سردرگمی نیروهای اجتماعی در پس افتادگی فرهنگی و سیاسی
هم راستا با پنجمین همایش کنکاش های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران (خرداد ۱۴۰۱)، انجمن جامعه شناسی ایران اقتراحی را تدارک دید و پرسش های زیر را با صاحبنظران علوم اجتماعی و جامعه شناسی در میان گذاشت.
پاسخ های دکتر سراج زاده به این پرسش ها اینجا به اشتراک گذاشته شده است.
1. مهمترین ویژگی جامعه ایران در تاریخ معاصر چیست؟
به نظر من مهم ترین ویژگی جامعه ایران بلاتکلیفی و سردرگمی نیروهای اجتماعی اثرگذار آن، به خصوص روحانیان و روشنفکران در مواجهه با جهان مدرن بوده است.
به همین دلیل مسئله چیستی یا هویت ما ایرانیان در تعارض بین هویت ایرانی، اسلامی و مدرن دچار بلاتکلیفی است و موضوع اختلاف و منازعههای گاه آشتی ناپذیر (آنتاگونیستی) بین نیروهای اجتماعی و سیاسی شده است.
سنت انقلاب مشروطه آغاز شکلگیری روایتی بود که میخواست سنتزی ایرانی از تعامل سه سنت و نیروی فکری و اجتماعی ایرانی، اسلامی و غربی ایجاد کند و بر پایه آن جامعه و دولت مدرن ایران را شکل دهد، اما توفیقی نیافت.
ظهور روایتهای افراطی از ایرانگرایی، اسلامگرایی، و غربگرایی به خصوص از دوره پهلوی اول به بعد، و غلبه آنها در درون گفتمان خود، رابطه نیروهای اجتماعی حامل و حاوی این سه روایت را به سمت آشتیناپذیری برده است.
در این بین روایتهایی ضدملی و ضدمدرن از سنت دینی هم شکل گرفت که تاثیرگذاری سیاسی هم پیدا کردند.
این روایت ها در تعامل با ریشهها و نمادهای هویت ایرانی و همچنین ارزشهای جهان شمول مدرن مشکل جدی دارند و هژمونیک شدن و غلبه سیاسی آنها موجب شده جامعه ایران کماکان در تکاپو برای یافتن صورتی مناسب از مدرنیته ایرانی باشد که در آن ارزشهای اصیل سنت و فرهنگ ایرانی و اسلامی با ارزشهای عمومیت یافته و جهانی در دنیای مدرن (خردگرایی، آزادی و برابری) به ترکیبی متعادل و پویا برسند.
لازم است توضیح دهم که به نظرم، این سه ارزش ویژه جهان مدرن نیستند و در سنتهای فکری و حکمی پیشین از جمله در سنت های دینی هم مطرح بوده اند، اما ساختارهای جامعه سنتی در همه عالم اجازه نداده عمومیت پیدا کنند و نهادینه شوند. با مدرنیته و در فرهنگ مدرن اینها از حاشیه به متن آمده و جهانی (universal) شدهاند.
2. مهمترین تغییر اجتماعی ایران معاصر کدام است؟
نام بردن از یک تغییر اجتماعی مهم بسیار دشوار است. فکر می کنم چند رویداد تاریخی که خود نتیجه تحولات مهم فکری، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بودهاند، منشاء تغییرات بزرگی در جامعه ایران شدهاند که آثار و نتایج آنها تا به امروز هم ادامه دارد.
این رویدادهای بزرگ سیاسی اجتماعی عبارتند از: انقلاب مشروطیت (1285)، کودتای رضاخان (1299) و بعداً سلطنت او، جنبش ملی شدن نفت و کودتای آمریکایی- انگلیسی علیه دولت ملی مصدق (1332) و انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی (1357)، و جنگ عراق علیه ایران.
در نتیجه این رویدادها، جامعه ایران با مدرنیسم گسترده، اما کم عمقی روبرو شده است.
تضادهای هویتهای ایرانی، اسلامی، مدرن تشدید شده و گاه به سمت تضادهای آشتیناپذیر رفته است.
بیگانه، غرب و مدرن هراسی، ریشه دوانده و گفتگو و تعامل نیروهای اجتماعی برای رسیدن به نسخه قابل قبول و پایداری از مدرنیته ایرانی و توسعه جامعه ایران با اختلال روبهرو شده است.
3. چه مفهومی مهمترین خصوصیّت تغییرات اجتماعی ایران را وصف میکند؟
مهمترین مفهوم میتواند پس افتادگی فرهنگی و سیاسی (cultural lag / political lag) باشد.
یعنی متناسب با تغییرات اقتصادی و اجتماعی، تغییرات فرهنگی و سیاسی لازم رخ نداده است.
به خصوص سپهر سیاست متناسب با تغییر و انتظارات و مطالبات سایر بخش ها تغییر نکرده است.
لازم است در این خصوص توضیح دهم.
انقلاب مشروطیت گفتگوی نیروهای فرهنگی ایرانی، اسلامی و مدرن و کوشش برای تعامل و همزیستی آنها را به صورت جدی وارد سپهر فکری ایرانی کرد که تا امروز هم ادامه دارد.
دو کودتا (1299 و 1332)، دولت مدرن و مدرنیسم اقتدارگرا و متکی به بیگانه را در کشور گستراند و به رغم توفیقش در ایجاد دولت مرکزی مقتدر و مدرنیسم اقتصادی و اجتماعی، به دلیل استبداد فردی نتوانست سپهر سیاست را مدرن کند و نیروهای موثر اجتماعی (روشنفکران، روحانیان، و طبقه متوسط و پایین جامعه) را با خود همراه و مدرنیته ایرانی را در تعامل و گفتگو با آنها شکل دهد.
در نتیجه، در حالی که در اقتصاد، فرهنگ و اجتماع جامعه را مدرن می کرد، در سپهر سیاست مسیر معکوس طی می شد (استبداد فردی و تاسیس حزب فراگیر واحد به رهبری محمدرضا شاه درسال 1353) و جامعه ایران با نوعی پس افتادگی سیاسی (political lag) روبرو شد.
به همین دلیل، دولت شبه مدرن پهلوی در منازعه گفتمانی با آن نیروهای اجتماعی، یک دیکتاتوری متکی به بیگانه (آمریکا و انگلستان) شناخته شد و مسیر گفتگوی درونی برای مفاهمه ملی و نهادینه شدن ارزشهای عمومیت یافته جهان مدرن (خردگرایی اینجهانی، آزادی و برابری) با اختلال روبرو شده و به سمت غرب ستیزی و ضدیت با مدرنیته سوق پیدا کرد.
انقلاب اسلامی سال 57 عصیانی بود بر علیه مدرنیسم اقتدارگرای نامرتبط با نیروهای اجتماعی داخلی که بر زمینه تعامل گفتمانی نیروهای اجتماعی موثر که در بالا بدانها اشاره شد، شکل گرفت و به پیروزی رسید.
اما به تدریج روایتی از گفتمان اسلامی غالب شد که با انکار یا کم توجهی به جنبههای ملی هویت ایرانی و همچنین ارزشهای فرهنگی جهان شمول دنیای مدرن (خردگرایی، آزادی و برابری) و نیز به حاشیه راندن نیروهای اجتماعی حامل آنها، نظم سیاسی مستقر را صورت بندی کرد.
در نتیجه باز هم جامعه ایران با یک پس افتادگی سیاسی روبرو شد، به گونهای که صورت بندی رسمی سیاسی توان جذب همه نیروهای اجتماعی و سیاسی موثر را نداشت و مطالبات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی آنها را به صورت رضایت بخشی پاسخ نمیداد.
جنبش اصلاحات در سال 76 و رویدادهای سیاسی ـ اجتماعی مرتبط و متعاقب آن، تبلور کوششهای بخشی از نیروهای انقلاب اسلامی و بخشهای قابل توجهی از جامعه ایران برای بازسازی نظام سیاسی بود.
هدف این کوشش های اصلاحی، بازسازی تعامل گفتمانی نیروهای اجتماعی و سیاسی و مطرح ساختن روایتی از اسلام سیاسی بود که با اقتضائات جهان مدرن سازگار باشد و سپهر سیاسی را متناسب با مطالبات اجتماعی و سیاسی نیروهای مختلف اجتماعی بازآرایی کند.
این کوشش ها با وجود تاثیرگذاری اجتماعی و فرهنگی گسترده، در سپهر سیاسی توفیقی نداشته و در نتیجه باز هم جامعه ایران از نوعی پس افتادگی سیاسی (political lag) رنج می برد که در آن نظام سیاسی نمی تواند با معیارهای مردمسالارانه، همه نیروهای اجتماعی سیاسی و یا دست کم نیروهای اجتماعی سیاسی موثر را جذب کند، مطالبات آنها را به نحو رضایت بخشی برآورده کند،
و برای مسائل و بحرانهای گسترده جامعه ایران (تنش در روابط خارجی، کاهش سرمایه اجتماعی، تضادها و گسست های اجتماعی، بحران های محیط زیستی، رکود اقتصادی همراه با تورم وگرانی، فقر و بیکاری، شکاف عمیق طبقاتی، افزایش جرم و اعتیاد و …) با نگاه کارشناسانه و با استفاده از همه ظرفیتهای ملی راه حلهای موثر ارائه کند.
4. روندهای اصلی تغییرات اجتماعی کنونی ایران کداماند؟
جامعه ایران با تغییرات و تحولات زیادی در حوزه اجتماع و اقتصاد و فرهنگ روبرو بوده است.
در مقایسه با آغاز قرن گذشته و حتی نیمه آن در زمینههای اجتماعی زیر افزایش و رشد و توسعه چشمگیری داشته است: جمعیت، جمعیت شهرنشین، آموزش و سواد عمومی، تحصیلات دانشگاهی، میزان زنان تحصیل کرده و فعال اقتصادی و اجتماعی، نیروی انسانی تحصیلکرده و متخصص، طبقه متوسط گسترده، تنوع فرهنگی در جامعه و مقبولیت عام تر قرائتهای مبتنی بر مدارا از سنت دینی و فرهنگی در برابر قرائتهای مبتنی بر حذف و طرد و انحصار، گسترش ظرفیتهای شکل گیری جامعه مدنی و سازمانهای مردمنهاد، اقتصاد و بازار بزرگ ملی و توسعه ظرفیتهای تولید صنعتی، کشاورزی و خدماتی، دسترسی به رسانه های مدرن و منابع خبری و اطلاعاتی متعدد، توسعه شبکه بهداشت و درمان و افزایش امید به زندگی، ظرفیت بالای نظام اداری و نیروهای نظامی و انتظامی، و … .
با وجود این، پسافتادگی سیاسی و نظام مدیریتی نامتناسب اجازه نداده همه این تحولات و ظرفیت ها در مسیر توسعه پایدار و تحقق مدرنیته ایرانی به خدمت گرفته شوند و همافزایی داشته باشند.
در نتیجه، با پدیدههایی مثل مهاجرت نخبگان و تحصیلکردگان، سرخوردگی و ناامیدی بخش قابل ملاحظهای از جوانان، کاهش سرمایه اجتماعی، ناکارآمدی دستگاه بوروکراتیک در تمشیت امور و فساد گسترده در آن، و افزایش مسائل اجتماعی و بحران های مختلف دست به گریبان هستیم.
از دهه 70 شمسی به این سو، ضرورت چارهجویی برای پس افتادگی سیاسی در جامعه ایران مطرح بوده و تبدیل به یک مطالبه ملی گسترده شده و به انحاء مختلف خود را نشان داده است.
اما همواره با سد مخالفت نیروهای قدرتمند در درون ساختار سیاسی روبرو بوده و سرانجامی پیدا نکرده است.
این مقاومت، کارآمدی نظام سیاسی را کاهش داده، از سرمایه اجتماعی آن کاسته، و تضادهای نیروهای اجتماعی ـ سیاسی را به سمت نوعی آنتاگونیسم و آشتی ناپذیری سوق داده است.
در نتیجه، روشهای اصلاحی و مسالمتجویانه که غلبه گفتمانی داشتهاند، تضعیف شدهاند.
اگر اصلاحات ساختاری لازم به موقع رُخ ندهد (که الان هم دیر شده)، هم مسائل اجتماعی و بحرانهایی که به آنها اشاره شد، عمیقتر و مزمنتر و کاهش و حل آنها پر هزینهتر می شود و هم تحولات آینده در فرم ها و اشکال پیشبینیناپذیر، انفجاری، و حتی معطوف به مداخلهگری نیروهای خارجی میشوند که همگی برای آینده ایران بسیار پر مخاطره هستند.
5. کدام خصوصیّتِ این تغییرات، اُمیدآفرین و کدام، بیمآفریناند؟
تغییراتی که در عرصههای اجتماعی رُخ داده و بدانها در ابتدای پاسخ به سوال قبلی اشاره کردم و ظرفیتهای ایجاد شده در جامعه به خاطر این تغییرات را امیدآفرین میدانم.
همچنین آگاهی های متراکم شده تاریخی ناشی از تجربههای انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی را که موجب شده، توسل به روش های مسالمتآمیز و خشونت پرهیز غلبه گفتمانی پیدا کنند را امیدآفرین میدانم.
به علاوه، به نظرم در تمدن و فرهنگ ایرانی و اسلامی، ظرفیتهای نمادین و فکری برای غلبه گفتمانها و روایتهایی که بتوانند از تضاد آشتی ناپذیر با ارزشهای جهان شمول مدرن یعنی خردگرایی، آزادی و برابری عبور کنند و روایتهای بنیادگرا و نامتناسب با مقتضیات زمان را به حاشیه ببرند، وجود دارد.
با این ظرفیتها نیروهای مختلف جامعه ایران می توانند، مسیر مدارا در پیش گیرند و تکثر اجتماعی و فرهنگی و سیاسی جامعه را به رسمیت بشناسند. وجود چنین ظرفیتهایی هم البته امیدوارکننده است.
با وجود این، مقاومت اقلیت قدرتمند در برابر ایجاد تغییرات لازم و ممانعت در تحقق این ظرفیتها و فرسایش آنها، همچنین ضعیف شدن روزافزون توان اقتصادی جامعه و گسترش فقر و شکاف طبقاتی به دلیل سیاستهای نامناسب اقتصادی و تشدید تنشها در روابط خارجی، تهدیدکننده است و میتواند انسجام اجتماعی و همبستگی ملی را تهدید کند.
علاوه بر این که تراکم مطالبات برآورده نشده و پیشی گرفتن مطالبات مردم بر ظرفیت های پاسخگویی نظام سیاسی عامل تهدید کننده دیگری است.
خطر به حاشیه رفتن گفتمان مسالمتآمیز و خشونتپرهیز برای تحول و کاهش ظرفیت مدارا و گفتگو و تشدید تضادها به سمت آشتیناپذیری هم هراسآوراست.
این ها، همان طور که عرض کردم مسیر تحولات را برای جامعه دشوار، پرهزینه و غیر قابل پیشبینی می کند. با وجود همه این تهدیدها، بسیار امیدوارم آن ظرفیتهای امیدآفرین، این بیمها و تهدیدها را از جامعه ما دورکند؛ و در ناامیدی بسی امید است.
پیوست:
هم راستا با پنجمین همایش کنکاش های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران (خرداد ۱۴۰۱)، انجمن جامعه شناسی ایران اقتراحی را تدارک دید و پرسش های زیر را با صاحبنظران علوم اجتماعی و جامعه شناسی در میان گذاشت:
۱- مهم ترین ویژگی جامعه ایران در تاریخ معاصر چیست؟
۲- مهم ترین تغییر اجتماعی ایران معاصر چیست؟
۳- چه مفهومی مهم ترین خصوصیت جامعه ایران را وصف می کند؟
۴- روندهای اصلی تغییرات اجتماعی کنونی ایران کدامند؟
پاسخ ها در صفحه ویژه اقتراح در سایت انجمن https://b2n.ir/g33841 در دسترس است.