علمی توصیفی

جامعه شناسی توسعه و پارادایم سه گانه توسعه، ضدتوسعه و پساتوسعه

جامعه شناسی توسعه بحث های مبسوط و گسترده ای را به شیوه های توسعه و چگونگی پیشرفت، کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه … اختصاص داده است که در اینجا تنها به ذکر اختصاری از آنها بسنده شده است.

1) پارادایم توسعه

1-1- زمینه شکل گیری پارادایم توسعه: بعد از جنگ جهانی اول و دوم و از دهه 1950 و 1960 در پی ظهور انقلاب صنعتی و تکنولوژی و پیامدهای حاصل از آن نظیر

رشد شهرنشینی

رشد اقتصادی

مهاجرت

افزایش بیکاری

تورم و حاشیه نشینی

موجب شد تا متفکران و مصلحان اجتماعی برای ساماندهی اوضاع نظریه ارایه دهند و موجب گسترش دیدگاه های اصلاحی و تعادلی به نام کارکردگرایی و نوسازی در جامعه شد.

در کل پارادایم توسعه پیامد سه رویداد بزرگ تاریخی است:

a– ظهور آمریکا به عنوان ابر قدرت جهانی

b– گسترش جنبش جهانی کمونیسم

c– تجزیه امپراتوری ها و دوره استعمارزدایی در کشورهای جهان سوم.

1-2- رویکرد بنیادی پارادایم توسعه به موضوع  (الگوی تحلیل): خاستگاه این پارادایم از سنت های بزرگ جامعه شناسی قرن نوزدهم و از نظریه های تکامل گرایی، کارکردگرایی و اشاعه گرایی است.

محوریت این خاستگاه قوانین تغییرات اجتماعی از جامعه گذشته به جدید، تعامل و ارتباط نزدیک بین بخش های مختلف جامعه، وظایف بین سیستمی و درون سیستمی در چهار محیط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و اشاعه اختراعات و نوآوری ها عامل تغییر و تکامل فرهنگ ها و پیشرفت انسان است.

1-3- روش تحلیل پارادایم توسعه: روش تحلیل این پارادایم سیستمی و کل گرایانه با تاکید بر بحث های مجرد، انتزاعی، ایستا و غیرتاریخی، عام گرا و قانون طلب است و به وحدت روشی بین علوم اجتماعی و علوم طبیعی معتقداست. واحد تحلیل آن را دولت_ملت با اتکا به متغیرهای درونی تشکیل می دهد.

1-4- مکاتب و نظریه های پارادایم توسعه:

رویکرد رشد: دیویی، تودارو، لوییس، اسمیت، دیکاردو، شومپیتر

رویکرد نگرشی: مکس وبر، مکللند، مازلو، وایت، هیگن، اینکلس

رویکرد نهادین یا ساختاری: دورکیم، اسملسر، کلمن، پارسنز، لرنر، وینر، هانتينگتون، لیپست، جاکوبز، تورشتاین، وبلن، وسلی و نورث از جمله مکاتب و نظریه پردازان پارادایم توسعه هستند.

به این پارادایم انتقادات زمینه ای، نظری معرفت شناسی و روش شناختی وارد است.

 2) پارادایم ضدتوسعه

2-1- زمینه شکل گیری پارادایم ضدتوسعه: این پارادایم دهه 1960 در انتقاد به پارادایم توسعه در مورد کشورهای جهان سوم، رویکردی نوین شکل گرفت که پارادایم ضدتوسعه نامیده شد.

از این رو، هر آنچه را که توسعه گرایان «توسعه» می خواندند، منتقدان «توسعه نیافتگی» و عقب ماندگی لقب دادند.

با توجه به انتقادات علمی و سیاسی در مورد دیدگاه های غرب مدار توسعه در جهان و کشورهای آمریکای لاتین، شرایطی فراهم شد تا محققان آمریکایی تلاش کنند راه حل توسعه در جوامع خود را در چهارچوب های برون گرایانه مارکسیستی تحلیل کنند. جهت گیری حوزه فکری جدید ضدلیبرال و ضد سرمایه دارانه بود.

2-2- رویکرد بنیادین پارادایم ضدتوسعه به موضوع (الگوی تحلیل): ریشه در سنت مارکسیستی_لنینیستی دارد. بیشتر بر تضادها و نابرابری قدرت های اقتصادی تاکید دارد. مفاهیم اصلی این پارادایم؛ توسعه نیافتگی، ستیز، تضاد، امپریالیسم، وابستگی، غرب گریزی قمر_پیرامون و برون گرایی توسعه است.

این پارادایم راه توسعه یافتگی را قطع ارتباط با سیستم جهانی سرمایه داری و استثمار و پذیرش سیاست جایگزین واردات می داند.

2-3- روش تحلیل پارادایم ضدتوسعه: در این پارادایم واحد تحلیل از جامعه به اقتصاد تغییر می کند.

مبنای تحلیل آن رابطه اقتصادی میان کشورها به ویژه ملل متروپل و اقمار است.

واحدهای دولت_ملت مهم ترین کانون توجه هستند.

روش مطالعه این پارادایم تاریخی و کلیت گراست و توسعه و توسعه نیافتگی را در بستر تاریخ تقابل جهانی و مبادلات اقتصادی نابرابر در سطح بین المللی تحلیل می کند.

2-4- مکاتب و نظریه های پارادایم ضدتوسعه:

 مکتب ساختار گرایی توسعه (اکلا): پربیش، فورتادو، سوانکل.

مکتب امپریالیسم: هابسون، شومپیتر،  لنین، هلیفردینگ.

مکتب وابستگی: پل باران، سوییزی و فرانک از جمله مکاتب و نظریه پردازان پارادایم ضدتوسعه هستند.

به این پارادایم انتقادات زمینه ای، معرفت شناسی و روش شناختی وارد است.

3) پارادایم پساتوسعه

3-1- زمینه شکل گیری پارادایم پساتوسعه: این پارادایم نتیجه انتقادهای مختلف بر توسعه و ضد توسعه است.

انتقادات وارد بر توسعه این بود که بیش از حد به فرهنگ، طبیعت و انسان بها داده شد، پارادایم پساتوسعه در چهار حوزه پارادایم توسعه را مورد نقد قرار داده است:

الف) منطق اقتصاد زده رشد و پیشرفت

ب) مردم و الگوی توسعه فرمانی

ج) عام خواهی و اروپامداری

د) تخریب طبیعت و صنعت گرایی روز افزون

3-2- رویکرد بنیادین پارادایم پساتوسعه به موضوع  (الگوی تحلیل): نقد دیدگاه ساختار گرایانه و تبیین های کلی نگر، بارزترین شکل انتقاد در اندیشه های موسوم به پساساختارگرایی نهفته است.

معتقدان پساتوسعه بر این باورند که جهان نشان دهنده نوعی تجزی، تنوع و انقطاع یا پیچیدگی های ساختاری است.

منطق پساتوسعه بر ایده هایی چون

دانش بومی

مخرب دیدن توسعه غربی برای جهان سوم

جهان پساغربی

تکثر زیاد

زندگی ساده

جهان غیرسرمایه داری و. .. بنیان شده است. این پارادایم در مقابل توسعه غربی می ایستد.

در پساتوسعه مفاهیمی چون دموکراسی، مشارکت، سرمایه‌ اجتماعی، توسعه پایدار، توسعه انسانی، کیفیت زندگی، توسعه وابسته و … جایگزین مفهوم رایج توسعه شده است. بطورکلی الگوی پساتوسعه پایین به بالا و مردمی است.

3-3- روش تحلیل پارادایم پساتوسعه: در این پارادایم انتقاد به الگوی غربی توسعه، کانون نظریات آن را تشکیل می دهد. روش تحلیل آن به جای بالا به پایین (دولت محور) از پایین به بالا و مردمی است و به نوعی سطح خُرد تحلیل را انجام می دهد.

3-4- مکاتب و نظریه پردازان پارادایم پساتوسعه:

دسته بندی حوزه های فکری جامعه شناسی توسعه زیرمجموعه پارادایم پساتوسعه کار دشواری است، چراکه باوجود نظریات بسیار و گاهی ناهمسو در کنار هم باعث تضاد و ناهمسویی آنها با یکدیگر می شویم.

مکتب توسعه انتقادی، مدرنیزاسیون، توسعه پایدار، توسعه مشارکتی، تنظیم و مقررات توسعه و … از جمله مکاتب پارادایم پساتوسعه هستند.

دکتر مینا شیروانی ناغانی

دکتری جامعه شناسی اقتصادی و توسعه

نوشته های مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. با سلام و عرض تبریک سال نو. بنده آرزو اسماعیلی دانشجوی دکتری مدیریت ورزشی هستم. یک سوال داشتم از محضرتون. ممنون میشم بنده رو راهنمایی بفرمایید.
    آیا می توان با توجه به مفاهیم مطرح شده در نظریه توسعه انسانی بر محور دیدگاه پروفسور آمارتیا سن، این نظریه را جز رویکردهای پساتوسعه دسته بندی کرد؟
    تشکر از لطف شما

  2. با سلام و احترام
    ضمن تشکر از مطالب ارزشمند شما پیشنهاد میکنم رفرنس مطالب هم گذاشته شود تا خواننده برای مطالعه بیشتر به رفرنس ها مراجعه کند.
    با تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا