علمی تحلیلی

چرا جامعه شناسی از زندگی عقب افتاد!

چرا جامعه شناسی از زندگی عقب افتاد! جامعه شناسی که معطوف به مطالعه زندگی جمعی است.

چنان با مشاهده بی نظمی، بدکارکردی، کج ساختاری، آسیب ها به درد آمد و مشغول آنها شد که هنوز هم که هنوز است بازگویی مشکلات و مسائل اجتماعی را وظیفه اصلی به شمار می آورد.

کسی تردید ندارد که باید نظم را استوار گرداند، محدودیت ها و کمبودها را پایان داد، ساختارهای هنجارمند را سامان بخشید، آسیب ها را درمان و مشکلات را حل کرد.

ولی سوال اینجاست که آیا زندگی جمعی همین ها است و بس؟

عشق را کجا باید شناخت؟

مهربانی را کجا باید پرورش داد؟

هم صحبتی و همدلی را کجا باید سراغ گرفت؟

یاری و لطف را کجا باید نثار کرد؟

لبخند و شادی را کجا باید هدیه داد؟

دست چه کسی را باید گرفت و دست در دست چه کسی گذاشت؟

 اندیشه و باور «باهم بودن» را کجا باید تجربه زیست کرد؟

تفکر عقلانی را کجا باید به احساس فروخت؟

کجا اعتماد را داد و خنده آفرید؟

کجا باید درس را با درمان معاوضه کرد؟

کجا باید در علف های زندگی قدم زد و لذت برد؟

کجا باید به درخت زندگی تکیه کرد و خستگی را به آن سپرد؟

کجا باید در رودخانه زندگی شنا کرد تا به مقصد رسید؟

کجا می توان پهنای آسمان به روابط خانوادگی بخشید؟

کجا باید بر رودخانه خروشان پُل زد و از فراز هیاهو گذشت؟

خلاصه

سوالاتی که بوی زندگی دارند.

طعم زندگی می دهند.

زندگی را صدا می کنند و طنین انداز زندگی هستند؟

چرا جامعه شناسی از آنها دور مانده است.

چرا علم جامعه شناسی بوی زندگی! طعم زندگی ندارد!

تلخ تر آن است که اگر به شادی پرداخته یا به عشق یا به رفاقت …

به مشکلات و عوامل بازدارنده آن ها نظر کرده است و از شناخت هستی و قوه حیات  آنها گذر کرده است!

شاید برای همین است که جامعه شناسی به زندگی راه نیافتد!

شاید برای همین است که جامعه شناسی بر سر زبان مردم کوچه و خیابان نیست!

شاید برای همین است که جامعه شناسی در تفریحات و شوخی ها غایب است!

شاید برای همین است که جامعه شناسی را باید در دیوارهای بلند کنفرانس ها شنید و در حیاط خانه ها نیست!

شاید برای همین است که جامعه شناسی را در کتاب باید شناخت و چون فوتبال مردم به تماشای آن نمی نشیند!

فکر کنم وقت آن رسیده است که جامعه شناسی زندگی را ببیند.

جامعه شناسی شادی را بیافریند.

جامعه شناسی زمین سبز را کنار خشکی آن به تصویر بکشد.

جامعه شناسی رعد و برق زندگی را کنار باران دل انگیزش توصیف کند.

نظر شما چیست؟

شما چه فکر می کنید؟

شما چه باوری دارید؟

چه نگاهی را پیشنهاد می کنید؟

دکتر منیژه نویدنیا

دکتری جامعه شناسی. نظریه پرداز و محقق. نویسنده اولین کتاب امنیت اجتماعی در ایران، معرف جامعه شناسی تحلیلی با نگارش شش جلد کتاب، استاد دانشگاه و موسس سایت جامعه شناسان جوان

نوشته های مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. سلام و تشکر از این اقدام ارزنده تان.
    خب سرانجام، چه باید کرد؟ بیان دردها و رنج ها بس است. از اینکه طبقه بندی شده هم بیان می شود، خوب است. اما چرا راه حل ها مطرح نمی شود؟ و یا بعضاً به چند راه محدود اکتفا می شود. بهتر نیست تیم های حل مسئله را در دانشگاه ها، محیط های کاری، شهرها و مراکز علمی فعال کنید تا مدیران نظام را متقاعد به استفاده از این راه حل های علمی نمایید. تا کی شاهد سکوت نخبگان و پرده دری های کوچه بازاری مدیران را در اداره ی کشور و به تبع آن شاهد زوال زیستن و جمعی بودن را شاهد باشیم. سپاس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا