جامعه شناس آلن تورن
آلن تورن (Alain Touraine) سوم اوت 1925 در اِرمان ویل (Hermanville) متولد شد.
تورن پس از تحصیلات دبیرستانی وارد اکول نرمال سوپریور (Ecole Normale Supèrieure- ENS) شد و در رشته تاریخ تحصیل کرد.
تورن بعد از مدتی ترک تحصیل کرد، لیکن بار دیگر به اکول نرمال سوپریور برگشت و 1950 در رشته علوم تاریخ فارغالتحصیل و 1950 تا 1958 در گروه تحقیقی جورج فیلیپ فریدمن (Georges Philippe Friedmann)(1902-1977) در «مرکز ملی تحقیقات علمی» (Centre National de la Recherche Scientifique – CNRS) کار کرد.
او در همین مرکز بهتدریج به نظرات خود رسید و با دریافت بورس تحصیلی بنیاد راکفلر به ایالاتمتحده امریکا رفت.
تورن دراثنای اقامتش در این کشور 1952 و 1953 با تالکوت پارسونز (Talcott Parsons)(1902-1979) آشنا شد.
آلن تورن 1956 برای نخستین بار به امریکای جنوبی سفر کرد و در ساختن مرکز پژوهشی در حوزه جامعهشناسی کار در دانشگاه شیلی سهیم شد.
امریکای لاتین با این سفر یکی از دلمشغولیهای اصلی او شد.
تورن 1958 به «مدرسه عملی مطالعات عالی» (Ecole pratique des hautes études-EPHE) رفت که یکی از بزرگترین مراکزی پژوهشی در فرانسه است.
«بخش علوم اقتصادی و اجتماعی مدرسه عملی مطالعات عالی» (Ecole partique des Hautes Etudes) (EPHE) 1975 از این مدرسه جدا و بخش پژوهشی مستقل شد و «مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی» (Ecole des Hautes Etudes en Sciences Sociales) (EHESS) نام گرفت. محل کار تورن همین موسسه بود.
او در همان سال «آزمایشگاه جامعهشناسی صنعتی» (Laboratoire de sociologie industrielle) را بنا نهاد که بعدها تحت عنوان «مرکز مطالعات جنبشهای اجتماعی» (Centre d´étude des mouvements sociaux) معروف شد.
این نام جدید نشانی بر تغییر علایق پژوهشی تورن است: تغییر موضوع پژوهشی از کارگران به جنبشهای اجتماعی.
تورن تا 1960 صرفاً و عمدتاً با موسسههای پژوهشی بیرون دانشگاهی همکاری داشت، چراکه در فرانسه بین دانشگاهها با هدف آموزشی و مراکز پژوهشی با جهتگیری تحقیقاتی و پرورش نخبگان تفاوت وجود دارد.
این مراکز را بهاصطلاح «مدرسه بزرگ» (Grandes écoles) مینامند.
تورن فقط یک دوره حساس بین 1966 تا 1969 استاد در دانشگاه نانتر_پاریس (Paris-Nanterre) بود.
او بین 1968 تا 1970 رئیس «انجمن جامعهشناسی فرانسه» و بین 1974 تا 1978 «قائممقام رئیس انجمن بینالمللی جامعهشناختی» شد.
تورن و همکارانش 1981 «مرکز تحلیل و درگیری جامعهشناختی» (Centre d`Analyse et d`Intervertion Sociologiques- CADIS) را تأسیس کردند که بخشی از مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی (EHESS) شد.
- آثار
تورن جامعهشناس «کنش اجتماعی»، «جنبشهای اجتماعی» و «سوژه اجتماعی» است.
یکی از نخستین آثار مهم او «جامعهشناسی کنش» است که 1965 منتشر شد.
«معرفت کارگری» کتاب دیگری است که یک سال بعد 1966 منتشر شد و موضوع آن آگاهی کارگری است.
تورن در کتاب «جنبش ماه مه و آرمانگرایی کمونیستی»(1968) جنبش دانشجویی را پیشاهنگ مبارزات فرهنگی در آینده معرفی کرد.
کتاب دیگر او «جامعه فرا صنعتی» بود که در دهههای 70 و 80 با استقبال گسترده روبهرو شد.
کتاب «صدا و نگاه» نتیجه پژوهشهای نظری او است که 1978 منتشر شد.
کتاب «نقد مدرنیته» (1992) حاصل مرحله سوم فعالیتهای نظری او است.
کتابهای «دموکراسی چیست» (1994) و «آیا میتوانیم با یکدیگر زندگی کنیم؟» (1997) و آثار دیگر او در دهه 1990 حاوی تصویری منفی از «سوژه» هستند.
- کارگر سوژه تاریخی
آثار تورن از همان آغاز و از دهه 1950 و اوایل دهه 1960 حاوی تلاش او برای برقراری ارتباط میان مسائل جامعهشناسی صنعتی و نظریه اجتماعی است.
اساس نظری تورن از آغاز گزاره تجربی بود.
او با استناد به همین کارهای تجربی ادعا میکرد که ساختار فرایند تولید صنعتی در دهههای 1940 و 1950 تحولی بنیادی به شرح زیر کرده است:
1) تغییر سازمان عقلانیت کار؛
2) تغییر نظام شغلی کار و افزایش نقش کارگران در تولید؛
3) درگیری بیشتر کارگران در امور سیاسی؛
4) امکان شکلگیری نوع جدیدی از آگاهی کارگری.
آگاهی کارگری موضوع کتاب «معرفت کارگری» است که 1966 منتشر شد. آگاهی کارگری در بستر سه نوع آگاهی دیگر شکل میگیرد:
1) آگاهی به نقش کارگران بهمثابه کنشگران اصلی دنیای کار صنعتی؛
2) آگاهی به جریان مخالف که با شکلگیری فرایند عقلانیت کار صنعتی مخالفت میکند؛
3) آگاهی به اینکه جامعه عرصه قدرت و مبارزه برای نظارت بر تصاحب محصول کار و استقرار مدل فرهنگی جدید است.
جنبش اجتماعی جدید مشروط به کسب این سه نوع آگاهی است. جنبش کارگری در حال حاضر از این سه نوع آگاهی برخوردار نیست و فعلاً توان بالقوه است و درصورتیکه جوامع صنعتی کاملاً پیشرفته نظارت منطقی را بپذیرند، بالفعل میشود.
منظور تورن از نظارت منطقی، نظارت «جامعه فعال» (active society) برای تحقق حقوق دموکراتیک است.
تورن بعدها برای بیان این منظور از مفهوم «خود تولیدی» (Self-production) استفاده کرد.
تورن قبلاً این موضوع را در کتاب «جامعهشناسی کنش» (1965) در چهارچوبی نظری بررسی کرده بود.
اساس نظر او در این اثر همسانی مفاهیم کنش و کار است.
هدف او از پرداختن به «نظریه کنش» یا به قول او «تحلیل با جهتگیری عملی» (actionistically analysis) تعریف کنشگر جمعی و مشخص کردن آن از دیدگاه نظری بود.
وظیفه کنشگر جمعی فرا رفتن از «نظام کنش تاریخی» موجود و خلق ارزشهای جدید است، به عبارتی ریختن طرح جدید از جامعه.
تورن در دوره اول زندگی نظری خود این ماموریت را به جنبش کارگری واگذاشت.
«سوژه تاریخی» او در این مرحله کارگران بودند.
- دانشجو سوژه تاریخی
تورن اواسط دهه 60 به بصیرت جدید رسید، زمانی که کنشگران جمعی دیگری از قبیل جنبش دانشجویی، جنبش زنان، جنبشهای گوناگون حفظ محیطزیست، جنبشهای جداییطلب وارد صحنه مبارزات اجتماعی شدند که ارتباط چندانی با فرایند تولید نداشتند، درحالیکه بخشاً درصدد تحقق پروژههای فرهنگی جدید و حتی استقرار مدل اجتماعی نو بودند.
این تحولات سبب شد تا تورن درباره نظرات خود در باره نقش محوری کارگران در جامعه صنعتی تجدیدنظر کند.
تورن در کتاب «جنبش ماه مه و آرمانگرایی کمونیستی» که 1968 انتشار یافت، این نقش را به دانشجویان واگذار کرد.
او مناسب با این تغییر نظری، مفهوم «جامعه فرا صنعتی» را جایگزین مفهوم «جامعه صنعتی» کرد و این تغییر موضع را در کتاب «جامعه فرا صنعتی» مفصل شرح داد که در دهههای 1970 و 1980 با استقبال گسترده روبهرو شد.
عامل تعیینکننده در جامعه فرا صنعتی تولید معرفت و علم است، جامعهای که به سبب اراده معطوف به «خود تولیدی» از توانایی «خود تاثیری» بالایی برخوردار است.
تورن همچنان به مطالعه جنبشهای گوناگون اجتماعی در داخل و خارج از فرانسه ادامه داد.
نتیجه این پژوهشها اثر مهم نظری او تحت عنوان «صدا و نگاه» بود که 1978 منتشر شد.
او در این اثر مدعی شد که کنشگران در نهادینه شدن ارزشها جدید نقش دارند و برای تحقق آن مبارزه میکنند.
او با طرح نظریه نهادینه شدن ارزشها، «رویکرد عقلانیت کنش جمعی» را نقد کرد که در چهارچوب آن کنشگران فقط درصدد تحقق ارزشهای از قبل موجود هستند.
فرایندهای اجتماعی از این دیدگاه رویدادهای تفسیری در حال کشمکش با نهادهای قدیمی هستند، کشمکشی که درنهایت به نفع نهادینه شدن ارزشهای جدید ختم به خیر میشود.
انتظار او در چهارچوب این نظریه آن بود که دانشجویان کنشگر جمعی جنبش اجتماعی جدید شوند، لیکن درنهایت ناامید شد.
- نقد مدرنیته و نظریه سوژه
تورن با ناامیدی از شکلگیری جنبش اجتماعی جدید، به مرحله سوم و آخرین مرحله فعالیتهای نظری خود رسید.
حاصل این مرحله کتاب «نقد مدرنیته» بود که 1992 انتشار یافت.
موضوع اصلی این کتاب شناختن عصر مدرن و زیربنای تاریخی آن است.
تورن در این کتاب اختلافات و کشمکشهای عصر مدرن را بررسی کرد.
تورن به این نتیجه رسید که عصر مدرن با ویژگی تنش اجتنابناپذیر میان عقلانیت و خلاقیت، میان عقلانی شدن امور و «سوژه شدن» (Subjektivierung) فرد مشخص میشود.
تورن دوره اول مدرن را عصر مدرن «کلاسیک» نامید که با آثار کسانی مانند روسو و کانت در اواخر قرن هیجده به اوج شکوفایی خود رسید.
مفاهیم «خرد» و «جامعه» در این دوره مهم شدند.
صنعت متکی بر نظام سرمایهداری در قرن نوزدهم پیشرفت کرد و با پیشرفت صنعت آثار شکنندگی در ساختارهای اجتماعی ظاهر شد.
ادعای هماهنگی میان انسان با جهان، انسان و خرد یا انسان و جامعه بیاعتبار شد.
شهروند عاقل عصر «مدرن کلاسیک» بهتدریج در معرض دو گفتمان قرار گرفت، اول گفتمان جنسیت و دیگری مصرف انبوه.
این تحول دوگانه اجتماعی و فردی سبب شکنندگی وحدت میان عقلانیـت فردی و عقلانیت جمعی شد که قبلاً و در دوران «مدرن کلاسیک» امری بدیهی قلمداد میشد.
تلاشهای نظری مختلف برای وحدت عقلانیت فردی و جمعی شکست خورد، علت این شکست مقاومت «سوژه» در مقابل تلاش برای سازگار کردن او با جامعه صنعتی بود.
پرسش این است که منظور تورن از مفهوم «سوژه» چیست؟ کتابهای «دموکراسی چیست» که 1994 منتشر شد و «آیا میتوانیم با یکدیگر زندگی کنیم؟» چاپ 1997 و بهطورکلی آثار او در دهه 1990 حاوی تصویری منفی از «سوژه» است.
سوژه برای او فرد منفرد و به حال خود رهاشده نیست.
تورن مفهوم «سوژه» را در ارتباط با سه مقوله «سوژه شدن» (subjectivication)، سوژهمندی (subjectivation) و سوژهزدایی (desubjectification) بررسی کرد.
فرایند «سوژه شدن» به روند رشد فردیت و جریان مبارزه فرد برای کسب امکان عمل و کنش، در حالی که سوبژهمندی به مقاومت سوژه در مقابل روند سوبژهزدایی نظامها و ساختهای حکومتی، عقلانی و اجتماعی سازمانیافته اشاره دارد.
او به این نتیجه رسید که «سوژه» تسلیم جامعه نیست.
او برای توصیف این وضع از مفهوم ویژگی غیر_اجتماعی سوژه سخن گفت.
نظریه مقاومت سوژه در برابر نظام او را به سه رهیافت نظری هدایت کرد که در جامعهشناسی امروز از اهمیت زیادی برخوردار هستند:
1) تحلیل مدرن به شیوه متفاوت از نظریهسازان قبلی؛
2) ارزش قائل شدن برای تجارب متعالی سوژه؛ او با فرض سکولاریسم بهمنزله پدیدهای بااعتبار جهانی و در سطحی کلی و عمومی مخالف بود. این پدیدهای است که صرفاً در اروپای غربی، آنهم تااندازهای، مشاهده شد؛
3) نقد دموکراسی. تورن دموکراسی را شکلی از زندگی میداند که ممکن است ویژگیهای عمومی یا خاص داشته باشد.
- بازنگری
تورن با جهتگیری به سمت ایده آزادی تحت تاثیر اندیشههای فلسفی سارتر و رد قاطعانه تعیین پذیری جامعهشناختی و تاکید بر نقش سوژه فردی و جمعی موفق شد دریچه بررسی فرایندهای تغییرات اجتماعی را بر روی جامعهشناسی در حال رکود باز کند.
او با نقد الگوهای کارکردگرایی و ساختارگرایی سبب شد تا حوزه پژوهش جنبشهای اجتماعی موضوع مهم تحقیقات در سطح جامعهشناسی بینالمللی شده و از جایگاه مناسبی برخوردار شود.
تورن با طرح نظریه بُعد «غیر_اجتماعی» سوژه در مقابل تمام نظراتی قرار گرفت که روند نهادینه و درونی شدن ارزشها و قاعدتاً جامعهپذیری را فرض بدیهی در رشته جامعهشناسی قلمداد میکنند.
شیوه تحلیل تورن درست در زمانی از اهمیت برخوردار و جذاب شد که سازمان و دستهها به شکل فزایندهای کارکرد خود بهمنزله حلقه پیوند میان فرد و جامعه را از دست دادند.
طبیعی به نظر میآید که در چنین وضعیتی تعینهای ساختارهای اجتماعی دیگر محور اجتماعی برای کسب هویت فردی نیستند، بلکه جمعیـتهای کوچک و بزرگ کنشگران اهمیـت پیدا میکنند که فرد در بستر آنها فعالیت میکند.