مواجهه با ملال کاری
قرار بود در مورد بعضی از راهکارهای کاهشِ ملال در محیط کار بنویسم.
به چند راهکار به صورتِ مختصر اشاره می کنم:
1- تنظیم انتظارات:
ذهنِ رویاپردازِ ما دوست ندارد از خواسته ها و انتظاراتش در محیط کار کوتاه بیاید، اما واقعیت این است که سازمان هم مانندِ هر جمعِ دیگری به دلیلِ لزومِ رعایتِ حقوق و منافعِ همه اعضا، محدودیت هایی دارد.
علاوه بر این، سازمان بنا به ماهیتِ سازماندهی اش، «شغل» هایی را روبرویمان می گذارد که در آن قرار نیست «هر نوع» «انتظارِ همه» آدم ها، پاسخ داده شود.
گاهی لازم است، بخشی از انتظارهای کاری و سازمانی مان را به قامتِ سازمان در بیاوریم.
البته قرار نیست منفعلانه عمل کنیم و هرچه هست را بپذیریم.
اما، توقع مان از شغل و سازمان را باید کاهش دهیم تا این جمعیت بتواند به موازنه منافعِ همگانی برسد.
یادمان باشد دنیای رویا، نامحدود و زمینِ واقعیتِ شغلی، محدود است.
اگر بندی بر انتظارها نبندیم، همواره دچارِ ملالِ نرسیدن ها و ارضا نشدن ها خواهیم ماند.
2- عدمِ تاکید بر امورِ خارج از کنترل:
بخشِ زیادی از ملال و خستگیِ کاری و سازمانی از جایی است که حس می کنیم برای اهدافی تلاش می کنیم که محقق شدن شان غیرممکن به نظر می رسد.
بسیاری از ما همان روالی را در سازمان پیش می گیریم که در زندگی شخصی و اجتماعی اجرا کرده ایم.
ذهن مان پیوسته، درگیر این است که چرا در فلان جغرافیا، در فلان خانواده، در فلان دوره تاریخی به دنیا آمده ایم؛ چرا مردم در ذهن شان، چنین باورهایی دارند.
این ها هیچ کدام شان در دایره کنترل ما نیستند.
حالا اگر قصد داریم مستمرن نگرانِ اموری باشیم که خارج از دایره کنترل و اثرگذاریِ ما هستند، گریزی از ملال نیست.
چیزهایی را به عنوان خواسته مطرح کرده ایم که توانِ رسیدن اش صرفن به ما وابسته نیست.
وقتی در سازمان همه هدف مان و تلاش مان را صرفِ «تغییرِ رفتارِ یک مدیر در کوتاه مدت» یا «اصلاحِ یک رویه دیرپا در زمانی کوتاه و در واحدی دیگر» یا «نوعِ کلامِ ارتباطیِ برخی آدم ها» می کنیم، یعنی بیشتر از اینکه بر امورِ در کنترل مان تاکید کنیم، بر امور نسبتن خارج از کنترل تمرکز کرده ایم.
البته قرار نیست به بی تفاوتیِ محض برسیم، اما در میزان تحققِ تغییر باید براساس دایره اختیار و کنترل مان، از خودمان انتظار داشته باشیم.
3- حذفِ عواملِ مزاحمِ یاوه گو که حسِ غرق شده گی در کار را منقطع می کنند.
4- مرورِ موفقیت های کوچک و بزرگِ کاری که انگیزه درونی می دهند و معناساز هستند.
5- یادآوریِ خوش شانسی هایی که در مسیر حرفه ای یا سازمان نصیب مان شده است و به دلیل خوگیری به لذت، فراموش شان کردیم و موتورِ محرکه شان، پیشرانِ امید نیست.