جامعه شناس رونالد برت (-1949)
رونالد برت (Ronald Burt) 14 ژولای 1949 در مکلین (McLean) در ایالت ویرجینیا (Viriginia) متولد شد.
او شاگرد جیمز کلمن (James Samuel Coleman)(1926-1995) بود و با راهنمایی او رساله دکتری خود را در دانشگاه شیکاگو نوشت، مدرس در دانشگاه برکلی شد، از برکلی به دانشگاه کلمبیا در نیویورک رفت، 1993 استاد جامعهشناسی و مطالعات راهبردی در دانشگاه شیکاگو شد.
ارتباط با جیمز کلمن برای او اهمیت زیادی داشت، چراکه برت بیشتر از هر تحلیلگر شبکه دیگر تلاش در برقراری ارتباط میان رویکرد جامعهشناسی ساختاری و نظریهی گزینش عقلانی داشت که بر اساس آن و در چهارچوب نظریه اقتصادی، کنشگر با هدف و قصد عمل میکند. برت بر این اساس کارش را شروع کرد.
- نظم بین الاذهانی کنش
شناخت «ارتباطهای ضعیف قوی» یکی از بااهمیتترین دستاوردهای تحلیل شبکه و نظریه «راههای رخنه ساختاری» (Strukturelle Löcher) یکی دیگر از رویکردهای محوری در تحلیل شبکه است.
مارک گرانووتر (Mark Sanford Granovetter)(متولد 1943) قبلاً غیرمستقیم به این پدیده اشارهکرده بود، لیکن جامعهشناس در دانشگاه شیکاگو، رونالد برت، روی این موضوع بیشتر کار کرد.
برت از آن نوع تحلیلگران شبکه است که نهفقط با جهتگیری تحقیقاتیاش موفق به تکامل و ساختن ابزار تجربی بسیار ارزشمندی برای این رویکرد شد، بلکه او در جریان کارهای تجربی بصیرت نظری در مسائل اساسی نظریه اجتماعی پیدا کرد.
برت دستاوردها و تعمیقهای نظریاش را در کتاب خود با عنوان «در باب نظریه ساختاری کنش» در اختیار دیگران گذاشت.
عنوان کتاب به درگیری نظری او با نظریه کارکردگرایی ساختاری تالکوت پارسونز (Talcott Parsons)(1902-1979) اشاره دارد.
پارسونز با همکاری ادوارد شلز (Edward Albert Shils) (1910-1995) رویکرد خود از نظریه کنش را تحت عنوانی تقریباً مشابه «در باب نظریه عمومی کنش» 1951 منتشر کرد.
محور کار برت در این کتاب، همان موضوع و پرسشی است که برای پارسونز اهمیـت دارد:
چگونه کنشگران موفق به ارزیابی از وضعیت کنش میشوند؟
اساس تصمیمهای مشترک کنشی آنها کجاست؟
پاسخ نظریه اقتصادی این است، کنشگران اهداف کنشیشان را کاملاً فردی و بدون ارجاع به کنشگران دیگر تعیین میکنند.
بر این اساس، تصمیمگیری کنشگران در هنگام کنش تصادفی است. پارسونز با نظریه تصادفی بودن انتخاب هدف مشکل داشت؛ این نظریه پاسخی برای این پرسش بنیادی ندارد:
اگر کنش انسان تصادفی است، چرا کنشگران هماهنگ عمل میکنند؟
بنابراین، نظریه اقتصادی کنش نمیتواند توضیح دهد؛ چگونه کنشگران هماهنگ عمل میکنند.
برت این انتقاد پارسونز را پذیرفت، لیکن توضیح پارسونز برای حل مسئله را نپذیرفت.
پارسونز ادعا داشت، کنشگران هماهنگ عمل میکنند، چون جهتگیری ارزشی و هنجاری یکسان دارند، ارزش و هنجاری که در جریان جامعهپذیری کسب میشود.
برت برخلاف پارسونز بر این نظر است که کنشگران هماهنگ عمل میکنند، چون عمل آنها در درون شبکه تحقق پیدا میکند.
بنابراین، هماهنگی و نظم بینالذهانی کنش بیشتر نتیجه ساختار روابط اجتماعی و جایگاه کنشگر منفرد در شبکه است.
برت با این تحلیل، نظریه هنجاری پارسونز و نظریه اتمی اقتصادی کنش را نقد کرد.
- نظریه کنش ساختاری
رونالد برت بر این اساس جامعه را ساختاری میداند که بر اساس روابط و جایگاههای طبقهبندیشده ناشی از تقسیمکار بناشده است.
کنشگر در ساختارها جایگاهی را اشغال میکند که در ارتباط با جایگاه کنشگران دیگر تعریف میشود.
برت از جایگاه کنشگر در شبکه با عنوان «جایگاه شبکهای» (Netzwerkposition) نام میبرد.
جایگاه شبکهای «مجموعهای از جایگاه – نقش» است که در اثر تقسیمکار اجتماعی شکلگرفته است.
جایگاه شبکهای و جایگاه فرد در درون شبکه، ساختاری را میسازد که کنشگر در درون آن کنش انجام میدهد.
علایق کنشگر در چهارچوب همین ساختار تعیین و تعریف میشود.
کنشگری که در جایگاه ساختاری مشابه کنش انجام میدهد، علایق و جهتگیری یکسان دارد، چراکه جایگاه آنها در ساختار با یکدیگر یکسان است.
این حکم حتی زمانی اعتبار دارد که کنشگران گروه مرجع یکسانی نداشته باشند.
آنها در جریان مشارکت در بازیهای نقشی به شکل نمادین با جایگاه خود و دیگران در شبکههای اجتماعی آشنا میشوند.
- نظریه هنجار
توضیح کنشها از دیدگاه نظم ساختاری، برت را به سمت درک کاملاً متفاوت از هنجارها هدایت کرد.
هنجارها آنطور که پارسونز تصور میکرد درنهایت پسمانده ارزشها نیستند.
منظور از هنجار بیشتر ارزیابیهای ذهنی با جهتگیری مشابه است که منشا آن ناشی از جایگاه کنشگر در شبکه است، جایگاهی که «ساختاری متوازن» (Strukturelle Äquivalenz) در شبکه دارد.
هنجار، به عبارتی شاخص ارزشی کنشگر، فقط غیرمستقیم برکنش او تاثیر دارد، چراها که هنجار خود نتیجه جایگاه کنشگر در شبکه است.
- ساختار اجتماعی
رونالد برت در نظریه کنش ساختاری یا شبکهای خود از مبانی نظریه اقتصادی و نظریه گزینش عقلانی استفاده کرد که اساس آن اصل دستیابی به «بیشترین سود» (Nutzenmaximierung) است.
برت در همان حال ادعا کرد که تعیین علایق و توزیع منابع و تلاش برای کسب بیشترین سود به جایگاه کنشگر در شبکه بستگی دارد، درنتیجه پذیرش اصل دنبال کردن بیشترین سود، به معنای قبول اصل نظریه اقتصادی نیست.
برت با این نظریه ادعا دارد که موفق به ساختن «پل» بین نظریه هنجاری کنش پارسونز و نظریه اقتصادی سود فردی شده است.
- خودمختاری ساختاری
رونالد برت با نظریه هنجار شبکهای خود، پاسخی برای یکی از پرسشهای بنیادی نظریه کنش هنجاری پارسونز ندارد و آن نظریه پارسونز درباره ارادی بودن و غیرتصادفی بودن کنش است.
پارسونز با توضیح هنجاری کنش نتیجه میگرفت که کنش انسان ارادی و غیر تصادفی است و به دنبال آن دلیلی بر آزاد بودن انسان در انجام کنش است.
ساختار شبکه از این دیدگاه شرط ساختاری کنش انسان است، بنابراین آزادی کنش کنشگران به معنای هستی شناختی جایی در نظریه شبکهای هنجاری برت ندارد.
جایگاه کنشگر در نظریهی او مسئلهساز است و این مسئلهساز بودن بهویژه در هنگام توضیح شکلگیری و تغییر شبکهها چشمگیر است.
برت به این موضوع توجه دارد که کنش کنشگر میتواند ساختار اجتماعی را تغییر دهد، لیکن توضیح علّی برای نقش کنشگر در تغییر ساختار اجتماعی ندارد؛ بنابراین، تغییر جایگاه کنشگر در ساختار اجتماعی نقطه کور نظریه او است.
این مشکل زمانی آشکارتر میشود که او درصدد توضیح ساختاری کنش صاحبان شرکتها برمیآید.
توضیح برت فقط این است که جایگاه صاحبان شرکت در شبکه انگیزههای آنها را توضیح میدهد.
بنابراین، کافی است که ساختار شبکه و جایگاه شبکهای صاحبان شرکت برای توضیح عمل آنها لحاظ شود.
- «راههای رخنه ساختاری» و «ارتباطهای ضعیف»
«راههای رخنه ساختاری» که قبلاً ذکری از آن شد برای توضیح امکانات نابرابر کنش و منابعی که کنشگران در مدل ساختاری شبکهها در اختیار دارند از اهمیت خاص برخوردار است.
هیچکدام از تحلیلگران شبکه به این موضوع بهاندازه رونالد برت توجه نکرده و محور واکاویهای خود قرار ندادهاند.
البته گرانووتر در مقاله که در سال 1973 نوشت به اهمیت ارتباطها بهمثابه «پلها» اشاره کرد.
پل ارتباطی محل اتصال دو خوشه متشکل از گرهها با یکدیگر است که در صورت عدم وجود آن ارتباط آنها قطع میشود.
به نظر گرانووتر محل پل ارتباطی بااهمیت است، چراکه اطلاعات بسیاری در ارتباطهای ضعیف از طریق پلها منتقل میشود.
گرانووتر در همان مقاله مذکور نشان داد که پلها همواره پیوندهای ضعیف هستند.
او با استفاده از رهیافت «ممنوعیـت» سهگانه درصدد توضیح این مطلب برآمد.
اگر A و B ارتباط قوی داشته باشند و A و C نیز همچنین، در این صورت میتوان فرض کرد که B و C نیز ارتباط قوی دارند.
اگر پلی (برای نمونه میان A و B) بیان ارتباطی قوی میان دو خوشه باشد و در همان حال خوشه B و C نیز ارتباط داشته باشند، در آن صورت رابطهی خوشه A-B را نمیتوان پل تلقی کرد، چراکه این ارتباط، تنها ارتباط میان خوشهها نیست.
استنتاج منطقی که گرانووتر از این وضعیت کرد این است که پلها باید همواره بیان ارتباطهای ضعیفی باشند.
گرانووتر موفق شد نشان دهد که چگونه از طریق این پلها سوژههای فعال در بازار کار موفق میشوند اطلاعات لازم را در اختیار جایگاههای مربوطه بگذارند.
برت با واردکردن مفهوم «راههای رخنه ساختاری»، رویکرد ارتباطهای ضعیف قوی را از دو دیدگاه گسترش داد.
او از یکسو با واردکردن این مفهوم توجه ما را به کارکرد نظارتی ساختار شبکهای جلب کرد، بهطوریکه کنشگران میتوانند از طریق این پلها بر کنش کنشگران دیگر نظارت داشته باشند.
پلها بر این اساس منبع مهم سرمایهی اجتماعی هستند.
- تماس غیرزائد
برت از سوی دیگر درصدد استدلال این موضوع است که ساختار ارتباط شبکهای دلیل علّی توزیع نابرابر منابع کنشی است.
قدرت ارتباط یعنی قوی یا ضعیف بودن ارتباط، در این مورد تعیینکننده نیست، بلکه در دسترس بودن یا نبودن کنشگران در چهارچوب ارتباط مشخص تعیینکننده است.
اینگونه ارتباطها از طریق تماس غیرزائد (Nicht-redundant) ممکن میشود.
تماس غیرزائد در «راه رخنه ساختاری» اهمیت دارد.
- سومی خوشحال
برت در اینجا به همان نتایجی میرسد که گئورگ زیمل قبلاً در ارتباطهای سهگانه رسیده بود، یعنی گروه متشکل از سه کنشگر.
البته او فقط به یکی از راهبردهای کنشی مستتر در نظریه زیمل علاقه دارد و آن «سومی خوشحال» (Tertius gaudens) است.
سومی میتواند دو نفر دیگر را علیه یکدیگر تحریک کرده و با آنها بازی کند.
این وضعیت موقع ای پیش میآید که هر «دو» کنشگر بخواهند با سومی ارتباط داشته باشند که سومی در این حالت در وضعیت کنشی خاص قرار میگیرد.
- نظریه رقابت
برت تحلیل شبکه را ابزاری راهبردی میفهمید، بنابراین خود را محدود به تشریح ساختار شبکه نکرد، بلکه درصدد پاسخ به این پرسش بود که چگونه کنشگری با سمتگیری ابزاری میتواند سرمایه اجتماعی خود را به بالاترین حد ممکن برساند.
برت امکان استفاده عملی از تحلیل شبکه را در سمت مشاور بسیاری از شرکتها بزرگ ثابت کرد.
او رویکرد راههای رخنه ساختاری را برای بررسی پدیدههای اجتماعی گوناگون به کار برد.
مهمترین اینها نظریه رقابت است که او به کمک آن حدود سوددهی شرکتها را با معیار سرمایهی اجتماعی آنها محاسبه کرد.
برت در کنار نظریه رقابت، تعمقهایش را در ارتباط با پدیده جامعهشناسی سازمانها به کاربرد و توانست نشان دهد که اعضایی از سازمان افکار خلاق دارند و میتوانند بهعنوان واسطه به خوشهای از شرکت پل بزنند که در غیر این صورت بدون ارتباط باقی میماند.