جایگاه سینما بعد از انقلاب در ایران
در آغاز انقلاب در ایران از منظر فرهنگی، جایگاه سینما به عنوان یک فعالیت مربوط به اوقات فراغت با تفسیر های مختلفی رو به رو بود.
نخستین تفسیر از جایگاه سینما همان تفسیر سنتی بود که سینما را حرام می دانست و طبیعتاً خواستار تعطیل شدن سالن های سینما بود.
چنین تفسیری اگر به سیاست انقلابیون تبدیل می شد به تعطیلی کل فعالیت های سینمایی از تولید و توزیع و نمایش می انجامید.
در طول دهه های حکومت رژیم های رضا شاه و محمد رضا شاه و به ویژه از دهه 1330 به بعد که دوره اوج گسترش سینما بود، بخشي از اقشار سنتی و مذهبی (و به ویژه در ميان طبقه متوسط سنتی شهری شامل کسبه و بازاریان) به پیروی از روحانیت سینما را به عنوان پدیده ای بیگانه نفی کرده بودند و از آن پرهیز می کردند یا حداقل به آن تظاهر نمی کردند.
تحریم روحانیت علاوه بر سینما تلویزیون را هم در بر می گرفت.
بنابر این، پس از انقلاب در ایران بسیاری از این گروه شامل روحانیان و مردم معمولی اساساً به سالن های سینما پا نگذاشته بودند و این سالن ها را محیط های غیراخلاقی و مراکز گناه و فساد می دانستند.
برداشت این گروه از سینما به پلاکارد های سر در سینماها محدود می شد و به ویژه از نیمه دهه پنجاه خورشیدی که نمایش فیلم های سکسی وکاراته ای رایج شد، پلاکاردهای سر در سینماها معمولاً عناصری از جنسیت و خشونت در خود داشت و ذهنیت منفی این اشخاص را نسبت به سینما تقویت می کرد.
به این گروه می بایست تمام ساکنان روستایی کشور را نیز اضافه کرد.
زیرا، سینما پدیده ای شهری است و در هیچ روستایی سینما وجود نداشت (بسیاری از شهرهای کوچک هم سینما نداشتند). این گروه بزرگ نیز آشنایی با سینما نداشتند و در جو انقلابی سال 57 به طور طبیعی به مخالفان سینما می پیوستند.
قشر دیگری هم وجود داشت که در سال های دهه هفتاد به شهرها مهاجرت کرده بود و از طریق فیلم های کاراته ای و سکسی دهه پنجاه و نه فیلم های به طور نسبی خانوادگی تر و اخلاقی تر ایرانی یا آمریکایی دهه های پیش تر آشنا شده بود و منزلت ناچیزی برای سینما قائل بود.
در جو انقلاب در ایران، این گروه نیز مخالف سینما می شد.
تفسیر دوم به روحانیان سیاسی و فعالین سیاسی تحصیل کرده و روشنفکران مذهبی تعلق داشت.
این گروه به قابلیت های سینما به عنوان یک رسانه مهم فرهنگ ساز اهمیت می دادند و با گسترش سالن های سینما به عنوان فضاهای عمومی گذران اوقات فراغت مخالفتی نداشتند.
اما فیلم های موجود و صنعت سینمای واقعاً موجود (شامل سینمای ایران و جهان) را قبول نداشتند و خواهان صنعت سینمایی جدید با محتوای اسلامی و انقلابی بودند.
در راس این گروه خود امام خمینی قرار داشت که در چند سخنرانی به این موضوع اشاره داشت و گفته مشهور ایشان به این مضمون که: “ما با سینما مخالف نیستیم، بلکه با فحشا مخالفیم” برای مشروعیت سینما مورد استفاده قرار گرفت و به این ترتیب، برای اولین بار در تاریخ سینما در ایران، سینما علاوه بر محبوبیت مردمی، مشروعیت دینی پیدا کرد و سینماروی در طبقه افعال حلال قرار گرفت .
اما، مشروع شناخته شدن سینما به معنای مشروعیت یابی سینمای واقعاً موجود ایرانی یا خارجی نبود، آنچه مشروع شناخته شده بود، سینمای اسلامی بود.
در واقع، مشروعیت یابی سینما به معنای تبدیل شدن آن به رسانه ای برای اشاعه ارزش های اسلامی و انقلابی بود.
اما، این سینمای مشروع چه بود؟ و چگونه می بایست به وجود می آمد؟ کسی نمی دانست! و از آن پس عرصه مبارزه نه بر سر وجود یا عدم وجود سینما، بلکه میان سینمای اسلامی- انقلابی و سینمای غیر از آن است.
بدین معنا، فرایند مشروعیت یابی دینی سینما در آن تاریخ پایان نیافت و در تمام سال های پس از آن مبارزه بر سر این موضوع ادامه داشته است و هنوز که سال ها از انقلاب در ایران می گدرد، هم ادامه دارد.
تفسیر انقلابی سومی هم از جایگاه سینما وجود داشت. این تفسیر از لحاظ اصول با تفسیر دوم پس از انقلاب در ایران تفاوتی نداشت. اما گروه معتقدان به این تفسیر تعدادی از افراد آشنا، علاقمند، حرفه مند و یا متخصص سینما بودند که از نظر سیاسی و عقیدتی به طیف انقلابیون اسلامی تعلق داشتند یا این که اخیراً به این گروه ملحق شده بودند.
این گروه نیز خواهان یک سینمای اسلامی و انقلابی متفاوت با سینمای موجود بودند، اما فرقشان با گروه های اول و دوم این بود که اینان فیلم دیده بودند و کارکردها، ویژگی های ذاتی صنعت و هنر سینما، مشکلات، منافع و مصالح دست اندر کاران آن را می شناختند. این گروه در مرحله بعد نقش مهمی در سینمای ایران بر عهده گرفتند.
البته تفسیرهای دیگری هم وجود داشت. اما این تفسیرها مشروعیت اسلامی- انقلابی نداشتند.
یکی از این تفسیرها که آن را تفسیر چهارم از جایگاه سینما می نامیم، همان تفسیری بود که اکثریت دست اندرکاران سینمای پیش از انقلاب از کار خود داشتند.
ایشان سینما را صنعت سرگرمی و یک حرفه و فعالیت اقتصادی شناخته شده با ضوابط و اصول معین می دانستند که وظیفه اصلی اش سرگرم کردن مردم و پر کردن اوقات فراغت ایشان بود.
کار این گروه فیلمسازی بود و طبیعتاً برایشان مهم بود که بدانند آیا روحانیان و حکومت انقلابی و شرایط انقلاب در ایران به آن ها اجازه فعالیت می دهد یا نه؟
تفسیر پنجمی نیز وجود داشت. این تفسیر متعلق به گروهی از فیلمسازان ایرانی بود که مخالفت خود را با سینمای تجاری و عامه پسند رژیم سابق در همان زمان اعلام کرده و راه خود را از جریان اصلی این سینما جدا کرده بودند.
ایشان در انجمنی تحت عنوان «انجمن سینماگران پیشرو» گرد هم آمده و طرفدار سینمای هنری و فرهنگی بودند.
این فیلمسازان در دوره های بعد از انقلاب نقش مهمی در آفرینش سینمای نوین ایران ایفا کردند.