من و خویشتن
در این مرحله، طرح این پرسش بسیار دشوار درباره چیستی دقیق بخش «من» از خویشتن حائزاهمیت است: آیا بخشی از روان انسان است که قبل از هر کنش متقابلی وجود دارد؟
به گفته مید، صحبت کردن درباره «من» عملاً ناممکن است: «من» مطرح نمی شود.
ما با خودمان حرف می زنیم، ولی خودمان را نمی بینیم.
«من» به خویشتن واکنش نشان می دهد که از طریق اتخاذ ذهنیت دیگران به دست می آید.
از طریق اتخاذ آن ذهنیات، ما «من» (me) را ارائه کرده ایم و به آن به عنوان یک «من» واکنش نشان می دهیم.
به طرز حیرت آوری، «من» در این جا تقریباً از خویشتن به عنوان نوعی واقعیت روانی پیشینی جدا شده است.
آن یک واقعیت محض است و قابل فهمیدن در هیچ اندیشه ای نیست: «من» این لحظه در «من» (me) لحظه بعدی حاضر است.
از طرف دیگر، من نمی توانم به اندازه کافی سریع بچرخم تا خودم را بگیرم.
«من» تجربه محضی است که در لحظه بعدی در «من» (me) ادامه می یابد.
می توانم به یاد داشته باشم که من ثانیه قبل به «من» (me) واکنش نشان دادم.
اما درست در لحظه ای که این یاد رُخ می دهد، «من» بخشی از «من» (me) شده است.
به عبارت دیگر، «من» همان چیزی است که فیلسوف فرانسوی، آنری برگسون، آن را «مدت» (duree) نامیده است؛ آگاهی زمانی محض که در زمان گذشته «عینی» می شود.
«من» و «من» (me) همیشه جدا نیستند، بلکه می توانند در یکدیگر بیامیزند.
این آمیختگی که علت حالتی از شعف است، به وضوح در تجربه های مذهبی و میهن پرستانه یافت می شود؛ این که منفعت شخص منفعت همه است، این که هر کسی با دیگری موافق است، این که فردیت شخص در جمع همستان (اجتماع) قرار دارد.
این تجربه «وحدتی عارفانه» است که در آن «من» در «من» (me) ناپدید می شود و «من» (me) به عنوان یک «من» نامتناهی تجربه می شود.
می توانیم اضافه کنیم که در این نوع همستان عارفانه است که انسان از ابهامش گذر می کند.
چنانچه در فصل بعد خواهیم دید، انسان بدوی در قبیله توتمی اش، یا فرد در کل جهان مسیحی قرون وسطا بسیار نزدیک تر به وحدت «من» و «من» (me) بود تا انسان مدرن در جامعه صنعتی انتزاعی که هیچ گاه نمی تواند آن وحدت باشد.
انسان مدرن با جامعه ای بیش از پیش مستقل و متمایز روبروست و «من» (me) خودش را بخشی بیگانه از شخصیتش تجربه می کند.
در نتیجه او در آرزوهای رمانتیک حالت ضدنهادی اش که «من» محض را به عنوان جوهر هستی اش وانمود می کند، راه افراط می پیماید.
این یک ذهن گرایی است که اعلام می کند آزادی مطلق، معنی غایی و واقعیت محض را می توان در نابودی «من» (me) و بزرگنمایی «من» یافت.
از نظر مید، این مستلزم انهدام هر گونه ارتباط و در نتیجه انهدام ذهن، خویشتن و معناست.
منبع: زایدِرفِلت، آنتون (1399)، جامعه انتزاعی؛ تحلیلی فرهنگی از زمانه ما، ترجمه محمود عبدالله زاده، تهران، نشر ثالث، ص 45-43.