علمی تحلیلی

کاش ویروس‌‌ها رنگی بودند

عیبش این است که ویروس‌‌ها رنگی نیستند و نمی توان با یک نگاه در مورد حضور یا عدم حضورشان قضاوت کرد.

آن‌‌ها دشمنان بسیار کوچکِ نادیدنی‌ای هستند که هر کجا ممکن است باشند.

تأکید می‌کنم: هرکجا.

و این یعنی وقتی صحبت از آن‌‌ها می‌شود دیگر هیچ چیز و هیچ کس امن نیست.

پسر یا دختر تمیز، شیک پوش و مبادی آدابی که هیچ جرمی زیر ناخن‌‌ها یا هیچ شوره‌ای توی سرش نیست، کم‌وبیش همانقدر احتمال آلودگی‌اش هست که هر کس دیگری.

این یعنی در حضور این ویروس‌‌ها، اغلب معیارهای ما برای تشخیص تمیزی و کثیفی از کار می‌افتند. و چه اتفاق ناگواری است این اتفاق.

ما همیشه وقتی پای سلامت در میان باشد، اشیاء و آدم‌‌های جهان را با مفاهیم تمیزی و کثیفی یا نظافت و آلودگی می‌شناسیم، امّا در حضورِ این نادیدنی‌‌های همه جا حاضر، ابزارهای مفهومیمان بی‌اثر می‌شوند و سردرگمیِ غریبی را برایمان رقم می‌زنند.

حالا که دیگر نمی شود جهان را به بخش‌‌های تمیز و کثیف تقسیم کرد و به یکی پناه برد و از دیگری پناه جست، جهان نه تنها در واقعیت، که در تصویر ذهنی‌اش هم همانقد و شاید بیشتر آلوده و پریشان می‌شود.

حالا دیگر جهان از آن اطمینانی که به آن داشتیم سر باز می‌زند و ما را در قلمرو عدم قطعیتی فراگیر رها می‌کند؛ و چه سخت است زیستن در عدمِ قطعیت.

 وقتی احتمال آلودگی در هر چیز و هر کسی باشد، دیگر به هیچ چیز نمی توان اعتماد کرد، حتی به دست‌‌های خودمان.

به رابطه خودتان با دست‌‌ها و لباس‌‌هایتان در این روزها فکر کنید؛ انگار غریبه و عاریتی‌اند.

این نادیدنی‌‌های همه جا حاضر، میانِ ما و خودمان هم فاصله می‌اندازند.

آن‌‌ها ابتدا نظمِ عینی اشیاء و سپس نظم نمادینِ مفاهیم را بر هم می‌زنند.

وحشتِ این روزهای ما، همه‌اش از حضورِ واقعی ویروس‌‌ها نیست.

ما همانقدر از زیستن در جهانِ ویروس‌‌ها می‌ترسیم که از زیستن در عدم قطعیت و ابهام.

و این، شاید یکی از مهمترین کارهایی باشد که این ویروس با ما کرده است؛ بی هوا و بی گریز، هلمان داده است وسطِ جهانی ناامن و پر از عدم قطعیت.

چاره اش چیست؟ حرفی که می‌خواهم بزنم شاید کمی عجیب به نظر برسد.

امّا فکر می‌کنم چاره اش به رسمت شناختنِ کاری است که این ویروس ها با واقعیتِ روانی هر کدام از ما می‌کند.

وحشتِ این نادیدنی‌‌های فراگیر، در روان هر کدام از ما وصل می‌شود به بسیاری ترس‌‌ها و اضطراب‌‌های از پیش موجود و خیل عظیمی از پس‌رانده‌‌ها و پنهان‌شده‌‌های پیشین.

ما باید به اندازه دست‌‌هایمان، کاری برای ذهن‌‌های ترس‌خورده و سرگشته‌مان هم بکنیم.

باید بتوانیم ابزارهای مفهومی جدیدی برای این وضعیت تازه بسازیم؛ ابزارهایی متناسب با واقعیتِ این ویروس ها و اطلاعاتِ علمی مربوط به آن.

چاره‌اش سر زدن به اطلاعات علمی و پرهیز از انبوه خبرهاست.

اطلاعات علمی هم به قدر کفایت و نیاز.

ما باید بتوانیم در مرزهای واقعیتِ این همه‌گیری باقی بمانیم و حالا که رنگی نیستند، آن‌ها را به گونه دیگری بفهمیم.

دکتر محمود مقدسی

مترجم و پژوهشگر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا