آگاهی طبقاتی و آگاهی کاذب «مارکس»
آگاهی طبقاتی و آگاهی کاذب عمیقاً به آثار مارکس وابسته است. هردوی این آگاهی ها به نظام های فکری تقسیم شده توسط طبقات اجتماعی، اشاره دارد.
در نظام سرمایه داری، هم سرمایه داران و هم کارگران ارزیابی نامناسبی از نحوه کار نظام، نقش و منافع آنها در آن (آگاهی کاذب) دارند. در جریان استقرار کمونیسم، این احتمال وجود دارد که طبقه کارگر مفهوم درستی از نحوه کار سرمایه داران و تاثیر آن (آگاهی طبقاتی) کسب نمایند.
ویژگی نظام سرمایه داری آنست که هم طبقه کارگر و هم طبقه سرمایه دار، آگاهی کاذب دارند.
جای تعجب نیست! اگر پی ببریم کارگران آگاهی کاذب دارند، اما تصور اینکه سرمایه داران نیز اینگونه باشد، حیرت آور است!
جورج لوکاچ (1968-1922) یکی از مشهورترین مفسران آثار مارکس، به تعدادی از عناصر آگاهی کاذب سرمایه داران اشاره کرده است.
– سرمایه داران از تاریخ خود و نقش آن در تشکیل نظام سرمایه داری و مهم تر این که، از تناقضات بین نظام سرمایه داری و همچنین از نقش آن در تاثیر بر تناقضات سرمایه داری بی اطلاع هستند.
– سرمایه دار، همانند طبقه کارگر از پیامدهای اعمال خود بی خبر است.
– سرمایه داران از میزان کنترل خود بر نظام سرمایه داری نیز درک درستی ندارند. در حقیقت این عدم آگاهی باعث فروپاشی نظام سرمایه داری خواهد شد.
با این وجود، تفاوت شدیدی بین این دو طبقه وجود دارد: سرمایه داران هرگز نمی توانند آگاهی کاذب را به آگاهی راستین تبدیل کنند، در حالی که این امکان برای طبقه کارگر وجود دارد.
از دید مارکس طبقه کارگر به علت عدم دارایی شخصی، این موقعیت مناسب را بدست آورده است و این نمونه از جامعه بدون مالکیت خصوصی در آینده میباشد.
در بحث آگاهی طبقاتی و (کاذب) مارکس درباره آگاهی فردی بحثی نکرده، بلکه آگاهی طبقاتی را به صورت جمعی مورد بحث قرار می دهد.
آگاهی کاذب تنها وضعیت جامعه را در دوره سرمایه داری توصیف می کند، در حالی که آگاهی طبقاتی شرایطی است که در انتظار طبقه کارگر میباشد و این امر می تواند در تغییر نظام سرمایه داری مؤثر باشد.