فساد خاکستری و خاکستر فساد
«… استخری را در نظر بگیرید که از چند چاه عمیق با لوله های چند اینچی مرتب در آن آب ریخته می شود، اما استخر پُر نمی شود.
وقتی نگاه می کنید، می بینید بدنة استخر ترک خورده و ته آن سوراخ است؛
هرچه از این طرف آب می ریزید، از آن طرف بیرون می رود!
به کانال هایی که شما در نظر گرفته اید آبیاری کنید، اصلاً آب نمی رسد.
فساد در جامعه، این طوری است.
فساد مالی، مثل خوره، ایدز و سرطان است؛ باید با آن مبارزه کرد … » (رهبر انقلاب در دیدار با نمایندگام مجلس هفتم).
واژه فساد با کلماتی چون «بی عفتی، بی ناموسی، تبهکاری، عیاشی، فجور، فسق، هرزگی، بدی، تباهی، خدشه، خرابی، خلل، شرارت، عیب، نادرستی، ناشایست، آشوب، اغتشاش، بی نظمی، تفتین، خرابکاری، شر، شغب، شورش، فتنه، فتنه انگیزی… » مترادف می باشد.
این واژه در فرهنگ فارسی معین و نیز لغت نامه دهخدا به معنای تباه شدن، نابودی و ضد واژه «صلاح» می باشد.
یا معنای دیگر آن را در ریشه لاتینی «رومپر» آورده اند و آن به معنای «شکستن» است. یعنی آنچه می شکند و یا نقص می شود.
فساد در هر معنا و یا با هر کلمه مترادف با آن، شکننده شیرازه ثبات، امنیت و تعادل در جامعه است.
کارآمدی ساختارها و به کارآیی یک جامعه در کلیت تعریف آن؛ نیازمند «نظم» و ثبات در اجراء و تبعیت از قوانین موضوعه در شکلِ طبیعی خود می باشد.
در چنین وضعی رفتار اعضای جامعه که مبتنی بر نظمِ قانونمند هست، به راحتی قابل پیش بینی است.
چرا که روال نظم پذیری بر مبنای جامعه پذیری سالم و داوطلبانه صورت می پذیرد و افراد موافقِ انتظارات اجتماع محل زیست رفتار می نمایند.
لذا، یک اراده جمعی پیوسته حاکم بر جامعه مانع از کژرفتاری ها می شود و این یعنی؛ نظارت اجتماعی قوی که مقوم آن هم ساختارهای رسمی جامعه می باشد.
با تضعیف نظارت اجتماعی و فقدان کارآمدی «ساختارها» و «نهادها» در عمل به وظایف ذاتی، عرصه در اختیار انسانِ های فرصت طلب و طغیانگر قرار می گیرد که تمایل بیشتر به سوءاستفاده و هنجارشکنی دارند و درصدد صلاح و مصلحتِ خودِ خود به «فساد» روی می آورند:
گاه فساد شغلی و اداری، گاه فساد جنسیِ بی بند و باری، گاه فساد اقتصادی و اختلاس …
در هر صورت و در هر نوع از «شکستن ها» و فساد، تباه آفرینی می شود، فرد یا این چنین افرادی با فساد و انحراف نظم اجتماعی موجود را به هم می ریزند، مطابق انتظارات جامعه (جامعه یِ قانونمند) رفتار نمی کنند، رقابت بر سر تلاش برای تولید کاهش می یابد و به تدریج انگیزه کُشی جای ایجاد انگیزه برای تکاپو را می گیرد.
لذا، به همان نسبت که افراد منحرف و فاسد در عرصه های مختلف و از جمله اقتصادی، اداری و شغلی به حوزه انحراف یا فساد دومین (عادتی و نهادینه شده) گام بگذارند
و از طرفی در جامعه پدیده شکسته شدن قبح قوانین در اجراء را مشاهده کنند
و از طرف دیگر، یک نوع بی تفاوتی و بی حسی اجتماعی در محکوم نمودن این چنین هنجارشکنی ها را به تکرار می بینند،
به همان میزان احساس ناامنی و «تردید ها» در جامعه رو به فزونی می گیرد و گاه در افکار عمومی برای بسیاری دیگر الگو واقع می شوند !!!
اگر واکاوی ریشه ها و علل فساد در حوزه های مختلف (به ویژه اقتصادی و اداری) اهمیت دارد، ذکر اشکال و پیامدهای ترویج فساد در جامعه نیز دارای موضوعیت و اهمیت بسیار هست،
هرچند اینها خود نیازمند زمان بسیار برای پرداخته شدن هستند، آنهم توسط اهل فن و از جمله جامعه شناسان، روانشناسان و جرم شناسان نامی .
دلیل اهمیت موضوع به تاریخ و خود انسان بر می گردد.
یعنی همواره نسل بشر در طی گذر زمان کم و بیش با پدیده فساد سروکار داشته است و هرچه بر پیچیدگی زندگی افزوده شده است شکل، نوع و شیوه فساد هم دارای پیچیدگی خاص خود شده است.
امروزه در کشورهای در حال توسعه فساد و اشکال آن پردامنه تر؛ بُروز و ظهور بیشتری دارد و شاید در یک دور باطل، توسعه نیافتگی و گسترش فساد برای یکدیگر «هم افزا» شده اند و همدیگر را تقویت می کنند.
معمولاً در جوامع توسعه یافته سرمایه اجتماعی بالا (اعتماد، قوانین و … )، حرف اول و آخر را می زند و در تحکیم و تثبیت روبه فزونیِ این سرمایه هست که سرمایه های مالی و اقتصادی شهروندان در چرخه معاملات در نهایت اعتماد و اطمینان سبب بالندگی اقتصادی آنان شده است و مردم نسبت به آینده خود دچار تردید و تشکیک نیستند.
به عکس، در جوامع در حال توسعه یافته و از جمله جامعه ما با تضعیف این سرمایه اجتماعی دیگر سرمایه ها، امنیت و ثبات را در خود نمی بینند و به تبع انحرافات، قانون شکنی ها و فسادها پیچیده تر و وسیع تر می گردند و انگیزه ها در گرایش به این حوزه ها افزایش می یابد.
آنطور که ما شاهد پرونده هایی از فساد (اختلاس، سوءاستفاده از مقام و فساد اداری …. ) به اشکال مختلف هستیم.
دستگاه های اداری – دولتی کشور ما به دلیل حجیم بودن و کاهش رقابت یا فعالیت در عرصه اقتصاد بخش خصوصیِ نهادمند، خود بسترساز «فساد هوشمندانه» شده اند.
به این معنا که افراد متنفذی در برخی سازمان ها آنقدر مهارت پیدا کرده اند که گاه طوری اقدام به فساد (کارچاق کنی، اختلاس، رشوه و .. ) و پنهان کاری در این زمینه می کنند که طلبکارانه موقعیت خود را قشنگِ قشنگ توجیه می کنند و هیچ کس را هم یارای مقابله با آنها نیست.
باید دانست که تاریخ گواه می دهد که عامل سقوط و اضمحلال همه دولت ها و تمدن ها «فساد اقتصادی و سوءاستفاده از مقام های دیوانی و دولتی» می باشد.
آنطور که ابن خلدون عامل فروپاشی و سقوط تمدن ها را «اسراف، تبذیر و فساد صاحب منصبان در دستگاه های حکومتی» دانسته است.
لذا، فساد و اشکال مختلف آن و از جمله فساد اداری هوشمندانه، در هر کیفیت سبب تضعیف سرمایه اجتماعی شده، به گونه ای که از یک طرف، معنویت گریزی را دامن زده و از طرف دیگر، ظاهرسازی و عوام فریبی (ریاکاری) را به ابزاری نیرومند در دست یابی به اهداف نامشروع تبدیل کرده است.
گاه این امر به یک باور همگانی تبدیل شده است که راه رسیدن به قله رفاه دست درازی ها می باشد و خیلی ها این امر را بر زبان جاری می کنند و برای تحقق آمالشان مسیر را در «نفوذ ها» می دانند و در بعضی جاها هم همراهی نخبگان و صاحبان قدرت و مردم را با خود همراه می کنند، هر چند خود را در اجتماعات «قانومند و متظاهر به ظواهری» نشان می دهند !!
آنگونه که یک صاحب نظرِ حوزه علوم سیاسی، هیدن هایمر به این نوع فسادها اشاره کرده و در سه شکل نمایان ساخته است:
1 – فساد اداری «سیاه»:
آن نوع فسادی که هم توده مردم، هم نخبگان، و هم دولتمردان آن را منفور می دانند و معتقدند که عاملان و آمران آن باید مجازات شوند مثل دریافت رشوه.
2 – فساد اداری سفید:
عملی یا رفتاری که از نظر مردم، نخبگان و صاحبان قدرت مخالف قانون و قوانین هست، اما آنچنان دارای اهمیت نیستند و آسیب جدی ندارند.
لذا، برای آنانی که مرتکب این نوع فساد می شوند، قائل به مجازات و تنبیه نیستند.
مثلاً اگر فردی به خاطر مشکلات حاد قابل تشخیص، خارج از نوبت وام می گیرد.
3 – فساد اداری خاکستری:
عمل یا کاری که از نظر نخبگان و صاحبان قدرت منفور هست، اما توده های مردم نسبت به آن بی تفاوت هستند.
مثل کوتاهی کارمندان در اجرای قوانینی که مردم چندان نسبت به آن محل نمی گذارند (احداث مسکن و رعایت قوانین مربوطه).
باید گفت که رد پای هر سه نوع نقص و فساد مذکور در جامعه ما دیده می شود.
اگر با در نظر گرفتن تعریف نوع دوم فساد، آن را دارای اهمیت چندان ندانیم، اما نمی توان فسادهای اداری سیاه و خاکستری و خاکستر آنها را در جامعه خودمان نادیده گرفت:
سست شدن باورها،
کارآمدی ظاهرسازی ها،
ترویج ریاکاری،
بی اعتمادی اجتماعی،
فقدان مکانیسم تشویق برای افراد فعال،
کاهش انگیزه ها در تولید و خلاقیت،
تضعیف فرهنگ کار،
تلاش و رقابت نیکو،
پول شویی،
انزوای شایستگان و پاکدستان،
تمسخر ارزش ها توسط فرصت طلبان،
ایجاد نقص در فرایند جامعه پذیری،
تردید و تشکیک در؛ نابرده رنج گنج میسر نمی شود،
ره صدساله را می شود یک شبه طی کرد!،
ساده سازی تحقق رویاها در توسل به پول، پارتی و پل !!،
کسب سِمت به هر قیمت و طریقت،
کسب مدرک از راه قدرت خرید!! تا خرید قدرت صورت گیرد و …