بیان می کند.
در اولی، قوانین دارای انعطاف کمتری هستند اما در دومی، قوانین مرتب با بازنگری مواجه می شوند و هدف از حقوق جزا، ترمیم و ساخته شدن و تربیت فرد منحرف است.
یا آنجا که دورکیم آموزش و پرورش را به جای خانواده در دوران جدید، متکفل نقش تربیتی می داند، تلاش در عمق بخشیدن به اخلاق اجتماعی دارد.
از نگاه دورکیم در دوره کهن، بداخلاقی به معنای خش انداختن به وجدان جمعی بود.
اما در دوره نوین، اخلاق اجتماعی به منظور پاس داشت وجدان های فردی است.
۲– دوره دوم تحول اخلاق اجتماعی در جامعه شناسی به میانه قرن بیست و پارسونز مربوط می شود.
او با رویکرد کلاننگر ساختاری-کارکردی، به لزوم ایجاد «اجماع اخلاقی» در جامعه توجه دارد.
نگاه پارسنز به اخلاق اجتماعی در لزوم قرا گرفتن خرده نظام فرهنگی در راس خرده نظام های چهارگانه اجتماعی منعکس است که سایر خرده نظامها موظف به اخذ اطلاعات از آن هستند.
کارکرد این خرده نظام هم نگهداشت الگوهای کنشی و رفتاری در جامعه است.
بنابراین، اخلاق اجتماعی در نگاه پارسونز دارای دو ویژگی است:
الف) الگوهای منبعث از فرهنگ
ب) لزوم وجود یا ایجاد اجماع اخلاقی
۳– سومین مرحله جامعهشناسی اخلاق اجتماعی مرتبط با جامعه شناسی انتقادی به موازات جامعهشناسی ساختاری-کارکردی است.
در این رویکرد نوعی نقد اخلاقی نسبت به جامعه صورت میپذیرد و جنبههای آرمانی در آن قوی است مانند منظر مارکس و مارکسیستهای جدید و مکتب انتقادی.
۴– چهارمین مرحله جامعهشناختی در اخلاق اجتماعی عمدتاً به تلاشهای پنج دهه اخیر مرتبط است.
مانند کارهای رابرت بلا در سالهای ۱۹۷۰ و پس از او که جنبه بین رشتهای مییابد و یک درهم آمیختگی بین سه مفهوم: تبیین، تفهم و کنش در تعریف اخلاق اجتماعی، پدیدار میشود.
تلفیقی از دو مرحله دوم و چهارم میتواند بیانگر یک جامعهشناسی اخلاق اجتماعی تمام عیار شود.
اما، چه تفاوتی بین اخلاقیت و اخلاق یا بین Morality و Ethics است؟
به چهار اعتبار این دو مفهوم اخلاقی با هم تمایز دارند:
۱– به اعتبار«چیستی»، social morality یا اخلاقیات اجتماعی از نوع «اصول» و نیز از نوع عادات هستند. پس عمدتاً در سطح خُرد و در میان افراد، میشود اخلاقیات اجتماعی را دنبال کرد.
اما social ethics یا اخلاق اجتماعی «قواعد» نانوشتهای هستند که انتظار میرود از آنها تبعیت شود.
این قواعد در سطح کلان، طرح میشوند.
۲– به اعتبار «حوزه»، social morality جنبه شخصی و فردی دارد اما social ethics، خارجی و بیرونی است.
۳– به لحاظ « منشا»، نقطه آغازین social morality، باورهای ما هستند، یعنی «ما» منشا هستیم.
در social ethics جامعه منشا است، یعنی «جامعه» میگوید که فلان کار را باید انجام دهیم.
۴– به اعتبار« جنس»، اخلاقیات اجتماعی از جنس «اعتقادی» هستند.
اخلاق اجتماعی از نوع ethics، از جنس «گرایشی» هستند.
مانند اینکه یک فردی که به حجاب، «اعتقاد» ندارد بر اساس اخلاقیات اجتماعی در خلوت گروهی خودی، فاقد حجاب است، اما همین فرد در جامعه به حفظ حجاب «گرایش» دارد.
اما، درباره تعریف اخلاق از منظر دیگری هم میشود نگاه تازهای داشت.
ما میتوانیم بر اساس هرم سلسله نیازهای مازلو هم پنج نوع نیاز را با پنج نوع اخلاق اجتماعی ملازم آنها تطبیق دهیم.
نخستین نیاز، نیاز زیستی است، فلذا توزیع «عادلانه» مایحتاج اولیه مردم مانند غذا و پوشاک و بهداشت و نیز، پاسخگویی به نیاز جفتجویی، ضرورت اولیه دارد که عنصر اخلاقیاش، همان «عدالت» است.
اما، بداخلاقی اجتماعی مرتبط با سطح اول نیاز در هرم نیازهای مازلو، عبارت از «تبعیض» و ایجاد مانع برای پاسخ گرفتن نیازهای زیستی فرد است.
در مرتبه دوم نیازهای مازلو، نیاز به امنیت عاطفی مطرح است که لازمه اخلاقیاش در سطح گروه، وجود خانواده سالم است و بداخلاقی اجتماعی متناظر با آن، گسست های رسمی در خانواده و غیررسمی یعنی طلاق عاطفی است.
مرتبه سوم، نیاز به پیوستگی و توجه گرفتن در گروه است که لازمهاش، پویایی گروهی است و بداخلاقی اجتماعی متناظر با آن، ممانعت از شکلگیری گروههاست.
مرتبه چهارم نیاز در هرم مازلو، به ایفای نقش اجتماعی در سطح جامعه مرتبط است که لازمه اش، وجود امکانات برای ایفای نقش است و بداخلاقی اجتماعی متناظر با آن، عدم واگذاری نقش و بیکاری است.
آخرین و پنجمین نیاز، شامل خود شکوفایی است که لازمه اخلاقیاش، وجود بسترهایی برای گسترش سطح شناخت است و بداخلاقی اجتماعی متناظر با آن، دور نگه داشتن جامعه از تفکر انتزاعی و معقول است.
این پنج سطح اخلاق اجتماعی به جهت قوام بخشیدن به هویت انسانی به ترتیب در این پنج واحد است: فرد، خانواده، گروه و محله، جامعه و جهان.
اما از سوی دیگر، همه آنچه در توصیف پنج گانه اخلاق اجتماعی گفته شد در سه جهت جلوه گر می شود:
۱– به سمت خود؛ یعنی احترام به خود و عزت نفس
۲– به سمت دیگران خاص؛ یعنی احترام به دیگران
۳– به سمت دیگران عام؛ یعنی احترام به: الف- جامعه ، ب-طبیعت و محیط زیست.
در جهت نخست، فرد باید احساس فاعلیت کند و اگر احساس مفعولیت کند، عزت نفسش پایمال می شود و ریاکار و تملقگو و نصیحتگو میشود.
در جهت دوم، اگر فرد، خود را در میان گروه دوستان و خانواده نیابد به بی اخلاقی و خشونت و لذت جویی از دیگران کشانده میشود.
در جهت سوم، اگر اخلاق اجتماعی متبلور نشود، فرد نسبت به آینده احساس ناامنی میکند و با وجود بی اعتمادی در جامعه، هرج و مرج حادث میشود. این آنارشی هم به جامعه و هم به محیط زیست، ضربههای جبران ناپذیر وارد میسازد.
با بهره گیری از مفاهیم ارزشی، میتوان سه نوع بداخلاقی اجتماعی را از هم متمایز کرد:
۱– «نفاق اخلاقی» که شامل برخورداری از دانش اخلاقی و گفتن امور اخلاقی است اما، اخلاقی عمل نکردن که همان شرایط نابهنجارانه است
۲– «کفر اخلاقی» که شامل نگفتن و عمل نکردن اخلاقی است و بیانگر وجود نوعی شرایط آنومیک و بیهنجارانه است
۳– «عصیان اخلاقی» که شامل دانش اخلاقی نداشتن و نیز عمل ضداخلاقی کردن است که مانند مقابله با اخلاق همزیستی جهانی است.