جامعه شناس آلفرد شوتس (1959-1899)
آلفرد شوتس (Afred Schütz) 13 آوریل 1899 در خانوادهای کلیمی در شهر وین کشور اتریش به دنیا آمد.
او در رشته حقوق و علوم اجتماعی تحصیل کرد، کار بانکداری کرد و سرانجام به علوم اجتماعی بهخصوص جامعهشناسی علاقهمند شد.
نخستین اثر شناختهشده او «ساخت معنادار زیستجهان» در اوایل 1932 منتشر شد.
او با این کتاب به جنبش پدیدارشناسی پیوست.
شوتس 1939 به ایالاتمتحده آمریکا مهاجرت کرد، به محفل پدیدارشناسهای آمریکایی پیوست، در تاسیس «انجمن جهانی پدیدارشناسی» (International Phenomenological Society) مشارکت کرد و عضو هیئت تحریریه گاهنامه تازه تاسیس «فلسفه و پژوهش پدیدار شناختی» (Philosophy and Phenomenological Research) شد.
آلفرد شوتس 1943 فعالیت آموزشی خود را بهعنوان مدرس جامعهشناسی در «مدرسه جدید پژوهش اجتماعی» (New School for Social Research) در نیویورک شروع کرد، یک سال بعد «استاد مدعو» (Visiting Professor) و 1952 استاد کامل جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی در این مرکز شد.
شوتس 20 مه 1959 در نیویورک درگذشت.
توماس لاکمن پس از مرگ شوتس کتاب «ساختارهای زیستجهان» را ویرایش و انتشار داد.
شوتس مقالات زیادی منتشر کرد که از میان آنها دو مقاله «مسئله شخصیت در زیستجهان» (1936 و 1937) و مقاله دیگری تحت عنوان «مسئله اولویت» (1947 و 1951) از اهمیت زیادی برخوردار است.
- جامعهشناسی آلفرد شوتس
انسان در جریان برخورد با اشیاء و در کنش متقابل با انسانهای دیگر دنیا را میسازد و میفهمد.
بنابراین، انسان واقعیت را میسازد و به آن معنا میدهد، پس واقعیت و دنیا محصول عمل انسان است.
بنابراین، موضوع جامعهشناسی از دیدگاه پدیدارشناسی چگونگی ساختن دنیا و معنا دادن به آن است، پس جامعهشناسی علم تفسیر معانی و فهمیدن دنیا و درنتیجه علمی تفهمی است.
- نظریه کنش
معنا در جریان ارتباط یا کنش متقابل بین انسانها ساخته میشود.
کنش انسان ویژگی تصادفی (spontaneität) و بازتابی (Reflexivität) دارد.
تصادفی به این معنا است که کنش انسان در آغاز غریزی یا طراحیشده صرف نیست.
بازتابی به این معنا است که انسان در جریان کنش از مهارت مشاهده کنش خود برخوردار میشود.
کنش انسان به همین دلیل از ویژگی شناختی و تجربی نیز برخوردار است.
حاصل این تعمقهای نظری کتاب «نظریه شکلهای زندگی» (Theorie der Lebensformen) بود که شوتس بین 1924 تا 1928 نوشت و منتشر کرد.
- «ساخت معنادار زیست جهان»
کنش انسان عمل معنادار است؛ بنابراین انسان دنیای زندگی یا زیست جهان را معنادار میسازد.
ساختن دنیا در سه مرحله اتفاق میافتد، «فهمیدن خود»، «فهمیدن دیگری» و شکلگیری «الگوهای تجربی» یا «طرحهای تجربی ذهنی» مشترک.
شوتس به این فرآیند عنوان «ساخت معنادار دنیای زندگی» میدهد.
- جامعهشناسی تفهمی
بنابراین، جامعهشناسی از نگاه او علم فهمیدن معنادار دنیا است، پس علمی تفهیمی با دو هدف است.
اول، شرح و توضیح جریان معنا دادن به کنش و عمل اجتماعی در ارتباط ذهنی بین انسانها، به عبارتی ارتباط بین الاذهانی میان انسان
و دوم، جریان نهادینه شدن روند معنا دادن و پیدایش دنیای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی است.
- انگیزه هدفی و علّی
دنیا زندگی یا زیست جهان حاصل عمل و کنش انسان است.
فهم کنش از دیدگاه او مشروط به فهم انگیزه و دلیل کنش است.
آلفرد شوتس انگیزه ساختن دنیا را با مفهوم «انگیزه – به – منظور» (Um-zu-Motive) که به نیت کنشگر برای انجام عمل اشاره دارد و دلیل ساختن دنیا را با مفهوم «انگیزه – به – دلیل» (Weil-Motive) بیان میکند.
- انواع معرفت
معرفت حاصل ارتباط ذهنی بین کنشگران، درنتیجه از ویژگی بینالذهانی برخوردار است.
ارتباط بینالذهانی سبب شکلگیری الگوهای تفسیری پایدار اجتماعی و به دنبال آن معرفت از جهان میشود.
همین الگوهای تفسیری پایدار بهتدریج معرفت از جهان میشوند، همانطور که در داستانهای کتاب مقدس دیده میشود.
معرفت انواع گوناگون دارد: معرفت روزمره، معرفت اعتقادی، معرفت نا دانستن (کرونا).
معرفت انسان درنتیجه از خصوصیت اجتماعی برخوردار است.
- معرفت جمعی یا اجتماعی
معرفت انسان تحت تاثیر عوامل اجتماعی قرار دارد، چون حاصل ارتباط بین انسانها است.
معرفت اجتماعی با شاخصهای ساختاری، تکوینی و طبقاتی از یکدیگر متمایز میشوند.
معرفت اجتماعی ممکن است ساختار خاص خود را داشته باشد (معرفت دینی)،
ممکن است در فرآیندی تاریخی تکوین و تکامل پیداکرده باشد (هنر نزد ایرانیان است و بس)
یا حاصل وابستگی طبقاتی باشد، مثلاً معرفت طبقه کارگر یا سرمایهداران.
- معرفت انتزاعی و مشخص
معرفت مشخص یا انتزاعی است.
معرفت مشخص به وضعیت خاص بستگی دارد و تحت تاثیر عوامل زمانی و مکانی است.
اگر معرفت مشخص باور عمومی شده و از وضعیت خاص زمانی و مکانی جدا، در این صورت معرفت انتزاعی میشود.
- تقسیمبندی و عناصر ساخت واقعیت اجتماعی
انسان با معیارهای اجتماعی «خود» را از «دیگری» جدا میکند (ایرانی، عرب، افغانستانی، مسلمان، یهودی و غیره).
مشروعیت و الگوهای نوعی محصول همین تمایز است.
سنت و اخلاق بستر اجتماعی «الگوهای نوعی» هستند، مانند الگوی نوعی زیارت رفتن شیعیان.
واقعیت اجتماعی حاصل همین الگوهای نوعی هستند.
جوامع گوناگون با شاخص انواع «الگوهای نوعی» از یکدیگر متمایز میشوند.
این الگوهای رفتاری بهتدریج «استانداردهای رفتاری» یا «ساختهای نمونه نهادینهشده» و حتی مشمول مقررات حقوقی میشوند (مثلاً روزهداری).
- چهار دنیای سازنده دنیای اجتماعی
واقعیتهای اجتماعی تحت تاثیر چهار دنیا شکل میگیرند:
1) دنیای محیط اجتماعی (soziale Umwelt)
2) دنیای معاصران (Mitwelt)
3) دنیای اجتماعی گذشتگان (Vorwelt)
4) دنیای پسآمدن (Folgewelt).
این دنیاها با معیار زمان و مکان از یکدیگر متمایز میشوند.
- مناطق معنایی
مناطق معنایی ازجمله مقولات دیگر آلفرد شوتس است.
دنیای زندگی یا زیستجهان را میتوان از دیدگاه شوتس به «مناطق با دامنههای قابل بازتولید و ازنظر فرهنگی دستیافتنی» تقسیم کرد.
این مناطق با شاخص زمان و مکان در دسترس انسان هستند و انسان میتوان بر آنها اثر بگذارد و از آنها تاثیر بپذیرد (Wirkwelt).
دنیای واقعی و روزمره با «ساختارهای معنایی بیرون از حوزه واقعیت» (Realitätsbereiche geschlossener Sinnstruktur) تکمیل میشود.
ساختارهای معنایی بیرون از حوزه واقعیت مستقیماً در دسترس انسان نیستند.
این دنیا اساس «مناطق معنایی معین» (finite provinces of meaning) هستند.
رویاها، دین و مذهب، دنیای بازیهای کودکانه و دنیای علم به ساختارهای معنایی بیرون از حوزه واقعیت تعلق دارند.
- دنیای نظریههای علمی
دنیای نظریههای علمی کمتر تحت تاثیر آگاهی انسان قرار دارند.
دانشمندان حوزه علمی را از حوزه تصورات طبیعی جدا میکنند یا جدا تصور میکنند.
برای انسان در زیستجهان روزمره انگیزه عملی ارجحیت دارد، درحالیکه برای مشاهدهگر علمی جنبه شناختی مهم است؛ بنابراین نظام اولویت در پژوهش علمی با نظام اولویت در دنیای روزمره فرق دارد.
شوتس در روش شناسی در علوم اجتماعی به سمت اثباتگرایی کشیده شد، چون «اولویت علمی» در علم اهمیت دارد.
- الگوهای تمدنی
الگوهایی از واقعیت بهتدریج و در فرایند تاریخی از واقعیت زندگی روزمره جدا و «متعالی» میشوند.
منظور او از متعالی تصور کردن چیزهایی فراتر از واقعیتها روزمره است.
«الگوهای تمدنی» محصول این فرایند هستند.
متعالی کردن و پیدایش «الگوهای تمدنی» در خدمت چشماندازی کردن اجتماعی معرفت است، چون انسان از این طریق در موقعیتی قرار میگیرد تا دنیا را از چشمانداز خاصی مثلاً تمدن ایرانی یا اسلامی نگاه کند.
- «رهیافت تجسم باهم»
انسان میتواند واقعیت زندگی روزمره را با حوزه واقعیتهای متعالی همزمان تجسم کند.
بهاینترتیب انسان موفق میشود ساختار معنایی واحدی را از واقعیتی چندلایه بسازد (انقلاب اسلامی واقعیتی روزمره در ارتباط با واقعه کربلا واقعیتی متعالی ساخته میشود).
آلفرد شوتس از رهیافت تجسمباهم (Appräsentation) سخن میگوید.
تجسم با هم در قالب طرحهای گوناگونی انجام میگیرد:
طرحهای ادراک نفسانی (Apperzeptionsschema)،
طرحهای تجسم باهم (Appräsentationsschema)،
طرحهای اشارهای (Verweisungsschema)،
طرح چارچوبها (Rahmenschema) و طرح معانی (Deutungsschema).
- الگوهای زبانی
کسب مهارت تجسم با هم انسان را در وضعیتی قرار میدهد تا هر چیز را با چیزی دیگر تجسم کند.
باران با خواست خداوند تجسم میشود.
الگوی زبانی بهمرور زمان از این تجسمها شکل میگیرند و تثبیت میشوند.
- نمادها
همانطور که اشاره شد، واقعیت از نگاه شوتس واقعیت معنایی است.
معنا با نشانه بیان میشود.
زبان مهمترین دستگاه نشانهها است که در اختیار انسان قرار دارد، درنتیجه در خدمت ساخت تجربههای ذهنی و بینالذهانی و درنتیجه واقعیتهای اجتماعی قرار دارد.
نشانهها انواع گوناگون دارند:
«نشانههای ادراکی» (Merkzeichen)، «علائم» (Anzeichen) و «نشانهها» (Zeichen) کلامی و غیرکلامی.
وقتی نشانه برای انتقال معنا از یک منطقه معنایی به منطقه معنایی دیگر استفاده شوند، نماد میشوند (مثلاً انتخاب عدد 72 برای قربانیان انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی).
- اولویتهای ذاتی و تحمیلی
علایق عملی، زندگی انسان تحت تاثیر مسائل موجود هدایت میکنند.
علایق تحت تاثیر دو اولویت شکل میگیرند:
1) اولویت «طبیعی» یا «ذاتی» (intrinsisch)
2) اولویتهای «تحمیلی» (auferlegten).
اولویت «طبیعی» عموماً توسط خود انسان تعین میشود (غذا خوردن)، لیکن اولویت تحمیلی از بیرون بر انسان تحمیل میشود (مدل ماشین، سفر زیارتی سیاحتی).
- علوم اجتماعی
موضوع علوم اجتماعی «ساختار معنایی با اولویتی ویژه» است.
به نظر آلفرد شوتس مفهومسازی در علوم اجتماعی ابزاری در خدمت تفسیر دنیای اجتماعی است و ارتباط نزدیکی با ساختارهای روزمره و نمونهسازیها در دنیای اجتماعی دارد.
علوم اجتماعی در تفسیر دنیا از زبان استفاده میکند، چون زبان مجموعه طبقهبندیشده از مفاهیم است.
علوم اجتماعی نیز باید از طبقهبندی استفاده کند.
طبقهبندی کردن با استفاده از روشهای معمول در زندگی روزمره به علوم اجتماعی کمک میکند تا مدلهای صحیح از وضعیتهای اجتماعی (اصل صحت) (Postulat der Adäquanz) ساخته و بتواند از شیوه علمی و روشمند از «اصل تفسیر ذهنی» در زندگی روزمره استفاده کند.
- عقلانیت
نمونهسازی در زندگی روزمره از عقلانیت خاص خود برخوردار است که با نمونهسازی با استفاده از عقلانیت علمی فرق دارد.
شاخص عقل در معرفت روزمره عمل است، درصورتیکه معرفت علمی درروند فکری شدن روشمند با توجه به «اولویت مسئله علمی» کسب میشود.