علمی توصیفی

ویژگی های علم اقتصاد متعارف

علم اقتصاد متعارف مسلط، دارای چند ویژگی مهم هستی شناختی و روش شناختی است كه عبارت اند از:

1– از منظر هستی شناختی اصل را بر وجود فرد به مثابه كوچكترين اتم يا جزء سازنده جامعه می‌گذارد.

جامعه را نه به عنوان هويت واقعی مجزای از فرد كه در مقام ساختار بر آن تاثير می گذارد، بلكه به مثابه هويت مجازی برآمده از اين اتم ها در نظر می گيرد و معتقد است “جامعه چيزی جزء جمع جبری افراد نيست”.

2– بنابراين، با اين نگاه، معرفت صادق و موجه اقتصادی را معرفتی می داند كه به رفتارهای فرد بپردازد و اين رفتارها را الگوسازی نظری كند. اين توجه به رفتار فرد دو بُعد دارد.

اول، شناسايی انگيزش های فردی به مثابه عامل تعيين كننده رفتارهای اقتصادی است كه “فردگرايی روان شناختی” ناميده می شود.

دوم، شناسايی رفتار فرد به عنوان نقطه عزيمت صحيح اوليه برای تجزيه و تحليل اقتصادی و به بيانی ديگر تحويل همه پديده های كلان به بنيادهای خُرد است كه “فردگرايی روش شناختی” ناميده می شود.

3– ويژگی مهم ديگر روش شناختی اقتصاد متعارف كه آن را با همتای خود، مكتب اتريشی متمايز می‌كند، اعتقاد شديد به الگوسازی كمی و صورت بندی فرضيه ها در قالب روابط رياضی است.

اين اعتقاد، تا حد زيادی تحت تاثير اعتقاد آن به رويكرد “اثباتی” (پوزيتويستی) در نظريه پردازی علمی است.

از منظر رويكرد اثباتی، پیش شرط شكل گیری معرفت صادق و موجه، آزمون پذير بودن گزاره ها و فارغ از قضاوت های ارزشی و اخلاقی بودن آنهاست (1).

اين ويژگی ها موجب شكل گيری  شبكه ای از مفاهيم مانند انسان اقتصادی و رجحان های فردی، مطلوبيت و تابع مطلوبيت، توليد و تابع توليد كاب داگلاس و  قضايای مختلفی چون قضيه اولر و غيره  شده است كه در قالب الگوهای كمی رياضی بيان می شوند.

در اصل، آنچه شكل گرفته مبتنی بر رويكر قياسی ریاضی‌گرای آكسیوماتیك است.

مفهوم انسان اقتصادی و عقلانیت اقتصادی به عنوان اصول عام و جهانشمول، نقش اصول موضوعه این رویكرد نظری را دارند.

بر مبنای این اصول موضوعه، مفاهیم و قضایای مذكور استخراج و با زبان ریاضی بیان می شوند كه در مجموع بنای نظری با شكوه با صدق منطقی و دقت زیاد را بوجود آورده است كه مو لای درز آن نمی رود (2).

به این صورت، كاركرد اصلی مطالب پایه ای اقتصاد متعارف كه در  دو درس اقتصاد خُرد و اقتصاد كلان، به مثابه بنیان این دانش ارایه می شود، تربیت ذهن دانشجویان و اساتید در جهت پذیرش این نوع از معرفت یا بهتر است بگوییم گفتمان (3) به عنوان تنها معرفت و گفتمان موجه و قابل قبول است.

صورت بندی ریاضی مطالب، این باور را ایجاد و تقویت می كند كه گویی موضوعات اقتصادی مانند موضوعات علوم طبیعی است كه می‌توان با دقت قابل قبولی روابط علت و معلولی میان متغیرها را شناسایی و ارزیابی كرد.

در تحلیل نهایی، این ویژگی ها موجب شكل گیری این باور می شود كه دانش اقتصاد تنها یك قرائت دارد و آن، همانی است كه اقتصاد متعارف نئوكلاسیكی نام دارد و در دانشكده‌های اقتصادی بسیاری از دانشگاه‌های جهان ارایه می‌شود.

به این صورت، موجب شكل گیری نگاهی باریك بینانه و انحصار طلبانه و به تعبیر بن فاین “امپریالیسم اقتصادی” (4) در حوزه علوم انسانی می شود كه به جد باید از آن ساختارشكنی كرد تا بسته آموزشی واقع بینانه تر و دموكراتیك تری جایگزین بسته آموزشی متعارف جاری شود.

پیوست:

 1– برای اطلاع بيشتر ر.ك به فصل پنجم (نظريه های انتخاب عقلانی در علم اقتصاد اثباتی و هنجاری) در: مايكل رورت، فلسفه علوم اجتماعی، ترجمه محمد شجاعيان، پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، 1389؛ مارك بلاگ، روش شناسی علم اقتصاد: اقتصاددانان چگونه تبيين می كنند، ترجمه غلامرضا آزاد ارمكی، نشر نی، 1380.

 2– توجه بيش از اندازه به الگوسازی قياسی آكسيوماتيك رياضی گرا كه ممكن است چندان با واقعيت انطباق نداشته باشد، “فرماليسم” ناميده می شود.

برای اطلاع بيشتر در باره نقدهای وارد بر فرماليسم حتی از سوی اقتصددانانی چون موريشو موريشيما از بزرگان اقتصاد رياضی، واسيلی لئونتيف پدر جدول داده – ستانده و ويليام بامول از بزرگان اقتصاد كلان ر.ك به: علي دينی تركمانی، “فرماليسم، نظام آموزشی اقتصاد و سركوب مزيت های نسبی فكری”، كتاب ماه: علوم اجتماعی، شماره ، 1379.

 3– رويكرد گفتمانی به دانش به اين معناست كه نظريه ها، هر كدام، دارای چارچوب های روشی و مفهومی هستند كه به صورت خطابه ظاهر می شوند.

خطابه ای كه در پی اقناع مخاطبان است.

به اين اعتبار، با يكديگر قابل قياس نيستند.

 برخی در اقناع مخاطبان موفق و برخی ناموفق هستند.

در اصل، گفتمان نزديك به مفهوم “پارادايم” توماس كوهن است كه نسبی گرايی را بدست می دهد.

برای اطلاع بيشتر ر.ك به: دانالد مك كلاسيكی، خطابه در علم اقتصاد، ترجمه بايزيد مردوخی، سازمان مديريت و برنامه ريزی، 1381.

شايان ذكر است، اين قلم در چارچوب رويكرد واقع گرايی انتقادی، ضمن تاييد نسبی گرايی معتدل و بنابراين مفهوم گفتمان در اين معنا، اعتقادی به نسبی گرايی افراطی كه در آن همه نظريه ها به يك اندازه صادق هستند، ندارم.

 4– امپرياليسم اقتصادی از نظر فاين به معنای گرايش سيطره جويانه “علم اقتصاد” در حوزه علوم انسانی و اشاعه رويكرد روش شناختی آن به ساير حوزه ها از جمله جامعه شناسی است. 

براي اطلاع بيشتر ر.ك به: علی دينی تركمانی، “بحران در اقتصاد جهان و ضرورت ساحتارشكنی از علم اقتصاد متعارف”، گفت و گو با بن فاين”، روزنامه دنيای اقتصاد، 24 ارديبهشت 1392.

دکتر علی دینی ترکمانی

استاد دانشگاه و پژوهشگر اقتصاد ایران

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. شیوه زندگی و رسوم و اعتقادات مردم عمدتا تابع شرایط اقتصادی و امرار معاش تغییر میکند. گسترش جمعیتها و افزایش سطح تعاملات و روابط اجتماعی ،و مشکلات امکان مشاغل مختلف براساس نیازهای واقعی یا کاذب جامعه را فراهم کرد. از اختراع و تولید دانش بنیان تا کارهای هنری و سینمائی و خوانندگی و مراکز تامین نیازهای جنسی. اعتقادات دینی در گذشته که علم و توانمندی بشر در غلبه بر طبیعت ضعیف بود بعنوان پشتوانه نیرومند در گرفتاریها و حفظ رضایت مقدسات با رعایت محرمات و واجبات، موجب تداوم حیات مذاهب و ادیان بود. در گذشته که کسی حقیقت خسوف و کسوف را نمیدانست با ارتباط دادن ان به نیروهای فوق طبیعی، به تقویت باورها و پایبندی به رسوم دینی کمک میکردند. در جهان کنونی کسی بدنبال دین نیست که پایبند رفتار خاص باشد و با تحمیل ان کج رفتاریها از شکل اشکار به نهان تغییر میکنند همانطور که پس از انقلاب از تعداد مشروب خورها کم نشد هرچند مشروب فروشیها جمع شدند. حکومتهای دینی که در فرصتهای خاص شکل میگیرند، برای بقای خود جز ظلم و استبداد و خشونت مرگبار راهی ندارند که همگی با اهداف ادیان اسمانی در تضاد است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا