موانع اجتماعی رشد علم در ایران امروز
در دنیای امروز حکومت ها نقش ممتازی در توسعه یافتگی ایفا می کنند.
معجزه اقتصادی کشورهای جنوب شرقی آسیا در چهار دهه گذشته بیش از همه ناشی از چنین واقعیتی است.
اما، هر چه هست توسعه نیازمند همگامی جامعه و حکومت است و گرنه رویه های اقتدارگرایانه برای نیل به توسعه در همه جا به کامیابی نمی رسد.
متاسفانه به نظر می رسد، برخی پیامدهای فرهنگی در چهل سال گذشته اکنون به مثابه موانعی عمل می کنند که در کنار بی اعتنایی حکومت به ضرورت توسعه، بنیان پیشرفت کشور را متزلزل ساخته اند.
برخی موانع اجتماعی رشد علم مدرن در ایران امروز به شرح زیرند:
تقلیل پیشرفت به ابعاد فردی
رشد علم پیش از هر چیزی امری اجتماعی و مشارکتی است که برانگیختن نوعی میل جمعی از لوازم پیشرفت در آن محسوب می شود.
اگر چه در ایران امروز شواهد از وجود اشتیاق فزاینده افراد و خانواده ها به کسب پیشرفت هایی مانند موفقیت های تحصیلی و حرفه ای حکایت دارند، ولی از آن جا که این امر با وجود نوعی خواست جمعی برای پیشرفت کشور پیوند نیافته است به هموار کردن بستر رشد علم منجر نشده است.
ورود اندیشه های پُست مدرن- انتقادی
علم در سیر منطقی خود از منزل گاه های متفاوتی گذشته است. ابتدا پوزیتیویسم بر آن چیرگی داشت که در نیمه دوم قرن بیستم چالش های پُست مدرن – انتقادی آن را با چالش جدی روبرو ساخت.
اما وضعیت پیرامونی ایران در عرصه جهانی موجب ورود اندیشه های وارداتی و مُدهای فکری به منازعات فکری کشور شد.
ورود انبوهی از اندیشه های انتقادی در اوایل دهه هفتاد شمسی نه تنها سیر منطقی رشد علم از سنت به مدرنیته و سپس پُست مدرن را مختل ساخت، بلکه تشویش ذهنی بسیاری را به فضای اندیشگی کشور وارد کرد.
خرافه انگیزی به جای علم پروری
اگر چه امروزه خرافات یک پدیده جهانی محسوب می شود و اسطوره آفرینش یک جهان سراسر عقلانی به عنوان وعده عصر روشنگری با شکست سنگینی مواجه شده است، ولی نمی توان از رابطه میان فقر و خرافه به راحتی چشم پوشید.
این در حالی است که اکنون برخی از تریبون های تبلیغی در کشور به کانون خرافه پروری تبدیل شده اند.
در مجموع به نظر می رسد، روند کلی حرکت جامعه به سمت انحطاط و مستهلک شدن سرمایه های اجتماعی فرصت مناسبی را برای افول علم و رونق خرافات فراهم آورده است.
فرهنگ عمومی در خدمت رشد رذایل اخلاقی
اگر چه کارکرد حکومت در چهل سال گذشته منجر به وداع جامعه با فضیلت های اخلاقی شده ولی ناروا است اگر نقش خودمان را در همراهی با این بی اخلاقی ها انکار نماییم.
نقد، زمانی می تواند موثر باشد که همزمان حکومت و جامعه را هدف قرار دهد.
بنابراین در حالی که رشد علم نیازمند فرهنگی شایسته سالار، برابری خواه و نوگرا می باشد اکنون چیرگی رابطه سالاری، تبعیض اجتماعی و محافظه کاری بر فرهنگ عمومی جامعه، رشد علم را با چالش جدی مواجه ساخته است.
جامعه مصرفی و غیر مولد
علم ابزاری برای شناخت جهان، و تکنولوژی ابزاری برای تصرف در آن است.
اما چیرگی تکنولوژی بر علم به ویژه در کشورهای در حال توسعه، آن ها را به جوامعی مصرف کننده تبدیل کرده است.
در این میان نفت هم نقش مهمی در تبدیل ایران به یک جامعه مصرفی و غیر مولد ایفا کرده است.
این تصور که می توان بدون پای بندی به الزامات دموکراتیک رشد علم، و صرفاً با تکیه بر واردات تکنولوژی به پیشرفت دست یافت، اندیشه غالب در دو سده اخیر بوده است، حال آنکه در عمل ما را مصرفی تر و مشوش تر ساخته است.