ناسیونالیسم در ایران
مرور اسناد تاریخی نشان میدهد که شالودهی مفهومیِ ناسیونالیسم مدرن در حدود دههی 1280 خورشیدی، از سه کانونِ فرهنگیِ همسایه به کشورِ ایرانِ عصر قاجار وارد شده است.
هرسه این کانون ها، از نظر جغرافیایی با ایران زمین پیوند دارند و در دوران هایی تاریخی بخشی از سپهر تمدن ایرانی محسوب میشدهاند.
نیرومندترین و موثرترین کانون، در قفقاز قرار داشت که به خاطر وجود چاه های نفت از توسعهی اقتصادی و فرهنگی چشمگیری بهرهمند شده بود.
آخوندزاده، طالبوف، و بقیهی روشنفکرانی که از طرفی سخنگوی هویت ایرانی بودند و از طرف دیگر، زیر تاثیر ناسیونالیسم مدرن اروپایی قرار داشتند، با نوشتن رساله و داستان و نمایشنامه این سرمشق را در میان ایرانیان تبلیغ کردند.
موازی با این جریان، وام گیری مشابهی در دولت عثمانی نیز انجام میپذیرفت و گاه مبلغان و ناقلان این مضمون هم افرادی مشابه و همسان بودند و در قفقاز اقامت داشتند.
دومین کانون، مصر بود که به خصوص بعد از افزایش نفوذ انگلیسیها در آنجا، به صورت یکی از مراکز فعالیت روشنفکران مسلمان در آمده بود.
این روشنفکران بیشتر زیر تاثیر تبلیغات سیاسی انگلیسیها در جنوب و روس ها در شمال قرار داشتند، که هویت هایی نوساخته و از نظر تاریخی بیریشه مثل ناسیونالیسم ترکی و عربی را با هدفِ تجزیهی امپراتوری عثمانی تبلیغ میکردند.
سومین کانون، در شمال هند و پاکستان امروزین قرار داشت. این قلمروی بود که در آن دوران هنوز نخبگانش پارسیزبان بودند و هویت ایرانی خویش را از یاد نبرده بودند.
هرچند استعمار انگلیس از نظر سیاسی استوارتر از سایر نقاط در این منطقه حاکم بود و برنامهی فرهنگی گستردهای برای ایرانیزدایی از منطقه و جایگزینی خط لاتین و زبان انگلیسی یا اردو را به جای خط و زبان پارسی دنبال میکرد.
سه کانون یاد شده، به خصوص در شهرهای باکو و تفلیس در قفقاز، قاهره و بغداد در بخش جنوبی عثمانی، و پیشاور و دهلی و لاهور و کلکته در هند تمرکز یافته بودند.
یعنی در این شهرها بود که ناسیونالیسم اروپایی وام گیری شد و روشنفکران کوشیدند هویت ایرانی جدید را در قالب آن بازسازی کنند.
جالب آن است که دو کانون مرکزی درون کشور ایران، یعنی تهران و تبریز، کمی دیرتر از این مراکز پیرامونی به این موضوع توجه نشان دادند، اما همزمان با فروپاشی دولت عثمانی و تثبیت حاکمیت انگلیسیها در هند، همین مرکز بود که بیش از پیش اهمیت یافت.
خالی از اغراق است اگر بگوییم انقلاب مشروطه بیانی سیاسی از این ناسیونالیسمِ تازه وام گیری شده بود، و گذار دودمانی از قاجارهای سنتگرا به پهلویهای مدرن نمودِ آن در روبنای خاندان های مسلط محسوب میشد.
برخی از پژوهندگان، و در میانشان نامدارتر از همه، دکتر ماشاءالله آجودانی، بر این نکته تاکید دارند که وام گیری مفاهیم و عناصر زیربنایی مدرن، در ایران به شکلی ناخالص صورت گرفته است.
یعنی ایرانیان مضمون ها و عناصر مفهومی مدرنیته را بر گرفتند و آن را با سنت خویش تلفیق کردند و به دستگاه تازهای دست یافتند که از دید دکتر آجودانی دورگهای ناقص و ناتوان و پرتناقض بوده است.
این تلفیقگرایی و بسنده کردن به کارکرد عملیاتی و موضعیِ مفاهیم ایرادی است که نویسندگان دیگری –مانند دکتر سید جواد طباطبایی و دکتر آرامش دوستدار – به سراسر تاریخ دوران اسلامیِ ایران تعمیماش دادهاند و بر این مبنا درآمیختگی رگههای مفهومی ناهمخوان و تعارض درونی دینورزی و فلسفه، یا استبداد و آزادی را نشانهی انحطاط اندیشه و تمدن ایرانی دانستهاند.
در این میان، این نکته که کلیدواژهی ملت پیش از عصر مشروطه و برابر افتادن با ناسیون، دلالتی دینی داشته، بارها مورد اشاره و نقد واقع شده است.
با این وجود، این نکته که اصولاً سرمشق نظریِ ایرانیان برای فهم هویت جمعیشان در دوران پیشامدرن چگونه بوده و تا چه پایه با قالب ناسیونالیسم مدرن همخوانی یا تفاوت داشته، به ندرت مورد بررسی واقع شده است.
پیشداشتی که گویا بیشتر نویسندگان در این زمینه پذیرفتهاند، آن است که مفهوم ملیت و وطن، و تالیهای هویتبخشِ آن یعنی ملیگرایی/ وطنخواهی عناصری مدرن و نوپدید هستند که بعد از عصر مشروطه به ایرانیان عرضه شده و به شکلی ناقص و نابسنده توسط روشنفکران وام گیری شده است.
این برداشت، و ناپرسیده ماندنِ مسئلهی هویت جمعی ایرانیان در تاریخ دیرپایشان، امری شگفت است.
چرا که از سویی تمدن ایرانی کهن ترین تمدن پیوستهی جهان است، و از سوی دیگر در ادبیات و متون کهن ایرانی و انیرانی مسئلهی هویت جمعی ایرانیان بسیار مورد تاکید بوده است و در دوران های تاریخی متفاوت، خوشههایی متمایز از کلیدواژگان و مفاهیم برای رمزگذاری و صورت بندی آن پدیدار شده و شکل نهادهای سیاسی را در ایران زمین تعیین کرده است.
بیتوجهی دربارهی هویت ملی ایرانیان در گسترهی تاریخ، به ویژه با تقلید غیرنقادانه و پذیرش انفعالی آرای شرقشناسان و ایرانشناسان اروپایی همگام بوده است.
دانشمندانی که با وجود تخصص و دانش چشمگیرشان در زمینههایی خاص از تمدن ایرانی، از بستر کلی آن بیخبر بوده و در هر صورت همچون ناظری بیرونی به زبان و ادب پارسی نگریستهاند.
به همین دلیل، مثلاً در کتاب نیولی – آرمان ایران – که بسیار هم مورد ارجاع قرار میگیرد، تاریخ ظهور ملیت ایرانی تا ابتدای عصر ساسانی جلو کشیده شده است، و نویسندگانی که گویا آشنایی کمتری با منابع ایرانی و متون کهن دارند، حتا این تاریخ را عصر صفوی -و برخی از قومگرایان حتا تا عصر پهلوی- پیش کشیدهاند.
البته تردیدی در این نکته نیست که در هر دوران تاریخی، به فراخور بستر اجتماعی و سیاسیِ آن دوران، صورت بندی خاص و ویژهای از مفهوم ملیت ایرانی وجود داشته است.
با این وجود، با بررسی این دوران های متفاوت و آن صورتبندیهای پیاپی، آنچه چشمگیر است، شباهت ها و پیوستگیهاست و نه تمایزها و گسست ها.
نگارنده در پژوهشی نشان داده است که مفهومسازی برای هویت جمعیِ ایرانیان، و قالببندی آن در چارچوب ملیگرایانه/ وطنگرایانهی پیشامدرن، نخستین بار در ابتدای دوران هخامنشی انجام پذیرفته و در منابع پارسی باستان به صراحت صورتبندی شده و در تمام منابع بیرونیِ آن دوران (متون یونانی، عبری و هندی) با ساختاری همسان انعکاس یافته است.
این مفهومسازی برای پاسخ به «مسئلهی ایرانی بودن»، از آن هنگام تا به امروز به شکلی پیوسته و مداوم جریان داشته است.
در برش های تاریخیِ بحرانی – مانند دوران حملهی مقدونیان، اعراب، ترکان و مغولان- بیش از آن که با نفی و طرد نمادها و عناصر پیشین و جایگزین شدنشان با ساخت های تازه روبرو باشیم، شاهدِ افزوده شدنِ لایههای نو و غنیتر شدنِ همان استخوانبندی قدیمی هستیم، بی آن که مضمون های قدیمی به شکلی جدی و زیربنایی وا نهاده شوند.
بحث در زمینه ناسیونالیسم البته درازدامنه است و در این مختصر نمیگنجد.
اما مقصود آن که مسئلهی هویت جمعی ایرانیان، چالشی نوظهور و تازه نیست که زیر تاثیر ورود مدرنیته به ایران زمین طرح و حل شده باشد.
این مسئلهای دیرپا و کهنسال است که انبوهی از متون و شبکهای بسیار پیچیده از نمادها و دالها و زنجیرهای چشمگیر و گسترده از شخصیت ها و نظریهها و جریان های فکری و جنبش های اجتماعی در گسترهی بیش از بیست قرن بر محورش زاده شدهاند، و هنگام اندیشیدن در این زمینه باید به کلیت این پیشینه و غنای این بافت معنایی توجه داشت.
مختصر و مفید.
سلام.
نظرات نقل شده دکتر آجودانی در مورد مشروطیت جالب و سودمند بود.