علمی تحلیلی

نظرات برخی «جامعه شناسان جوان» به سوال؛ عشق سرمایه فردی یا اجتماعی؟

حسن رمضانی: از آنجایی که عشق فرد را درگیر می کند، درگیر یک محبت و یا یک احساس تعلق، می تواند جنبه فردی داشته باشد و سرمایه فردی است.

اما به نظرم، عشق در واقع یک سرمایه اجتماعی است و عاشق کسی است که به غیر از خودش به فرد دیگر یا نیروی دیگر یا شی دیگر که برای جامعه مهم و با ارزش هستند، عشق می ورزد.

بنابراین، عشق سرمایه اجتماعی است و اگر کسی عاشق نباشد، دارای زندگی اجتماعی موفقی نیست.

میرمحمدی: عشق میان دو فرد یک مقوله فردی است، نه اجتماعی. بنابراین، می توان گفت که عاشق شدن هم یک سرمایه فردی است، چون سودمندی آن صرفاً برای طرفین، نه برای گروه و جامعه است.

رنجبر: عشق سرمایه فردی است، مخصوصاً که اغلب یک طرفه اتفاق می افتد.تشکیل خانواده بیشتر حاصل دوست داشتن و تفاهم است، نه عشق و عاشقی.

دارابی: عشق و عاشقی سرمایه اجتماعی است، چون نه تنها دو نفر در آن دخیل هستند، بلکه یک اجتماع کوچک که همان خانواده است، شکل می گیرد.

رحمانی: عشق سرمایه اجتماعی است، چون عشق بین دو نفر می تونه روی افرادی که با اون دو نفر در ارتباط هستند، تاثیر گذار باشد.

تقی شجاعیان: عشق در ابتدا یک مساله فردی است، ولی به مرور زمان دامنگیر اجتماع خواهد شد. این که در بسیاری موارد فرد برای رسیدن به معشوقش دست به هر کاری می زند و خانواده ها و سپس سازمان های زیادی را درگیر می کند، می توان گفت، یک مساله فردی به یک مساله اجتماعی تبدیل شده است.

جانفزا: عاشق شدن سرمایه اجتماعی است، چون فرد معشوق نه تنها از سرمایه ای که شخص عاشق باشد، برخوردار می شود، بلکه اعضای خانواده و دوستان شخص عاشق نیز به خاطر اون (عاشق) سرمایه معشوق به حساب می آیند.

آتریسا: عشق محصول جامعه مدرن است، چون در جامعه سنتی عاشق شدن دو نفر مذموم و نکوهیده است و کلاً انتخاب کردن محصول مدرنیته می باشد. تا زمانی که عشق بین دو نفر به دیگران تسری پیدا نکند، حالت فردی دارد.

ولی زمانی که اثرات و تبعات آن به دیگران مربوط شود، تبدیل به مقوله اجتماعی می شود. مثلاً فردی که به خاطر عشقش خودکشی می کند، افراد زیادی را درگیر این مساله می کند یا عاشقانی که به دلیل مخالفت خانواده ها فرار می کنند، یک مساله اجتماعی به وجود می آورند.

البته عشق را از منظر دیگر نیز می توان مورد بررسی قرار داد.

مثلاً عشق یک سرباز که کشورش در حال جنگ است برای وطنش … به ایثار و از خود گذشتگی می انجامد که از بالاترین پله های هرم مزلو محسوب می شود و یا عشق به خانواده، کار گروه های خاص، مذهب، خدا، عقیده ای خاص …. که موجب انسجام و اعتماد اجتماعی می شود و ایجاد سرمایه اجتماعی می کند.

مثل عشق یک معلم به دانش آموزانش و تدریسش، موجب بالا رفتن انگیزه و تلاش آنها می شود و علاقه و کشش بچه ها را به درس خواندن و حضور در کلاس زیاد می کند.

عین اللهی: عشق به چند دلیل فردی نیست و یک امر اجتماعی است.

1) به علت جامعه پذیری، انسان نحوه عشق و قواعد آن را از جامعه می آموزد.

2) آرمان ها، آرزوها یا نمونه عاشق را نیز جامعه به ما معرفی می کند، یعنی نمونه ما لیلی و مجنون است، خیلی آرمانی است و اصلاً رابطه در آن مطرح نیست، ولی در نمونه غربی چند مورد است که در آن معاشقه اصل است و با هم بودن و غیره.

پس عاشق هر جامعه با جامعه دیگر فرق می کنه، ممکن است اصلاً عاشق غربی را ما عاشق ندانیم و یا غربی ها، عشق ما را چیزی دیگری معنی کنند، مثل عشق زمینی و عشق غیر زمینی.

مرتضوی: عاشق و عاشقی در همه جوامع، تمدن ها، ادیان و قومیت ها وجود داشته و نویسندگان و شعرا بر آن داشت تا در وصف این دلدادگی ها بنویسند و بسرایند و نمونه های آن ها بسیارند. مثل یوسف و زلیخا، رومئو و ژولیت و …. در سرزمین خودمان شعرای نامداری در وصف عشق و عاشقی سرودند. لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد و … بنابراین، عشق سرمایه اجتماعی محسوب می شود، زیرا حاصل فرهنگی است که ما در آن زندگی می کنیم.

شاه چراغی: به نظر من عشق و هر مساله ای که از جامعه تاثیر بپذیرد و بر آن تاثیرگذار باشد، اجتماعی است. عاشق شدنی که مدنظر ماست و عشق زمینی را شامل می شود، نمادی از مهر و محبت موجود در بین اعضای جامعه است که اولاً ریشه در روابط اجتماعی افراد دارد و دوماً بر رفتار افراد به طور مستقیم و غیرمستقیم تاثیر می گذارد. به طور مثال، به روز ولنتاین دقت کنید، روزی است که به نماد عشق در جوامع غربی (و چند سالی است در ایران) تبدیل شده است. مردم در این روز رفتار محبت آمیزتر نسبت به دیگران دارند و شما به راحتی تغییر زیادی در رفتار افراد می بینید!

از طرف دیگر، عشق به طور کلی شادی آفرین است و انسان ها با درگیر شدن در این پدیده رفتاری شادتر نشان می دهند و شادی افراد در یک جامعه نیز سرمایه اجتماعی است.

سعادتی: عشق و عاشقی یک مقوله اجتماعی است و شاید برای آن دلایل زیادی وجود داشته باشد. ولی به نظر من، عشق در مرحله اول یک امر فردی است، چرا که عشق و عاشقی ریشه در فردگرایی دارد.

طالبی: عشق یک سرمایه اجتماعی است. با گذار از یک گفتمان به گفتمان دیگر تغییراتی اساسی در مفهوم، درک و تصور نسبت به عشق پدید می آید، به گفته نراقی بهترین تغییر عشق، غلبه عشق مجازی بر عشق حقیقی است.

در دنیای جدید عشق حقیقی کنار زده می شود و عشق مجازی، عشق نسبت به موجود انسانی، جای آن را می گیرد. در این دوران عشق، در واقع عشق به امری فراگیر تبدیل می شود و منجر به پیدایش خانواده می شود. 

 از دیدگاه باومن … به موازات تغییر در صورت بندی اجتماعی و فرهنگی، در جامعه تغییری اساسی در عشق، درک و تصور نسبت به آن به وجود می آید.

عشق در این دوران، پیوند خود را با ازدواج و خانواده هسته ای از دست می دهد و نوع جدیدی از عشق ورزی به وجود می آید که محصول دوران متاخر است که تحت عنوان «عشق سیال» خواننده شده است.

در این نوع عشق، افراد به دنبال ایجاد رابطه هستند، اما خیلی عمیق نیست.

به طور مثال، وجود سایت های دوست یابی و همسریابی عشق را هم به کالایی تبدیل کرده اند.

ما در دورانی هستیم که می توانیم عاشقی کنیم، بدون این که عاشق شویم و هیچ مخاطره ای ما را تهدید نکند.

روی هم رفته، مفهوم عشق و تجربه عاشقی کاملاً تحت تاثیر گفتمان حاکم بر جامعه و وضعیت اجتماعی – فرهنگی – سیاسی – اقتصادی هر دوران خاص است.

عشق اگر چه در نگاه اول، فردی ترین عاطفه و احساسات می نماید، اما این مساله از شرایط جامعه است. 

جامعه شناسان جوان

جمعی از دانشجویان جامعه شناسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا