زبان مادری (زبان اول) چیست؟
در برخی جوامع و کشورها زبان مادری (mother/father tongue) گوشهای از زبان ملی است، در نتیجه فاصلهای میان زبان مادری و زبان ملی نیست، مثل کودکان تهرانی که زبان مادریشان گوشهای از زبان فارسی است.
اما وقتی به جامعه ایرانی به مثابه یک کل نگاه میکنیم، ایران به صورت تاریخی کشور ـ جامعه چندقومی، چندزبانی، چندفرهنگی و چندمذهبی است، بنابراین گاهی میان زبان مادری و زبان ملی (زبان فارسی) فاصله میافتد، در این حالت زبان مادری یک نوع زبان محلی یا قومی به حساب میآید.
![](https://youngsociologists.com/wp-content/uploads/2019/08/265.jpg)
چنانکه زبان های قومی ایران مثل آذری، کُردی، ترکمنی، بلوچی، لری، لکی، ارمنی، عربی، عبری، تاتی، گیلکی و مازنی (و بقیه زبان های محلی و قومی و مذهبی که در این نوشتار امکان احصاء همه آنها نیست) نسبت به زبان ملی فارسی چنین وضعیتی دارند.
زبان مادری در گام نخست زبان احساسات مادر و کودک و روابط مادر و کودک است.
در گام دوم زبان روابط و احساسات پدر و بقیه اعضاء خانواده با کودک است
گام سوم زبان فامیل و قوم و قبیله و محله است.
پس زبان مادری زبان دوره کودکی انسان و زبان احساسات و خواستههای غریزی و خواهش های نخستین دوره کودکی است.
چون کودک با زبان مادری میگرید، میخندد
نیازهایش را میطلبد
بازی میکند
مشاجره و بگو مگو میکند
و نخستین شناخت های خود از دنیای پیرامون را تنها با زبان مادری کسب میکند و بیان مینماید
و با سخن گفتن به زبان مادری از فردیت و تنهایی خارج میشود و از تعلق خود به یک گروه آگاه میگردد.
از اینرو زبان مادری به مثابه عرصه خصوصی، بیشتر یک زبان عاطفی است، و زبانی قوممرکز است و در قیاس با زبان ملی یک زبان خاص، محدود و بسته است.
به عبارت دیگر زبان مادری، زبان محاسبهگری کلان و عقلانیت عام، منفعت عمومی، مصلحت ملی، عرصه عمومی و حوزه افکار عمومی نیست.
![](https://youngsociologists.com/wp-content/uploads/2019/08/268.jpg)
اما امروزه تحولات دوره مدرن شیرازه زبان های مادری را از هم پاشیده است و هیچ یک از زبان های مادری به همان وضع قدیم و دست نخورده باقی نماندهاند.
از اینرو، امروز زبان های مادری نیز از بسته بودن به سوی باز بودن حرکت کردهاند.
امروزه با پدید آمدن مهد، کودکستان، پرستار، معلم، مدرسه و کتاب و رسانه، خیلی زود «زبان دوم/ زبان ملی» و «زبان سوم/ زبان جهانی» مثل انگلیسی هم برای کودک آغاز میشود و این نهادهای جدید که جایگزین خانه و مادر در شهرها و سکونت گاه های امروزی شدهاند، به صورت مستقیم بر وضعیت و ساختارهای زبان مادری تاثیر میگذارند.
حتی میتوان گفت در «جامعه رسانهای شده» زبان مادری روز به روز اهمیت و نقش قدیم خود را از دست میدهد.
خصوصاً امروزه با پدید آمدن رسانههای دو سویه مثل شبکههای اجتماعی و فضای مجازی و ارتباطات ملی و بینالمللی عملاً گذر از زبان های محلی و مادری خیلی زود اتفاق میافتد.
در نتیجه ما امروزه با پدیده زوال برخی زبان های مادری به مثابه زبان محلی و قومی مواجه هستیم.
در دنیای امروز سال به سال خیلی از زبان های محلی و قومی و مادری رو به فراموشی میروند و گویشگران آنها اندک و اندک تر میشوند و در معرض نابودی قرار میگیرند.
![](https://youngsociologists.com/wp-content/uploads/2019/08/269.jpg)
به همین سبب یونسکو در سال ۱۹۹۹ در یک مجمع عمومی برای کمک به استمرار تنوع زبانی و فرهنگی و پاسداری از زبانهای در معرض نابودی روز ۲۱ فوریه را به عنوان «روز جهانی زبان مادری» نامگذاری کرد.
اما از سوی دیگر، این زوال و افول در بخشی از گویشگران زبان های مادری و قومی و محلی مشکل جریحهدار شدن احساسات و تعصبات را به دنبال داشته و به حیثیتی شدن و ایدئولوژیک شدن موضوع زبان مادری و قومی منجر شده است
و این گویشگران دیگریِ رقیب یا دیگریِ متخاصم را که همان زبان ملی است، عامل زوال و نابودی زبان خود به حساب آوردهاند و به نوعی نفرت و کینه و خشونت دامن زدهاند
در حالیکه زوال و افول زبان های مادری و قومی و محلی یک واقعه و روند عصری است و ویژگی عصر مدرن و تجدد و عصر جهانی شدن و ظهور پدیده ملت ـ دولت و رسانهای شدن جامعه است و اساساً توطئه گویشوران زبان های دیگر و رقبا نیست.
![](https://youngsociologists.com/wp-content/uploads/2019/08/270.jpg)
ولی برخی گویشگران زبان های مادری و قومی و محلی همواره این واقعه را یک توطئه تلقی کردهاند و در نتیجه زبان ملی را مقصر و عامل افول زبان قومی و مادری خود یافتهاند و گویشگران زبان ملی را رقیب و خصم خود تلقی کردهاند و به شرایط دوران و الزامات زمانه و زمینه توجه نکردهاند و ایدئولوژیهای قومی نیز این مشکل را بیشتر دامن زدهاند.
چنانکه در ایران هم گروه هایی از گویشگران زبان های قومی، زبان فارسی را دیگری متخاصم یافتهاند و به الزامات مدرنیته و تجدد، جهانی شدن، عصر ملت ـ دولتها، عصر زبان ملی و فرهنگ ملی و عصر رسانهای شدن جامعه، توجه نکردهاند یا نخواستهاند توجه بکنند.
سلام
مقاله شما را خواندم. من با این بخش که مسئله زبان ایدئولوژیک شده و زبان ملی در مقابل زبان قومی قرار گرفته موافقم.
منتها اقوام چقدر محقند؟
این که زبانشان اجازه تدریس نیافته و در مقاطعی امکان و اجازه این را نداشته اند که تئاتری به زبان خودشان روی صحنه ببرند، آیا نمی تواند دلایل کافی برای این مدعا باشد که زبان های ملی و نخبگان طرفدار دولت ملت سیاست های یکسان سازانه ای را پیش بردند که عملاً نتیجه اش حذف و انکار زبان های قومی بوده است؟