چرا دیکتاتوری در کشورهای جهان سوم تکرار می شود؟
کشورهای جهان سوم هر چند سالی یکبار به تنگ می آیند و نظام حاکم را سرنگون و هنوز شادی فروپاشی نظام قدیم را نچشیده، با رژیم دیکتاتوری جدید باید دست و پنجه نرم کنند.
تکرار و تجربه مکرر نظام دیکتاتوری حکایت از زیرساخت و زیربنایی دارد که خواسته و ناخواسته به بازتولید می انجامد.
هر چقدر هزینه گزاف سرنگونی بالا باشد!
هر چقدر تنفر و کینه از خشونت و دیکتاتوری زیاد باشد!
هر چقدر عهد و پیمان برای آزادگی و حفظ آزادی فراوان باشد! و هر چقدرهای دیگر …
دیکتاتوری پابرجاست و به شکل دیگری بازتولید می شود، براستی چرا؟
می دانیم در هر پدیده اجتماعی (ازجمله دیکتاتوری) عوامل گوناگون دخیل هستند، در اینجا به یک عامل کلیدی که سهم بزرگی دارد، می پردازیم که از جوانب گوناگون بازتولیدی دیکتاتوری در کشورهای جهان سوم آشکار گردد.
«همکاری» نه تنها عامل حیات در هر «جمع» و جماعت است که طبیعت و جهان نیز بر آن استوار می باشد.
- یک لحظه تصور کنید که همکاری میان کرات متوقف شود
- یک لحظه تصور کنید که همکاری بین اعضای بدن بازایستد
- یک لحظه تصور کنید که همکاری روز و شب مختل شود
- و از این یک لحظه های دیگر …
چه پیش می آید؟ بسیار ساده می توان گفت: پاشیدگی، نابودی، فنا و …
بنابراین، «همکاری» عامل اساسی برای حیات و دوام است و هر گوشه و کنار زندگی جمعی به آن محتاج و نیازمند است. همکاری به اشکال گوناگون (سازمانی، تعاونی، حمایتی، مشارکتی، …) سامان و جریان می گیرد. آنچه مهم است این که «همکاری» باید باشد و استمرار یابد.
سوال: وقتی جامعه از همکاری بازمی ماند، چه باید کرد؟
آیا باید نشست و منتظر ماند که مرگ جامعه فرا برسد؟ یا با سازوکار دیگری می توان برای مدتی جامعه را حفظ و بقای آن را موجب گردید؟
اینجاست که چهره دیگری از زندگی رُخ می نماید که به اشکال (کنترل، فشار، جبر، الزام، زور، قدرت، تحمیل …) بروز می کند.
وقتی «همکاری» جریان نمی گیرد و چرخ جامعه از حرکت بازمی ماند، باید «عدم همکاری» را با زور و قدرت، جبر و فشار، الزام و مجازات جبران کرد. در حقیقت، روی دیگر «همکاری» همان زور و اجبارست که با تحمیل سعی در برقراری «همکاری» دارد.
مثال:
پدر و مادر به زور و قدرت متوسل می شوند، وقتی فرزندان سر همکاری ندارند
معلم به خشونت دست می برد، وقتی دانش آموزان تن به همکاری نمی دهند
رئیس از ابلاغ دستورات قدرتمندان ابایی ندارد، وقتی کارمندان همکاری نمی کنند
و نمونه های بسیار دیگری از این دست
«همکاری» باید جریان داشته باشد، وگرنه زور و اجبار «همکاری» را پیش می آورد!
«همکاری» باید آگاهانه و ناآگاهانه جاری باشد، وگرنه الزام و جبر «همکاری» را برقرار می کنند!
«همکاری» باید همه جا و در همه زمان باشد، وگرنه با ترس و مجازات «همکاری» می سازنند!
با این توضیحات روشن است که؛ چرا دیکتاتوری در کشورهای جهان سوم تکرار می شود؟
کشورهای جهان سوم از آموزش و ترویج «همکاری» غفلت می ورزند
کشورهای جهان سوم از شناخت و ساخت سیستم های «همکاری» غافل هستند
کشورهای جهان سوم از کسب دانشِ مدارها و محورهای «همکاری» غفلت می کنند
و بسیاری غفلت های دیگر در باب «همکاری» …
لذا، خشونت، کنترل، نظارت، زور و قدرت را به جای «همکاری» به یاری می طلبند و بقیه مسیر روشن است که اِعمال زور به دیکتاتوری می انجامد.
بی دلیل نیست که می گویند در کشورهای دیکتاتوری هر فرد نیز یک دیکتاتور است! چون افراد نیز «همکاری» را نیاموخته و عاجز از انجام آن هستند و در روابط خُرد و بزرگ به زور و خشونت متوسل می شوند تا کاری که می خواهند به نتیجه برسد.
بنابراین، تا وقتی که مردم و گروه های گوناگون در جامعه «همکاری» را وجه غالب ارتباط قرار ندهند، دیکتاتوری بازتولید می شود که دو پیامد تلخ را نیز همیشه به همراه می آورد:
- رشد و گسترش روزافزون نیروهای زور و قدرت (در داخل کشور)
- اتکا به نیروهای خارجی برای یاری گرفتن از آنها در اِعمال زور و قدرت
به این ترتیب، در کشورهای جهان سوم روز به روز شاهد افزایش خشونت (زدوخورد، آشوب …)، ازدیاد نیروهای قدرتمند (پلیس …)، نمادهای قدرت (نشان، مدال …)، نمایش قدرت (رژه …) و غیره هستیم.
نکته شگفت اینجاست که انقلاب می شود که دیکتاتوری برچیده شود، ولی چون «همکاری» آموخته نشده است و شیوه های اِعمال آن رایج نیست، دوباره نظام جدید برای گردش امور به زور متوسل می شود و هر چه پیش می آید چون بر «همکاری» سرمایه گذاری نکرده است، درو کردن خشونت ادامه می گیرد و دیکتاتوری دیگری پامی گیرد.
«همکاری» مانند هر رفتار دیگر اجتماعی باید آموخته شود، آموزش داده شود
«همکاری» مانند هر نظام کاری باید سازماندهی شود و ساماندهی گردد
«همکاری» مانند هر عادت اجتماعی باید تکرار و تکرار شود تا نهادینه باشد
در غیر این صورت، زور و قدرت جایگزین «همکاری» می شود تا امور جریان داشته باشد. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که یکی از شیوه های مبارزه؛ تمرین و تمرین «همکاری» در محیط های مختلف اجتماعی است.
همکاری در یک پارک
همکاری در گروه قومی
همکاری در یک کلاس
همکاری در یک حادثه تلخ مثل زلزله
همکاری در همسایگی
همکاری در رانندگی
همکاری در کسب و کار
همکاری در خانواده و …
براستی، «همکاری» در هر یک از این مکان ها و موقعیت های اجتماعی چیست؟ و چگونه است؟