روستاها در حال تبدیل شدن به شهرهای محروم کم جمعیت مصرف گرا
چرا روستاها به مصرف و مصرف گرایی رو آورده اند بحثی است که در این مطلب به آن پرداخته شده است:
امروزه اگرچه تعاریف ما از روستا همان تعریفی است که ملاک جمعیتی و شیوه معیشت و نوع تولیدات و … لحاظ شده است.
اما امروزه با حضور خود و مطالعه زندگی روستانشینان می بینیم که شکل و شیوه معیشت و شیوه تولید روستایی به کلی عوض شده است.
روستاهای ما با سرعت رو به تزایدی از حالت روستای تولید کننده به شهرهای کوچک مصرف کننده محروم تبدیل شده است.
چون با تامل اندکی می بینیم که در گذشته ای دورتر روستا تولید کننده محصولات دامی و کشاورزی بود که پس تولید و مصرف خود، مازاد آن را به صورت مبادله پایاپای (کالا به کالا) در بازارهای هفتگی مبادله می کرد.
تا چندین دهه قبل کم کم تولیدات روستایی صرف مصارف روستایی ادامه داشت بطوری که تولیدکنندگان مایحتاج خود و خوش نشینان و … در همان روستا را تامین می کرد و کارگران روستا نیز بیشتر در امور تولید با تولیدکنندگان کمک می کردند.
ولی امروزه می بینیم که تولید و شیوه زندگی روستایی از روستا رخت بربسته و روستاها با سبک زندگی شهری اداره می شوند.
تولیدات انبوه صنعتی، حتی مایحتاج روزانه از جمله مرغ و تخم مرغ ماشینی، لبنیات پاستوریزه و سبزیجات بسته بندی شده و حتی فست فودها و … جایگزین تولیدات روستایی شده است.
از نظر قیمت حتی به خاطر هزینه حمل و نقل زیاد از شهر تا روستا با قیمتی گزاف تر مصرف می شود و سبک و شیوه زندگی شهری بر روستا ها حاکم شده است.
از طرفی خیلی از مشاغل روستایی یا از بین رفته و بیکاری که از شاخصه های کلانشهری بوده در روستا بیشتر از شهرها به چشم می خورد.
همچنین مشاغل روستایی که وجود دارد، دیگر جوابگوی زندگی لوکس و شهرنمای روستایی نبوده، بلکه باعث شده است تا روستاها تبدیل به مصرف کننده کالاهای لوکس صنعتی شده
و فقط به خاطر درآمد پایین در مشاغل روستایی آن را تبدیل به شهرهای محروم ساخته است.
چون امروزه در زباله های روستایی پوست تخم مرغ روز، پاکت شیر و ماست پاستوریزه، پلاستیک بسته بندی مرغ ماشینی و سوس و ظروف یکبار مصرف و … را می بینیم
حتی ساختار بوم شناختی و طراحی محیطی روستا ویلاهای رنگارنگ شهرک های آرمانی جایگزین مزارع، باغات کشاورزی شده و هر روزه گوی سبقت از روستاهای همجوار را می ربایند.
اگر از بعد فرهنگی اش بگوییم دیگر آواز شبانان در کنار دام های خود به حداقل رسیده است.
همچنین صدای هیاهوی خانواده دامدار در رتق و فتق دام های خود به خاطر خواب پایان هفته ای همسایه شهرنشین در ویلای همسایگی به حداقل رسیده است تا (حقوق شهروندی اش) ضایع نشود.
حتی آن خروس پیرزن روستایی که با آوازش با ساز همسایه های پایان هفته ای کلانشهرنشین ناهماهنگ باشد، باید هرچه سریعتر سر بریده شود تا صدایش مزاحم خواب ناز صبحگاهی همسایه ای که به خاطر آسایش خود از کلانشهر به ویلای خود آمده است، نباشد.
دیگر واژه هایی چون کنسل و اوکی و لایک و … رایج ترین واژه هایی است که حتی کودکان و پیرزنان و پیرمردان روستایی به راحتی آن را در گفتگوهایشان بیان می کنند.
دیگر فرقی را در پوشش مردان و زنان روستایی با شهرنشینان نمی بینیم.
رسم و رسوم و آداب ها در شهر و روستا یکی است.
فرق این دو را در میزان جمعیت و پراکندگی و تراکم جمعیتی و سطح برخورداریشان از امکانات رفاهی است.
یعنی تبدیل شدن روستاها به شهرهای کوچک مصرف گرا که در سطح بالاتری از محرومیت نسبت به شهرهای واقعی قرار دارند، اما هزینه های زندگی مدرن شهری را در بر دارند.
هزینه هایی چون هزینه بسته های اینترنتی، وایفا، گوشی های اندرویدی، پول گاز و برق و غذا های پاستوریزه و فست فودی به اضافه هزینه های حمل و نقل اضافی (برحسب فاصله با مرکز استان) … نمونه ای از هزینه های روستایی است
بهترین وبسایتی که تاحالا دیدم.ازتون متشکرم