موضع ها و موضع گیری ها به بیان بوردیو
پی یر بوردیو معتقد است از آنجا که هر اردویی در تقابل با اردوهای دیگر تحقق می یابد، نمی تواند محدودیت هایی را که حتی با اصل تحقق خود ایجاد کرده است، مشاهده کند.
این موضوع در مورد فوکو به خوبی قابل ملاحظه است، فوکو برای ایجاد آنچه من آن را فضای مقدورات می نامم، خود را موظف به کنار گذاشتن فضای اجتماعی (جهان هنری، ادبی یا علمی) می بیند، فضای اجتماعی ای که آن فضای مقدورات، تجلی گاه آن است.
بوردیو خاطر نشان می کند همچون در این مورد، موارد بسیاری وجود دارد که در آن، تخاصم های اجتماعی که مبنای تضادهای نظری و منافع وابسته به این تخاصم ها را تشکیل می دهد، مانع مطلق و منحصر به فرد عبور از این تضادها و منافع و رسیدن به نوعی راه حل میانه است.
به این ترتیب، می توان تمامی دستاوردها و اقتضائات متفاوت رهیافت های درون گرا و برون گرا، فرمالیستی و جامعه شناختی را یک جا حفظ کرد،
به این صورت که فضای آثار فرهنگی (یعنی فرم ها، الگوها و غیره) را به عنوان حوزه ای از موضع گیری ها که همچون نظامی از پدیدارها صرفاً به صورت رابطه ای، یعنی همچون نظامی از فواصل دارای اختلاف (متفاضل) قابل فهم است، با فضای مکاتب یا مولفان به عنوان نظامی از موقعیت های دارای اختلاف، در حوزه تولید، در ارتباط با هم قرار دهیم.
به تعبیر دیگر، بوردیو تاکید دارد به جای این که، مثل فرمالیست ها، وقایع هنری – فرهنگی را صرفاً تحلیل کنیم و به جای این که مثل مارکسیست ها، وقایع مذکور را به صورت ساده انگارانه و مکانیستی به وقوع وقایع مشخصی در بیرون نسبت دهیم، راه سومی را برگزینیم که عبارت است از ایجاد نوعی تناظر میان چندضلعی موضع ها (یعنی موقعیت ها، خاستگاه ها) در فضای اجتماعی و چندضلعی موضع گیری ها در فضای فرهنگی – هنری، و تحلیل اختلافات موجود در این، بر اساس اختلافات موجود در آن.
برای تفهیم بهتر مطلب، با ساده سازی بسیار که خطر وارد کردن نوعی شوک را به همراه دارد، می توان گفت که نویسندگان، مکاتب، مجلات و غیره، درون اختلاف هایی که آن ها را از یکدیگر جدا می کند و به وسیله این اختلاف ها، وجود دارند.
یک بار دیگر، فرمول بنونیست را یادآور می شویم: «متمایز بودن، معنادار بودن، یک چیز است».
با چنین مبنایی به گمان بوردیو به یک باره چندین مسئله زیربنایی و پیش از همه مسئله تغییر حل می شود.
مثلاً موتور فرایند «حرکت به سوی ابتذال (عامه پسندی)» و «حرکت به سوی اصالت (مشکل پسندی)» مورد بحث فرمالیست های روسی، در درون اثر هنری قرار ندارد، بلکه در تقابل میان سخت کیشی و بدعت واقع است، تقابلی که برای تمامی حوزه های تولید فرهنگی اساسی است و شکل پارادایمی خود را در حوزه دینی باز می یابد:
این امر معنادار است که وبر در بحث دین، از کارکردهای مربوط به روحانیون و پیامبران، از «ابتذال گرایی» یا «عادی سازی»، «اصالت گرایی» یا «غیرعادی سازی» هم سخن می گوید.
بوردیو بیان می کند فرایندی که باعث ایجاد آثار فرهنگی می شود، محصول مبارزه میان عاملان اجتماعی است که بر حسب موقعیتشان در حوزه فرهنگی، که این خود به سرمایه خاص آنها بستگی دارد، منافعشان در بقا یا در فنای نظام است.
منظور از بقا، دفاع از آموزه های جزمی، همه گیر، مبتذل و معمولی شده است و منظور از فنا، براندازی این
آموزه ها است که بعضاً شکل بازگشت به سرچشمه های اصیل به خلوص اولیه و نقدهای سنت شکنانه و بدعت گرایانه است.
… راهبردهای افراد و موسساتی که درگیر منازعات ادبی اند، یعنی موضع گیری های آنان (اعم از موضع گیری های خاص، مثلاً موضع گیری های سبکی، یا موضع گیری های عام، مثلاً موضع گیری های سیاسی، اخلاقی و غیره)، وابسته به موضعی است که در ساختار حوزه یعنی در توزیع سرمایه نمادین ویژه، اعم از نهادینه یا جز آن (یعنی اعم از پذیرش درون گروهی یا شهرت عام)، اشغال می کنند
موقعیتی که از طریق امکانات اساسی عادت واره ها (ذوق ها و سلیقه هایشان)، این افراد و موسسات را یا به حفظ یا به دگرگونی این توزیع سرمایه، و در نتیجه به برقراری یا براندازی قواعد بازی سوق می دهد.
منبع: بوردیو، پی یر (1380)، نظریه کنش؛ دلایل عملی و انتخاب عقلانی، ترجمه مرتضی مردیها، تهران: انتشارات نقش و نگار، ص 95-91.