علمی پژوهشی

جایگاه تطورگرایی با تاکید بر مذاهب ابراهیمی و اسطوره‌های آفرینش

عنوان کامل پایان نامه «جایگاه تطورگرایی در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی با تاکید بر مذاهب ابراهیمی و اسطوره‌های آفرینش» می باشد.

اهمیت و ضرورت پیش فرض‌های انسان‌شناختی در نظریه پردازی‌های مربوط به علوم انسانی، بر کسی پوشیده نیست.

به طور کلی سمت‌گیری‌های کلی نظریه‌های هر دانشمند با مبانی انسان‌شناختی او هماهنگ و سازگار است، به گونه‌ای که هرگونه تحول و تغییر در مبانی و پیش‌فرض‌ها به طور طبیعی، جهت‌گیری نظریه‌های او را دگرگون می‌کند.

اهداف هر نظام و مکتبی بر اساس اصولی تعیین می‌شود که درباره انسان و جایگاه او در جهان تعریف می‌شود.

نظام فکری که به کرامت انسان، آزادی، اختیار و مسئولیت پذیری انسان در برابر سرچشمه هستی و وجود گرایش‌ها و استعدادهای مشترک فطری انسان اعتقاد دارد و مکتبی که انسان را منحصراً به آنچه در رفتارهای ظاهری او بروز می‌یابد، خلاصه می‌کند و نگاهی صرفاً مادی به انسان دارد و ارزش های روحی و معنوی را نفی می‌کند، از حیث تصویری که از تعلیم و تربیت و اهداف آن دارند، یکی نیستند.

لذا تلاش شد خلاصه ای از این دو برداشت به شیوه پژوهش ها و تحقیقات اسنادی برای مقایسه، ارائه و جمع بندی گردد.

هدف اصلی این پژوهش، انجام مطالعه اسنادی در زمینه نظریات ارائه شده در حوزه تطورگرایی و یافتن پلی بین تطور زیستی و تطور اجتماعی – فرهنگی در حوزه انسان شناسی و البته با تاکید بر اسطوره ها و نیز باورهای ادیان سامی بود.

1- بازشناسی تطورگرایی در ادیان

2- شناخت نحوه رویارویی مذاهب مذکور با تطورگرایی

3- شناخت فرهنگ و انسان و نحوه بازنمایی آن در اسطوره های مذاهب مذکور

4- گردآوری اندیشه ها و اسطوره های مطرح در مذاهب مذکور پیرامون تطور و تکامل

سوالات مبنایی پژوهش عبارت بودند از:

1- در آموزه های متون اصلی ادیان ابراهیمی چه نظری در رابطه با تطورگرایی بیان شده است؟

2- وجوه تشابه و افتراق تطور نوع انسان در ادیان ابراهیمی و اساطیر آفرینش چیست؟

3- وجوه تطور اجتماعی و فرهنگی انسان، در ادیان و اساطیر چگونه بیان شده است؟

4- ارتباط میان اندیشه های مذاهب مذکور پیرامون تطور و تکامل با اسطوره های مطرح در باره آفرینش و تکامل انسان و جامعه از چه سنخی است؟

5- بسط و فهم موضوع، چه وجهی از انسان شناسی را تایید می کند؟

توسعه فرهنگی جامعه بشری، مبتنی بر سیر تحول در افکار و اندیشه‌هایی است که قدمتی به درازای تاریخ زندگی انسان بر روی کره زمین دارند.

در این مسیر پر پیچ و خم، البته فراز و فرودهایی بسیاری حاصل اندیشه‌های او بوده است.

این سیر تطور فرهنگی، از دیدگاه‌های مختلفی قابل بررسی است.

مطالعات شکل گرفته در انسان‌شناسی‏‏‏‏‏‏‏، قوم‌شناسی، علوم طبیعی، باستان شناسی، زیست شناسی و دیگر شاخه‌های علوم برای پاسخ به این‌گونه سوالات، هر کدام جنبه‌ای خاص و متفاوت از اندوخته‌های علمی بشر را شکل داده اند.

در بررسی موضوع مطالعه پارادوکسی آشکارا بر روند کار تاثیر گذاشت که استلزام مطالعات بیشتر و عمیق تر را توسط اندیشمندان و پژوهشگران عرصه‌های مطالعات فرهنگی، علوم اجتماعی و مطالعات مذهبی ایجاب می‌کند.

اگر بر بستر مطالعات فرهنگی، فرهنگ را کلیه دست آوردهای بشر تعریف کنیم (بر اساس تعریف تایلور)، باید دین و اسطوره را نیز در شمول این تعریف قرار دهیم.

در حالیکه دین و اسطوره، بر خلاف علم و جادو، که بر سلسله علل قرار گرفته و لذا باید تجربه پذیر باشند تا اثبات شوند، تابع اراده آزاد بوده و لذا نه تجربه پذیرند و نه وابسته به سلسله علل.

در نتیجه امکان مقایسه بین این دو دسته از مفاهیم، امکان پذیر نبوده و فقط در بستری از ایمان و باور می توان آنها را بررسی کرد.

برخي دانشوران مسلمان، مستقلاً يا در ضمن بحث از آيات و روايات مرتبط با پيدايش‌ نخستين‌ انسان، به گونه اي اين مسئله را بررسي کرده اند، اما بيشتر بر صحت همان فهم رايج، گرايش بلکه اصرار دارند و اعتبار نظريه هاي مـبتنی بـر تجربه را مورد ترديد‌ قرار‌ داده‌ و نابسنده دانسته اند (برای نمونه‌: طباطبایی‌، 1417‌، ج16، ص260-255؛ مکارم شیرازی، بی تا، ص 300-255؛ همو، 1374، ج11، ص 89-81؛ جعفری، 1357، ج2، ص 133-124؛ مصباح یزدی، 1367‌، ج3، ص349‌-327‌؛ جوادی آملی، 1392، ص52-15؛ صافی گلپایگانی، 1390‌، ص143‌-115؛ واعظی، 1387، ص26-23، 56 و57؛ گرامی، 1392، ص59-37).

در مقابل، کسانی با پذيرش اعـتبار نـظريات مبتنی‌ بر‌ مشاهدات‌ تجربی، تلقی سنتی و رايج از آيات و روايات را نامعتبر شمرده‌ و در جهت ارائه فهمی سازگار با آن نظريه ها برآمده اند (براي نمونه: سحابی، خلقت انسان).

کسانی هم‌ بدون‌ اصرار‌ بر انتساب ديدگاهی مـعين بـه مـتون دينی، عمدتاً به دسته بـندی آيات و بـيان نسبت آنها با نظريه های تجربی بسنده كرده اند (برای نمونه: مشکینی اردبیلی، تکامل در‌ قرآن‌).

برخی‌ نيز سنخ زبان دين و زبان علم را از يکـديگر جـدا دانـسته و تعارض‌ ميان‌ مفاد‌ دين و نظريه های تجربی در اين مسئله را مـنتفی شـمرده اند (برای نمونه: قراملکی‌، موضع‌ علم‌ و دین در خلقت انسان) (شورگشتی، مراد علی آریان، حمید، 1394).

البته این به جز تلاش های دانشمندان مختلف غربی و غیرمسلمان در زمینه فهم بحث مورد نظر است.

دانشمندان بزرگی در زمینه اسطوره شناسی و کاوش در مبانی اولیه تفکر بشر و شکل گیری اندیشه های او به بحث پرداخته اند که از نامدارترین آنها می توان به همیلتون ادیت، مایک دیکسون کندی، جان هنیلز، راجر لنسین گرینز و البته در راس همه آنها به امیل دورکیم و کتاب ارزشمند صور ابتدایی حیات دینی اشاره کرد.

نظام فکری که به کرامت انسان، آزادی، اختیار و مسئولیت پذیری انسان در برابر سرچشمه هستی و وجود گرایش‌ها و استعدادهای مشترک فطری انسان اعتقاد دارد و مکتبی که انسان را منحصراً به آنچه در رفتارهای ظاهری او بروز می‌یابد، خلاصه می‌کند‏‏‏‏‏‏‏ و نگاهی صرفاً مادی به انسان دارد و ارزش‌ها‏‏‏‏‏ی روحی و معنوی را نفی می‌کند‏‏‏‏‏‏‏، یکی نیستند.

یـکی دانستن قوانین عینی حاکم بر طبیعت و قوانین عینی‌ حاکم بر اجتماع، و یا اعمال مقوله‌های علوم طبیعی در زمینه تحقیقات‌ و مطالعات اجتماعی، به ویژه در مطالعات مربوط به تکامل اجتماع‌ و فرهنگ‌ (مجموعه ارزش های مادّی و مـعنوی خلق شده توسط انسان ها در طی تاریخ)، محقق و متفکر اجتماعی را سخت به بیراهه می کشاند و گمراه می‌کند.‏‏‏‏‏‏‏

هم دین و هم اسطوره، غیرتاریخمند بوده و به تعبیر الیاده، به زمان ازل تعلق دارند و لذا کارویژه‌ای هم که دنبال می کنند، نه شرح چگونگی که بیشتر شرح چرایی پدیده ها ‌است.

بنابراین، بر خلاف مطالعات فرهنگی که تلاش می کند بر اساس مولفه های علمی به تبیین عملکرد، روند توسعه و پیوستار پیشرفت جوامع انسانی بپردازد، دین و اسطوره در این بستر قابل مطالعه نیستند.

هم خداوند در ادیان توحیدی و هم خدایان آفریننده در اساطیر، برای انجام فعل از اراده آزاد بهره می‌گیرند که شاخص‌ترین آنها در تورات و قرآن کریم با لفظ «فرمود باش و شد، کن فیکون» بیان شده است.

لذا به نظر می رسد، بررسی تطورگرایی فرهنگی و اجتماعی جامعه انسانی، با متدهای علمی و مولفه هایی که بر مبنای پارادایم های علمی تعریف شده اند، ممتنع است و باید روندی خاص و غیرمبتنی بر زنجیره علل در این گونه پژوهش ها، مورد استفاده قرار گیرد.

آنچه به‌عنوان مثال انسان شناسان و دانشمندان علوم اجتماعی و متخصصان فرهنگ، از قبیل اسپنسر، مالینوفسکی، لسلی وایت، فریزر و دیگران تلاش کرده‌اند، با مبنی قرار دادن فرهنگ و اندیشیدن به مذهب و اسطوره در زیرمجموعه فرهنگ بکار گیرند تا بتوانند پیوستاری فرهنگی از توسعه جوامع بشری تعریف نمایند، یکسره با این ادعای دین‌شناسان درون دینی که فرهنگ هیچ گاه دین‌ساز نبوده، بلکه این دین است که فرهنگ را آفریده و توسعه داده ‌است، مغایرت اساسی و بنیادین دارد.

نتیجه:

1- در زمینه مباحث اخلاقی و فلسفی ادیان سامی، به‌تقریب می‌توان گفت سیر هدایت تشریعی در جریان بوده و جدای از زمینه‌های اسطوره‌ای یا تاریخ‌مند متن، بستری برای رشد و آگاهی انسان بدون قید زمان محسوب می‌شود.

این بخش از تعالیم که در قالب جملات و گزاره‌های مبتنی بر تعقل بیان می‌شوند، فارغ از وابستگی به‌واقعیت‌های جامعه انسانی در هر عصر و از موضعی هدایت‌گر، ارائه می‌شوند.

مسیر رشد و تکامل جوامع انسانی در این بخش از تقریرات قرآن به عنوان کتاب آسمانی، فراتر از بحث‌های جاری فرهنگ بشری بوده و از سطحی برخوردار ‌است که آن ‌را قادر به ترسیم مسیری تشریعی از جانب خالق می‌نماید.

البته بدیهی ‌است چشم داشت چنین سطحی از کُتب باقی مانده در ادیان یهود و مسیحیت، به‌ وضوح قیاس مع‌الفارق و مقایسه‌ای نادرست است.

درحالی‌که قرآن مستقیماً از منبع وحی سرچشمه گرفته و حاوی مضامین بسیار عمیق و دست اول الهی است، حداقل در بستر تاریخی، باقی کُتب چنین نیستند.

اناجیل در بهترین حالت و وضعیت، بیان کننده فهم حواریون است از اعمال و گفتار رسول خدا و در ذات خود چندین نقص را به همراه دارد که برخی عبارتند از:

الف: عوارض ناشی از اصول زبان‌شناسی:

اگر بخواهیم بدون در افتادن در ورطه بحث‌های تخصصی زبان‌شناسی و به‌صورت خلاصه بیان کنیم، باید بگوئیم انتقال پیام، کدگذاری و کدگشایی پیام، در فهم و بیان ماهیت و مفهوم اصیل پیام، تغییراتی را ایجاد می‌نماید که غیرقابل احتراز است و طبیعی است که اناجیل مسیحی از چنین ضعفی برخوردارند.

ب: عدم عصمت در انتقال پیام:

از آنجایی‌که نمی‌توان حواریون مسیح را همچون خود او دارای عصمت دانست، طبیعی‌است که متون باقی مانده از این بزرگواران، خود به خود، مستعد این خطای ذاتی هستند که به‌ برخی از لغزش‌ها و خطاهای انسانی آلوده باشند.

ج: عدم امکان تفسیر متناسب و برخوردار از شمول، فارغ از بعد زمان و انطباق‌پذیری با اندیشه‌های جدید.

این مسئله خود برداشت مفاهیم صحیح از متون را دچار اشکال می‌کند.

درحالی‌که قرآن کریم از این هر سه معضل، بری بوده و بدلیل بیان به ‌زبان وحی، عصمت انتقال دهنده بی‌واسطه کلام و زمان‌مند نبودن قرآن، قابل قیاس نیستند.

2- در بُعد دوم و بخش تاریخ‌مند کتب آسمانی، هیچ منعی از نظر عقلی وجود ندارد که بخواهیم برای قابل فهم ساختن مفاهیم مورد نظر شارع، از اسطوره‌ها و نیز سمبل‌های فرهنگ بشری استفاده کنیم.

البته در این بُعد هم نمی‌توان علیرغم نزدیکی ظاهری متون یهود و قرآن، این‌ دو را با هم قابل قیاس دانست.

زیرا به‌وضوح مشخص‌است که بیان اسطوره‌های بین‌النهرین در تورات، ناشی از تلاش شیوخ یهود در دوران تقریر کتاب، با هدف بسترسازی انتقال مفاهیم، به‌ کار رفته است و البته این هدفی است که در قرآن هم می‌توان باور کرد، ولی بحث اصلی متوجه فاعل عمل است.

در قرآن، خداوند حکیم با اهداف عالیه هدایت و تشریع اقدام کرده، در حالی‌که شیوخ یهود از چنین سطحی برخوردار نبوده و فقط از قالب اسطوره‌ها برای بیان نظراتشان استفاده نموده‌اند.

لذامی توان نتیجه گرفت که:

نقطات اشتراک بین اساطیر، ناشی از نیازهای اولیه مشترک تمامی انسان‌ها در ابعاد مختلف جغرافیایی پراکنده و شرایطی که تفاوت بسیاری با دنیای ارتباطات ما دارد، بوده ‌است.

این نیازها ناشی از فیزیولوژی طبیعی انسان بوده و در شرحی که بعدها در جوامع توسعه یافته‌تر به اشکالی مثل ادیان اولیه و سپس ادیان مدرن‌تر، ارائه شده‌است، شکل‌های منطقی‌تر و قابل پذیرش‌تری به‌ خود گرفته که به ‌وضوح بیانگر توسعه درک انسان اولیه از خداوند است.

شاید تفاوت‌های موجود بین دو اثر جاودانه حماسی بشر یعنی ایلیاد و شاهنامه، با توجه به ‌فاصله زمانی و مکانی موجود بین دو اثر، می‌تواند اصالت، توانمندی‌ها، قدرت‌ها و سلسله‌های خدایان ‌را، که در سیر توسعه فکری بشر از چند خدایی هومر به توحید فردوسی منجر شده است، نشان دهد.

پیوست:

پایان‌نامه جهت اخذ درجه کارشناسی ارشد در رشته مطالعات فرهنگی

استاد راهنما: آقای دکتر ستار صادقی ده‌چشمه

استاد مشاور: آقای دکتر اسداله بابایی‌فرد

دانشجو: برزو نصیریان

دانشگاه کاشان؛ دانشکده علوم اجتماعی (آموزش‌های مجازی)؛ گروه مطالعات فرهنگی

پایان نامه فوق جهت ارائه به گروه علوم اجتماعی دانشگاه کاشان با هدف دریافت درجه کارشناسی ارشد در گرایش مطالعات فرهنگی توسط دانشجو برزو نصیریان تهیه و در تیرماه سال 98 در جلسه ارائه و مورد تایید اساتید و داوران قرار گرفت.

پایان نامه دارای کد رهگیری 7763577 از پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات علمی ایران در اسفند 1396 می باشد.

پیشنهاد عنوان توسط دانشجو مطرح و پس از یکبار رد شدن در شورای تایید، بدلیل سنگینی کار و عدم امکان موفقیت در سطح کارشناسی ارشد، بدلیل تاکید استاد راهنما و استاد مشاور بر جایگاه دانشجو، با اصلاحاتی در عنوان و محدود کردن آن به حوزه تطورگرایی در حوزه های اجتماعی- فرهنگی به جای بررسی تطبیقی تطورگرایی در اساطیر و ادیان ابراهیمی در حوزه آفرینش، در گروه تحقیقات بنیادی، تحت گروه كاوش‌هاي اصيل و بديعي كه به منظور افزايش اندوخته‌هاي علمي و درك بهتر و درست‌تر پديده‌هاي طبيعي، انساني، اجتماعي و فرهنگي و با روش استدلال و روش عقلانی صورت مي گيرد، مورد تایید قرار گرفت و مجوز انجام آن صادر گردید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا