نگاهی تطبیقی به تفاوت نسلی
عنوان کامل مطلب؛ نگاهی تطبیقی به تفاوت نسلی؛ نسل همیشه بدهکار و نسل همیشه طلبکار (با تاکید بر رویکرد تربیتی) بوده است.
اگر نگاهی به شیوه تعامل اعضای خانواده و نقش اعضای خانواده به چهل الی پنجاه سال قبل داشته باشیم می بینیم که در آن سالها هر فرزند حتی به فراخور سن و سال و شغل خود در خانواده نقشی داشت، به طوری که دخترهای خانه، نظافت منزل و کمک در پخت و پز یا در اوقات دیگر با کمک در خیاطی و قالیبافی و … کمک حال مادر بودند تا قسمتی از بار خانواده را به دوش بکشند!
همچنین پسرها نیز كارهای مردانه را برای كمك به پدر خود انجام ميدادند یعنی خرید مايحتاج خانه یا در مواقع تعطیلات به ویژه در تابستانها به دنبال مهارت آموزی و یا برای هزینه های شخصی خود و یا برای کمک به پدر و کمک به وضعیت اقتصاد خانواده در اصناف مختلف، شاگردی می کردند و این رویه بخشی از وظایف آنان بود و هیچ جای اعتراضی هم وجود نداشت.
اما آنچه در نگاه و افکار نسل جدید می بینیم گاهاً متفاوت هست و در برخی موارد نیز فراتر از خواسته های منطقی است.
اینجاست که در یک بحث دوستانه به دو مفهوم مشترکی دست یافتیم و آن تعبیر اینکه ما «نسل همیشه بدهکار» بودیم.
منظور همان نسل قبل از دهه های ۶۰ و ۷۰ بود؛ حتی بدهکار پدر و مادر در قبال تامین خوراک و پوشاک، حال چه برسد برای مدرسه و سایر امور تفریحی و غیره.
همچنین در مقابل زحمات معلمان عزیز جور دیگر بدهکار بودیم و در مقابل همسایه، کسبه محل و …. خیلی خوب است که هنوز هم از لحاظ اخلاقی و عرفی خودمان را وامدار آن عزیزان می دانیم که همین قاعده یک اصل درست است و برگردن ما حق فراوانی دارند و ما مدیون آن بزرگواران هستیم و زحمات آنها قابل جبران نیست.
اما با مطالعه رفتارها و کنش های اجتماعی در محیط خانواده می بینیم نسل حاضر یعنی نسلی که با آن روبرو هستیم در قیاس با ویژگی هایی که برای نسل خودمان برشمردیم «نسلی همیشه طلبکار» یا نسلی مطالبه گر هستند.
به معنایی که اگر پدر و مادر خانه ای امن، خوراک و پوشاک مناسب، خودرویی در شأن و منزلت و تفریحاتی به اندازه و کافی و … برنامه ریزی می کنند، وظیفه پدر و مادر خوانده می شود و این وظیفه در قبال یک رابطه یک طرفه است.
اگر کلاس های تقویتی و جبرانی است، وظیفه پدر و مادر هست.
اگر فرزند خانه رتبه ای کسب می کنند وظیفه پدر و مادر تجلیل و تقدیر است و…
(البته در مواردی نادر حتی تمام زحمات پدرها و مادرها حتی نادیده گرفته می شود و محکوم به این امر هستند که شما در حق ما چکار کردید و هرچه انجام دادید، وظیفه بود و اگر هم خیلی نگران هستید چرا ما را به وجود آوردید و …).
البته در تحلیل این نکته باید گفت که نقش تربیتی پدر و مادر و سایر ارکان های آموزشی و پرورشی بر این نسل بی تاثیر نبوده چون به نظر من، نسلی که اینجور بچهها را تربیت کرده، اعتقاد دارند و فکر می کنند چون خودش سختی زیاد کشیده، باید هر امکاناتی را برای بچهاش فراهم کنند.
یا به عبارتی دیگر، برای جبران تمام محرومیت ها و ناکامی های خویش به هیچ یک از خواسته ها چه عرض کنم حتی برای آرزوهای ناگفته و پنهان کودکان خود، خودشان را به آب و آتش می زنند و این رویه باعث مطالبه گری بیشتر و بیشتر فرزندانمان شده و ما همچنان بدهکارترین بدهکار فرزندان خود هستیم.
در مطلبی از نویسنده عزیزی خواندم نوشته بود که انگار بچه ها «نسل هتل نشین» مثل اینکه در هتل زندگی میکنند و والدینشان به عنوان «مستخدمین» این هتل، همهی وظایف و امور خانه را برعهده دارند و همه چيز را برای سایر اعضای خانه مهيا میکنند.
چون واقعاً گاهاً به صراحت و عیناً می بینیم نسلی که در برابر اتاقی که در آن میخوابد، خانهای که در آن زندگی میکند و ظرفی که در آن غذا میخورد، احساس مسئولیتی ندارد! اما پدر ناتوان را در خصوص عدم توانایی در تهیه آن چنان سیسمونی قبل از تولد، نوه به دنیا نیامده بدهکار و بی مسئولیت می داند.
به نظر بنده باید نوع نگاه تربیتی و پرورشی برای تربیت درست و منطقی فرزندانمان در پیش گیریم که گاهی با روش های غیرمنطقی و القای نوعی کج فهمی و درک نادرست از روابط متقابل توسط اعضای خانواده ارائه نشود که اساس تربیت و پرورش انسانهایی که قرار است برای جامعه به عنوان عضوی موثر و فعال و مسئولیت پذیر باشند با چالش مواجه باشیم.
از طرف دیگر با ترویج و آموزش روحیه جمع گرایی در خانواده و نقش مشارکتی همه اعضای خانواده و همچنین توجه دادن و قدردانی از زحمات ارزنده والدین بتوانیم میراث فرهنگی و اجتماعی والایی برای نسلهای بعدی به یادگار بگذاریم.