علمی توصیفی

سینما تصویری از واقعیت هر جامعه است

سینما تصویری از واقعیت هر جامعه، در یک قرن گذشته به بخش مهمی از زندگی مردمان جوامع مختلف تبدیل شده است و نقش بسیار مهمی در شناساندن فرهنگ، هویت، مسائل سیاسی و اجتماعی یک جامعه دارد.

سینمای اکسپرسیونیستی آلمان در دهه بیست میلادی نمودی از وضعیت فرهنگی و اخلاقی حاکم بر جامعه آن سال های این کشور است.

سینمایی دهه بیست میلادی آلمان به بررسی برخی از منتقدان و نظریه پردازان سینما (از جمله زیگفرید کراکوئر در کتاب از مطب دکتر کالیگوری تا هیتلر)، علائم و زمینه های بروز فاشیسم را به خوبی نشان می دهد.

در این دهه کارگردانان بزرگی مانند فریتز لانگ و رابرت وینه با ساختن آثاری سیاه و ترسناک ظهور جهانی رعب آور و مخوف را در جامعه خود به نمایش می گذارند.

وضعیتی که چند سال بعد در فیلم های مستندی مانند المپیا و پیروزی اراده توسط لنی رفنشتال تصویر شده و در نهایت نمود عینی خود را در نسل کشی و جنایات نازی ها در جنگ جهانی دوم به نمایش گذاشت.

رئالیسم شاعرانه در سینمای فرانسه قبل از جنگ جهانی دوم به خوبی نشانگر وضعیت کلی فرانسه آن سال ها و پاسخ به چرایی شکست سریع فرانسه در مقابل آلمان است.

فرانسه تصویر شده در این ژانر سینمایی فرانسه ای مغموم، ناامید و از پیش باخته است.

در فیلم های مهم این جریان سینمایی از جمله آثار مارسل کارنه و ژان رنوار با نگاهی تلخ و موشکافانه وضعیت جامعه آن روز فرانسه به نمایش گذاشته می شود‌.

جنبش مونتاژ سینمای شوروی در عصر استالین نمود عینی از وضعیت حاکم بر جامعه شوروی زیر نظر حزب کمونیست است.

شوروی تشنه صنعتی شدن و پیشرفت در آن سال ها همه مولفه ها هنری و اجتماعی را به خدمت گرفته بود تا چرخ های ماشین صنعتی کردن شوروی را با سرعتی بی نهایت به حرکت درآورد.

سینمای شوروی در این راه نبوغ هنرمندانی مانند آیزنشتاین، ژیگا ورتوف، پودفکین، داوژنکو و امثالهم را به خدمت گرفته بود تا پیوند میان خلق و آرمان های حزب را بهترین فرم و شکلی به نمایش بگذراند.

 سینمای کلاسیک هالیوود برای شناخت جامعه آمریکای قبل از جنگ جهانی تصویری بسیاری مفید و ارزنده است.

از کمدی های صامت چارلی چاپلین و باستر کیتون تا اسکروبال های فرانک کاپرا و هاوارد هاکس …. از وسترن های جان فورد و الیا کازان تا پیدایش ژانر نوآر و …

همه و همه نشانی از فرهنگ و سنت پذیرفته شده آن سال های جامعه امریکاست.

همانگونه که آیرون من و هالک و اسپایدر من و بتمن و بازگشت شوالیه و امثالهم هم نمونه ای از ذهنیت امروز جامعه آمریکایی است.

نئورئالیسم در سینمای ایتالیا بهترین نمونه عینی برای شناخت اروپای سال های ابتدایی پس از پایان جنگ جهانی دوم است.

از دزد دوچرخه دسیکا تا آلمان سال صفر روسلینی و رم شهر بی دفاع و واکسی و بسیاری دیگر از آثار کارگردانان بزرگ سینمای آن سال های ایتالیا، همه نشانگر وضعیت اسف بار اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جوامع اروپایی به ویژه ایتالیاست.

موج نوی سینمای فرانسه با شوریدگانی مانند ترفو، گدار و شابرول و … نشانه و نمود عینی و علنی از شورش نسل جدیدی بود که دیگر حاضر به پذیرش نظم کهن و قیمومیت پدرسالارنه نبود و خود را در جنبش دانشجویی سال ۶۸ به وضوح به نمایش گذاشت.

موج نوی سینمای آلمان هم با کارگردانان جوانی مانند فاسبیندر و وندرس به قیام علیه سنت های پذیرفته شده و متصلب جامعه خویش زد و به جراحی و واکاوی فاشیسم و خشونت در جامعه آلمان پرداخت.

سینما تصویری از واقعیت هر جامعه، در قرن بیستم ابزار مهمی برای شناخت فرهنگ ها و سنت های جوامع و کشورهای مختلف بوده است.

از سینمای انسان مدار و اخلاقی ژاپن تا سینمای هنری روسیه پس از جنگ

از سینمای پر از خشونت امریکای جنوبی تا دغدغه های معنوی کارگردانان اسکاندیناوی

از سهل گیری و شادباشی زیست اسپانیایی تا خشونت پنهان در روابط اجتماعی در کره جنوبی و چین

از دغدغه های انسانی

خشونت پنهان سرمایه داری

وضعیت اسفبار مهاجران و مطرودان

تا جراحی جامعه مدرن اروپایی در آثار کارگردانانی مانند هانکه و برادران داردن و …

همه نشانگر آن است که سینما امروز آینه بزرگ و خوبی برای بازتاب تصویری از ویژگی های جهانی است که در آن زندگی می کنیم…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا