چرا کار می کنیم؟
شاید این طور به نظر آید که چرا کار می کنیم؟ پرسیدن ندارد!
برای کسب درآمد و گذران زندگی باید کار کنیم. کار می کنیم تا از عهده خرج و مخارج برآییم.
کار چنان با درآمدآوری گره خورده است که تصور جدایی آنها سخت می نماید.
کار را سال های متمادی جامعه صنعتی و اینک جامعه شبکه اطلاعاتی، با درآمد گره زده است که در اینجا قصد بیان همگرایی یا ناسازی بین آنها نیست، بلکه توجه دادن به این نکته است که دنیای تک پایه و تک متغیری به پایان رسیده است.
جامعه کشاورزی بر تک محصول تکیه می زد و زمین ها با محصولی، کاشت و برداشت می شد.
اما، با مکانیزه شدن کشاورزی، امکان محصولات مختلف با تولید انبوه فراهم شد.
به همین قیاس، در تمام جنبه های دیگر زندگی، از خانه گرفته تا شهر، از تفریحات و سفرها گرفته تا آموزش و یادگیری، از رسانه ها تا ارتباطات شخصی، همه و همه تنوع و تکثر پیدا کردند و برای هر امری ابعاد گوناگون پدیدار گشت.
چنان که به طور مثال: در گذشته صرفاً، دلیلی چون فرزندآوری، برای ازدواج کافی بود.
ولی امروزه، دلایلی گوناگونی باید دست به دست هم دهند تا فرد ازدواج کند.
به بیان دیگر، هر چه از گذشته به حال می آییم از سادگی (یک بُعدی بودن) کاسته شده و به پیچیدگی (چند لایه بودن) اضافه می شود.
شاید یکی از دلایل اصلی هم که در گذشته افراد به یکدیگر پیوند می خوردند و با هم دوست می شدند، همین باشد که انسان قدیم، آدم ساده ای بود که به آسانی قابل شناختن و دوستی بود.
اما، امروزه انسان ها پیچیده و چند لایه هستند و به آسانی نمی توان آنها را شناخت و دوست شد.
بنابراین، در دنیایی به سر می بریم که با تعدد و تکثر روبرو هستیم.
از تعدد مایحتاج ساده اولیه چون شیر و پنیر بگیرید تا برنامه های کلان کشوری.
بر این اساس، در پاسخ به سوال: چرا کار می کنیم؟ نمی توان تنها به «نیاز به درآمد» اکتفا کرد.
با نگاهی به دور و برمان، متوجه می شویم بسیاری از افراد دلیل کار کردن خویش را همین یک عامل (نیاز به درآمد) ذکر می کنند و همین دلیل را عامل کار کردن می پندارند؟
واقعاً چرا؟
چرا در دنیایی که از کوچکترین تا بزرگترین امور از شکل ها، اندازه ها، طرح ها و سبک های گوناگون برخوردار هستند به «کار» که می رسیم، تنها یک عامل دیده می شود؟
ساده سازی امر پیچیده کار به یک عامل، تقلیل ابعاد مختلف کار در یک جنبه حتی با زندگی روزمره در تضاد و تناقض است!
چه بر سر «کار» آمده است؟ که از روال تکثر و تعددگرایی عصر حاضر عقب مانده است؟
پاسخ روشن است. انسان از «کار» جدا افتاده است!
«کار» را از خود نمی داند!
انسان در چنگال «کار» خود را اسیر می پندارد!
«کار» مشقت و اجباری شده است که به ناچار انجام می گیرد!
«کار» به دارویی می ماند که گریزی از آن نیست!
«کار» به دردی تبدیل شده است که درمان ندارد! …
همزمانی جدا افتادگی از کار با داشتن درآمد به ازای کار، باعث گردید که کار برای پول، قوت گیرد و از سوی دیگر، ضرورت داشتن پول چنان در جامعه سرمایه داری حیاتی شد که بر همه جنبه های دیگر سایه انداخت و همه چیز شد پول، که تنها از یک راه، یعنی «کار»، به دست می آمد.
فرو کاستن انسان چند بُعدی و پیچیده امروز، در «کار برای پول» موجب خستگی و بی معنایی زندگی شده است.
انسان در چرخه عقیم و باطل (کار برای پول – پول برای خرج کردن) اسیر گشته و از درک عظمت حیات و زیبایی طبیعت که با «کار» و در «کار» بروز می یافت، جدا افتاده است.
برای همین انسان امروز که دنیای بزرگ را در دنیای کوچک (کار برای پول – پول برای خرج کردن) تمام کرده است از شکوه طبیعت، پهناوری کهکشان و … حیرت زده است که بهر چه می باشند؟
با سلام
حس استقلال و مفید بودن، علاقه مندی و همچنین رفع نیازهای فردی، معاشرت با هم نوعان، نیاز به دانستن و یادگیری در نتیجه همکاری با هم نوعان و دلایلی اینچنینی فرد را وادار به کار می کند. عوامل فوق برای اینجانب بسیار مهم بودند. این عوامل برای همکاران بنده نیز مهم بنظر می رسند. در تعاملات روزانه در محیط کار به عوامل ذکر شده بسیار اشاره می شود.
با سلام و احترام
نکات ارزنده ای مطرح شده که تلنگری بر روزمره گی و چرایی های پیرامون آن میتواند باشد و آغازی بر واکاوی های جدید.
نکته جهت یادآوری؛ این که می توانیم برای مخاطب خود فضای جدیدی را باز بگشاییم و این که جهت داده شود و آن هم این که اموری دیگر هم هستند که برای انسان هر چند در فرآیند اتفاقات سده اخیر مغفول مانده اند، باید بار دیگر به آنها توجه جدی نمود که البته آموزه های دینی ما نقش بسزایی را می تواند ایفا نماید. تشکر و سپاس.
کمترین تحریری از یک آرزو
کمترین تحریری از یک آرزو این است
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی…
در قناری ها نگه کن، در قفس، تا نیک دریابی
کز چه در آن تنگناشان باز، شادی های شیرین است.
کمترین تصویری از یک زندگانی،
آب،
نان،
آواز،
ور فزون تر خواهی از آن، گاهگه پرواز
ور فزون تر خواهی از آن، شادی آغاز
ور فزون تر، باز هم خواهی، بگویم باز…
آنچنان بر ما به نان و آب، اینجا تنگ سالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد،
شوق پروازی نخواهد بود…
از: محمد رضا شفیعی کدکنی
با سلام/ هرچند می توان بنیه و اساس گرایش به کار را کسب درآمد دانست، اما سوال اینجاست که چرا برخی از افرادی که نیاز به کسب درآمد ندارند نیز کار می کنند؟ عوامل دیگری مانند تعهدات حرفه ای، دیده شده در جامعه، حس مفید بودن، حفظ جایگاه و … نیز می تواند دلیلی بر کار کردن حتی بیش از حد باشد. متشکرم
عالی بود