مقایسه فیلم؛ یادی از جان وین و فردین
برخی فیلم های قدیمی هستند که من چند وقت یکبار می بینم.
البته الان مدتی است به جز معدودی در تلویزیون ها فیلمی ندیده ام، اما اوائل دوره کورونا سه فیلم جان فورد مردی که والانس را کشت و دلیجان و جویندگان یا درجستجوی خواهر را برای چندمین بار دیدم.
در میان این سه تا، من چه کسی لیبرتی والانس را کشت یا با اسمی که در ایران نشان دادند، مردی که والانس را کشت را بسیار دوست دارم.
ممکن است بگویید فیلم محافظه کارانه ای است و از پیشرفت های جامعه آمریکا تعریف می کند.
اما، من آثار جان فورد را این گونه نمی بینم، جان فورد راوی تاریخ آمریکا از ذهن یک آمریکایی معمولی است.
به عنوان یک اثر سینمایی فیلم هیچ نقصی ندارد.
روایتی است جذاب از غرب وحشی، همانگونه که احتمالاً بوده است از دید همان مردم و با نگاهی به نظر من کاملاً برعکس، نگاهی که از شروران قهرمان حماسه می سازد.
یعنی نگاهی که بعدها در وسترن های دهه هفتاد بویژه وسترن اسپاگتی های ایتالیایی اتفاق افتاد و وسترن به معنای روایت تاریخ غرب و ستایش شجاعت و استقامت اولین مهاجران در سرزمینی بی قانون، ولی پر از امید به آینده تبدیل شد.
به حماسه های خشونت آمیز و مردسالارانه از نبرد ضدقهرمانان و نیمه قهرمانان شرور در بستری اثیری و غیرواقعی از جامعه ای بی هیچ ویژگی قابل تشخیص.
فیلم، تحول غرب وحشی به جامعه ای مدرن را در یک شهر کوچک روایت می کند و تاثیر یک جوان تحصیل کرده حقوق خوانده را برجامعه ای که فقط حق خواهی با اسلحه را شناخته، نشان می دهد.
اما، با توجه به کندوکاوهای طولانی که درباره فیلم های عامه پسند ایرانی پیش از انقلاب داشته ام؛
همواره مقایسه پرسناژهای فیلم های عامه پسند آمریکایی برای من جالب بوده است و به ویژه فیلم چه کسی لیبرتی والانس را کشت، از این لحاظ نمونه وار است.
من شخصیت جوانمرد این فیلم تام دانافیلد (جان وین) را با شخصیت فردین یا به طورکلی تیپ جوانمرد ایرانی در فیلم های فارسی قدیم مقایسه می کنم.
جوانمرد فیلم های فارسی قدیم به شدت به تحصیلکرده ها بدبین است و شخصیت های تحصیلکرده را جزو یا خدمتگزار طبقه بالا غرب زده پول پرست و تبهکار می داند.
برعکس، در این فیلم جان فورد و بسیاری فیلم های دیگر آمریکایی شخصیت جوانمرد لوطی که شجاع و فداکار است، حامی پرسناژ تحصیلکرده ای است که خواهان ترقی جامعه است
و علی رغم رقابت عشقی با او، از وی در مبارزه اش در مقابل دزدان و ثروتمندان استعمارگر و زیاده خواه و از شهروندان کشاورز و کاسب در مقابل گله داران بزرگ قانون شکن حمایت می کند.
نکته جالب دیگر این که در وسترن جان فورد جوان تحصیلکرده جذاب تر است و می تواند بدون این که بکوشد قهرمان زن فیلم را عاشق خود کند.
در حالی که در فیلم های فارسی قهرمان زن فیلم جوانمرد فقیر و کارگر را همیشه بر جوانان تحصیلکرده ترجیح می دهد، زیرا آن ها حفه باز و پول پرستند و این رند و بی اعتنا به مال و ثروت.
همین طور در فیلم جان فورد، جوان تحصیلکرده فقیر است و نه پولدار و موفقیت اش وابسته به امنیت و پیشرفت و شهرنشینی و کوشش خودش است.
برعکس، تحصیلکرده فیلم فارسی که انگل طبقه بالای اشرافی است و تمام کوشس صرف نقشه کشیدن برای بالا کشیدن ثروت اشراف است.
البته به راحتی می توان با کارکردهای اجتماعی این دو پرسناژ، تفاوت هایشان را توضیح داد.
جوانمرد ایرانی ساخته شده است، برای این که جوان کارگر و طبقه پایین ایرانی را قانع کند که اشراف و نخبگان حاکم ذاتاً خوب اند و این دو به هم زن های دور و بر آن ها، که در قالب طبقه متوسط تحصیلکرده توصیف شده اند هستند که نمی گذارند طبقات بالا، طبقه پایین را در ثروت و فرصت های زندگی شریک کنند.
یعنی همان روشنفکرانی که با رژیم شاه مبارزه می کردند.
اما، جوانمرد آمریکایی دهه پنجاه در واقع نماد بورژوای کوچک و خوش قلبی است که با حمایت از طبقه متوسط تحصیلکرده و فداکاری، آرامش و امنیت و رشد اقتصادی دهه پنجاه طلایی را فراهم آورده است.
اما، جدا از این تفسیر رادیکال باب طبع منتقدان چپ،
فیلم چکامه ای است در مخالفت با خشونت و زورگویی
و ستایش خردمندی قانون
و مبارزه جمعی غیرخشونت آمیز توسط مردم معمولی با همه ضعف هایشان
(مدیر روزنامه شهر دائم الخمر است و اکثر مردم شهر بی سوادند و از لیبرتی والانس می ترسند، مارشال چاق و تنبل که باید با والانس بجنگد فقط به شکمش فکر می کند) برای برقراری نظم و پیشرفت.