علمی تحلیلی

دیکتاتوری ها چه وقت به بن بست می رسند؟

دیکتاتوری یعنی قبضه تمام و کمال قدرت در جهت تمنیات فرد یا گروهی

دیکتاتوری یعنی گرفتن تمام و کمال تصمیمات به خواست یک فرد یا گروهی

دیکتاتوری یعنی برخورداری از تمام و کمال سرمایه ها توسط فرد یا گروهی

بنابه تعریف، تجمیع سه امر «قدرت – تصمیم گیری – سرمایه» در دست یک فرد یا گروه، دیکتاتوری است. یا به بیان دیگر، تجمیع سه حوزه «سیاست – فرهنگ – اقتصاد» در دست یک فرد یا گروه، دیکتاتوری است.

توجه داشته باشیم که تجمیع «تمام و کمال» این سه امر و این سه عرصه به دیکتاتوری می رسد و تفاوت دموکراسی با دیکتاتوری در همین است.

دموکراسی نیز «قدرت – تصمیم گیری – سرمایه» را به کار می گیرد ولی «میزان و مقداری» از آن، و «میزان و مقداری» دیگران (احزاب، اصناف، اتحادیه ها …) در اختیار دارند و تفاوت دموکراسی ها نیز از همین «میزان و مقدار» برخورداری دیگران ناشی می شود.

دیکتاتوری با تصاحب سه امر «قدرت – تصمیم گیری – سرمایه» و به مالکیت گرفتن سه حوزه «سیاست – فرهنگ – اقتصاد» به صورت «تمام و کمال» فرمانروایی را مطلق و بدون رقیب پیش می برد.                                                                          

                                                                           

چگونه دیکتاتوری ها از دل دموکراسی تولد می گیرند؟ یکی از سوالات اساسی است که از زمان هیتلر تاکنون جامعه شناسان مختلف به آن پرداخته اند و دلایل گوناگون چون کاریزما بودن، تکیه بر وجدان جمعی و افکار عمومی، توده گرایی و ناآگاهی عمومی، سنت گرایی و تغییرگریزی، الگوها و نوع گروه مرجع، و غیره را برشمرده اند.

امری روشن است که در بروز و ظهور هر پدیده اجتماعی علل و عوامل گوناگونی دخیل هستند که دیکتاتوری ها نیز از آن مستثنی نیستند.

اما، چرا دیکتاتوری که سیطره «تمام و کمال» را بر زندگی جمعی دارد و خطاکار را به سزای کوچکترین خطا می رساند و همه امور را تحت نظارت و کنترل «تمام و کمال» داشته به بن بست می رسد؟ و ترس و هراس بر هستی او مستولی می شود؟ با خطر فروپاشی مواجه می شود؟ و به نابودی می انجامد؟

چه از زیردست دیکتاتوری بیرون می ماند که تکانش های نافرمانی را قادر به سروسامان دادن، نیست؟

چه در کنترل و نظارت دیکتاتوری فراموش می شود که سرپیچی و عصیان به زندگی روزمره می رسد؟

چه از توبیخ و مجازات دیکتاتوری جان به درمی برد که در آشوب و هیاهو می پیچد و کوتاه نمی آید؟

می دانیم که دیکتاتوری «نظام قدرت مطلق» است که با ابزارهای زور و اجبار بر جامعه حکمرانی می کند و سایه مجازات چنان بر زندگی افتاده که نفس را در سینه حبس می کند.

می دانیم که دیکتاتوری «نظام تصمیم گیری مطلق» است که با قانون «همه چیز یا هیچ چیز» بر جامعه فرمان می راند که مردم را به دو دسته (مطیع یا دشمن) می پندارد.

می دانیم که دیکتاتوری «نظام مطلق تصاحب سرمایه» است که هر آنچه هست را در اختیار می گیرد تا جثه خویش را چنان فربه کند که هماوردی ناممکن آید و فرمانروایش بر مردم نیازمند مستدام گردد.

 به این ترتیب، دیکتاتوری بر سه حوزه «سیاست – فرهنگ – اقتصاد» سلطه داشته و هژمونی را «تمام و کمال» اِعمال می کند. این گونه می آید که:

هیچ فرد و گروهی را یارای مقابله و مبارزه نیست!

هیچ فرد و گروهی را توان شراکت و سهیم شدن نیست!

هیچ فرد و گروهی را امکان بروز و بیان نیست!

واقعیت همین است! تا این که مردم در عرصه «اجتماع» حضور می یابند.

واقعیت همین است! تا این که «نیروهای اجتماعی» عزم مبارزه می کنند.

واقعیت همین است! تا این که «ابزارهای اجتماعی» به کار گرفته می شوند.

دیکتاتوری عرصه «اجتماع» را نادیده می انگارد و تصرف سه حوزه «سیاست – فرهنگ – اقتصاد» را جامعه پنداشته و بر آن فرمان می راند.

همه دیکتاتوری های در جهان چنین بوده اند! تملک و تصاحب سه حوزه «سیاست – فرهنگ – اقتصاد» را «تمام و کمال» زندگی جمعی پنداشته و به حکمرانی در آن پرداخته اند.

امری روشن است که سه حوزه «سیاست – فرهنگ – اقتصاد» سه از چهار بخش جامعه هستند و در سطوح (خُرد – میانه – کلان) نقش آفرینی می کنند. ولی، «اجتماع» بخش چهارمی است که جامعه با آن شروع و تمام می شود.

«اجتماع» یعنی پیوندها و وابستگی ها، به صرف پیوند و وابستگی

«اجتماع» یعنی بودن باهم و برای هم، به صرف باهم و برای هم بودن

«اجتماع» یعنی کنار هم بودن و حضور داشتن، به صرف کنار هم بودن و حضور داشتن

«اجتماع» همان گپ و گفتگوی دو غریبه یا آشنا با یکدیگرست

«اجتماع» همان همدلی و همدردی دو غریبه یا آشنا در سوگ دیگری است

«اجتماع» همان همراهی و یاری دو غریبه یا آشنا در مشکل دیگری است

غفلت دیکتاتوری از این عرصه «اجتماع» باعث می شود که فضایی پنهان برای ردوبدل دردها، گفتگو درباره تلخی ها و رنج ها، گله و شکایت از سختی ها، همفکری برای خلاصی، چاره جویی برای رهایی و … فراهم باشد که زمزمه ای ناچیز و حرکتی بی مقدار به چشم دیکتاتوری است.

غفلت دیکتاتوری از این عرصه «اجتماع» باعث می شود زن و مرد، پیر و جوان، توده و سرآمد به یکدیگر برسند و توان و قوت خویش را بیایند، بر اصول و قواعد آگاهی پیدا کنند، در رفتار و کردار تفاهم و توافق یابند و … که کوبیدن آب در هاون به چشم دیکتاتوری است.

غفلت دیکتاتوری از این عرصه «اجتماع» باعث می شود کارگر و کارفرما، دارا و فقیر، دانا و بی سواد، سرنوشت محکوم مشترک خویش را بشناسند و درد و عذاب سهمگین مشترک میان خودشان را بدانند و فغان از زجر مشترک را سر دهند و … که گم بودن در تاریکی به چشم دیکتاتوری است.

بالاخره، ذره ذره جمع می شود

کم و کم زیاد می شود

خُرد خُرد بزرگ می شود

و دیکتاتوری «جامعه» را مقابل خود می یابد و خشم و نفرت «اجتماع» بر وجودش یورش می برد و اینجاست که به روال همیشه می گیرد، می بند، می کشد … اما، جواب نمی گیرد.

هیچ صدایی سر خاموش شدن ندارد!

هیچ خشمی آرام نمی گیرد!

هیچ نفرتی به مسامحه نمی آید! و چنین است که دیکتاتوری به «بن بست» می رسد.

اینجاست که بار دیگر خصایص منحصر به فرد «اجتماع» و اهمیت و جایگاه «اجتماع» خودنمایی می کند.

  • بستر مشترک همزیستی و تجربه زیست
  • عرصه یگانگی و یکپارچگی زندگی مشترک
  • غیرقابل دسترس برای کنترل مستقیم
  • فضای توافق و اجماع مشترک
  • محیط تبادل و ارتباط مستقیم و بی تکلف  
  • و …
  • نقش آفرینی در تغییرات

به دلیل همین ویژگی هاست که «اجتماع» به مانند «سیاست، فرهنگ و اقتصاد» به تملک و تصرف نمی آید و دست دیکتاتوری ها از آن کوتاه است.

پس، باید آنچه در باب «غفلت دیکتاتوری ها» گفته شد را تصحیح کرد.

دیکتاتوری غفلت ندارد و به دنبال تملک همه امورست! ولی «اجتماع» تملک پذیر نیست.  

و به همین دلیل است که جامعه شناسان مکتب انتقادی ازجمله یورگن هابرماس بر کنش ارتباطی در فضای «اجتماع» و رسیدن به «توافق» برای سهیم شدن در «قدرت – تصمیم گیری – سرمایه» اصرار دارند.  

یا ساختارگرایان (از مارکس …) و فراساختارگرا چون میشل فوکو به افشاگری تلاش های ساختارهای (قدرت، دانایی …) بر «اجتماع» پرداخته اند.

  

دکتر منیژه نویدنیا

دکتری جامعه شناسی. نظریه پرداز و محقق. نویسنده اولین کتاب امنیت اجتماعی در ایران، معرف جامعه شناسی تحلیلی با نگارش شش جلد کتاب، استاد دانشگاه و موسس سایت جامعه شناسان جوان

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. به نظر می رسه تعریف خیلی ساده از دیکتاتوری کردید که شامل همه اقلام سیاسی می شود چه سلطنت، چه ولایت فقیه، چه جمهوریت، چه پارلمان، نظر همه نیست، نظر گروهی است یا فردی، خواه گروه اکثریت باشد خواه اقلیت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا