طبقه بندی شرایط بحرانی از نظر یورگن هابرماس
ما از پرداختن به مخاطرات جهانی که به دنبال رشد سرمایه داری بروز می کند، چشم پوشی می کنیم و بررسی خود را به تحقیق درباره گرایش های بحرانی خاص نظام محدود می کنیم.
بحران ها در مقاطع مختلف حادث می شوند و شکل هایی که گرایش های بحرانی تا لحظه بروز انفجار سیاسی پیدا می کنند – یعنی نقطه ای که در آن نظام سیاسی مشروعیت خود را از دست می دهد – نیز گونه گون است.
در جدول زیر چهار شکل ممکن گرایش های بحرانی فهرست بندی شده است:
گرایش های بحران اقتصادی؛ نظام اقتصادی به درون داده کار و سرمایه نیاز دارد.
درون داده شامل ارزش های مصرفی است.
این ارزش های مصرفی در طول زمان بر اساس کمیت و گونه در میان لایه های اجتماعی توزیع می شود.
بحرانی که از نابسندگی درون داده ها ناشی شده باشد، نمونه نوعی شیوه تولید سرمایه داری به شمار نمی اید، اختلال های سرمایه داری لیبرال از نوع بحران های درون داده بوده است.
گرایش های بحرانی سیاسی؛ نظام سرمایه داری به درون داده وفاداری توده ها نیاز دارد.
این وفاداری به همان اندازه که پراکنده است، قابل حصول نیز هست.
برون داده شامل تصمیم گیری های اداری است که دارای حق حاکمیت اجرایی هستند.
بحران های مربوط به برون داده شکل بحران عقلانیت را دارد.
در جریان بحران مزبور نظام اداری نمی تواند میان ضروریات و اقتصائات برخاسته از نظام اقتصادی سازش ایجاد کند.
بحران های مربوط به درون داده شکل بحران مشروعیت را دارند.
در این حالت، نظام مشروعیت بخش در حالی که می کوشد الزام های هدایتی را که اط نظام اقتصادی گرفته است، به انجام رساند، در عین حال قادر نیست به حداقل مورد نیاز وفادرای توده ها دست پیدا کند.
اگرچه هر دو گرایش بحرانی در نظام سیاسی بروز می کنند، ولی شکل ظاهریشان با هم فرق دارد.
گرایش های بحرانی اجتماعی – فرهنگی؛ درون داده های خود را از نظام های اقتصادی و سیاسی، به صورت کالاها و خدماتی که تقاضای جمعی آن وجود دارد و قابل فروش است و اعمال حقوقی و اداری، امنیت عمومی و اجتماعی و غیره دریافت می کند.
بحران هایی که در این نقطه بروز می کنند همواره بحران های مربوط به برون داده اند.
بنابراین، هنگامی که ساختارهای هنجاری، مطابق منطق درونیشان، دستخوش تغییر می شوند و به صورتی درمی آیند که از یک سو،
ملزومات مربوط به دستگاه دولتی و ملزومات نظام شغلی نتوانند مکمل یکدیگر باشند
و از سوی دیگر، نیارهای تعبیر و تفسیر شده و توقعات مشروع اعضای جامعه مغشوش و به هم ریخته شود، در آن صورت باید احتمال بروز گرایش های بحرانی فرهنگی (بحران های انگیزش) را در نظر آورد.
بررسی انتزاعی ما درباره گرایش های بحرانی که ممکن است در سرمایه داری پیشرفته بروز کند، می توان در خدمت هدف تحلیلی قرار داد.
اگر چنین فرض کنیم که جوامع پیشرفته سرمایه داری در مجموع نتوانسته اند احتمال بروز بحران های ذاتی سرمایه داری را به صفر برسانند، پس می توان چنین تصور کرد که این جوامع همواره در معرض تهدید از جانب دست کم یکی از گرایش های بحرانی قرار دارند.
وجود تضاد بنیادین در نظام سرمایه داری چنین حکم می کند که در صورت مساوی بودن سایر عوامل، یکی از موارد زیر امکان وقوع داشته باشد:
– نظام اقتصادی به اندازه لازم ارزش های مصرفی تولید نمی کند، یا
– نظام اداری به اندازه لازم تصمیم های عقلانی اتخاذ نمی کند، یا
– نظام اجتماعی – فرهنگی به اندازه لازم معنای کنش – انگیزش خلق نمی کند.
منبع: هابرماس، یورگن (1380)، بحران مشروعیت؛ تئوری دولت سرمایه داری مدرن، ترجمه جهانگیر معینی، تهران: گام نو، ص 128-120.