آیا پساکرونا ممکن است!؟ سناریوهای تغییر از سطحی تا بنیادی
پرسش: آیا پساکرونا ممکن است؟
انسان و جامعه ایرانی به کدام سو میرود؟ و در کجا خواهد ایـستاد؟
این روزها غالباً دو پرسش فوق در ذهنم حاضرند؛ وقتی چیزی میخوانم، اگر با دوستان اهل علم صحبتی میکنم و وقتی تنها هستم.
گویا من هم مثل کسانی که اوضاع و شرایط کنونی جهان و ایران آنها را به فکر فرو برده، چارهی دیگری برایم باقی نمانده است.
وقتی حملهی ویروس مرگآور کرونا (کووید ـ ۱۹) «ماندن» و «بودن» ما انسانها را تهدید میکند، اجماعی هم در میان عموم شکل گرفته که؛ انسان و جهان مدرن در «موقعیتِ بحرانی» گرفتار شده و گروه بزرگی از ملّت ـ دولتها در بحران هستند.
وقتی چین داشت به شکل نظامی و بیرحمانه با کرونا مبارزه میکرد، سیاستمداران و سیاستگذاران بسیاری از کشورها به صورت سیستماتیک به شنیدن نظرات کارشناسان بهداشتی و افکار عمومی، بیتوجهی کردند، چینیها هم البته به مقدار زیادی رازداری کردند و از انتشار دادهها و اطلاعات جلوگیری کردند یا به صراحت با اهل جهان سخن نگفتند. بنابراین، بحران جهانی به سرعت و به سهولت شکل گرفت.
در حال حاضر در بیشتر کشورهای اروپا و آمریکا و نیز در ایران، همهگیری کرونا در ابتدای راه است.
اما اغلب معترفند این بیماری اکنون در ایتالیا وارث جمهوری و امپراطوری رُم به فاجعه تبدیل شده است.
هنوز بسیاری از ما و اهل جهان نیز این بحران بزرگ و فاجعه انسانی را بیشتر از این تجربه خواهیم کرد و اتفاقات و حوادث بسیاری رخ خواهد داد که ما هنوز اطلاعی از آنها نداریم.
با این حال آنچه امروز کاملاً محسوس است، این است که یک «عدم اطمینان» نسبت به وضعیت کنونی پیدا شده و ممکن است آینده و وضعیّت پس از بحران کرونا، متفاوت باشد و البته این آینده به مقدار زیادی به رفتارها و تصمیمات و سیاست های ملّی و جهانی همگان که الان در جریان است، بستگی دارد.
موقتاً بیایید فرض کنیم؛ همهگیری و جهانشمولی کرونا موجب شود تا نظم جمعی کنونی جوامع و جهان، تغییر بنیادی کند یا اصلاً بپاشد یا جهتگیری و مسیرِ توسعه در ایران و جهان تغییر اساسی کند.
اما پرسش مهم این است: آیا در اُفق هم نظمِ جایگزینی دیده میشود؟
اگر دیده میشود چیست و چگونه است؟
آیا اهل جهان تمایلی دارند که چیزی شبیه به وضعیت و نظم چین را پیدا کنند؟
من در آغاز این نوشتار، این پرسش را پیش کشیدم؛ آیا پساکرونا ممکن است!؟
این واژهی پسا (post) که قبل از واژهی کرونا آمده بسیار مهم است.
این واژه اگر چه این روزها از سر تفنن و باری به هر جهت به کار برده میشود، اما در نوشتههای دانشگاهی دقیق و علمی زمانی استعمال میشود که نویسنده در «سیر عادی زمانه» و در «نظم رایج جامعه» گسستی بنیادی ببیند یا حدس بزند.
نظم جمعی کنونی جوامع و جهان هر چه باشد، از یک زمانی از تاریخ مثلاً پس از جنگ جهانی دوم آغاز شده است و به مثابه ترتیبات و ساختارها و نهادها و مناسبات و الگوهای عملی در جوامع و جهان تثبیت شده است و معیار خیلی از امور واقع است و این نظم همواره کنشگران را فرا میخواند تا بر حسب آن عمل کنند و تصمیم بگیرند و سخن بگویند.
آیا میتوان در این لحظه با اطمینان ادعا کرد؛ بحران جهانی کورنا موجب شده است تا سُستی و فتور اساسی در این نظم و روند پیدا شود و انسانها و دولت ها دیگر تمایلی ندارند به دعوت های این نظم و روند پاسخ مثبت دهند؟
مسلماً به روشنی نمیتوان به این پرسش پاسخ گفت، این روزها در این باب البته مقداری غلوّ هم میشود یا حداقل سخنها چندان دقیق نیستند و طبیعی است مقداری آشفتهگویی هم بشود.
اما امروز برحسب مشاهدات فعلی و بینش اکنونی ما احتمالاً با سه سناریوی بزرگ یا سه حالت کلان برای آینده جامعهی خود و جهان مواجه هستیم.
این سناریوها بر حسب سطحی یا بنیادی بودن تغییرات، و نیز ضعیف یا شدید بودن تغییرات و حتی گستره تغییرات میتواند چنین باشد:
۱ـ سناریو یکم:
دوره کرونا هم مثل تعطیلات پایان سال یک دوره گذرا و استثنا است، استثنا هم نمیتواند بیشتر از ضرورت تداوم یابد و لابد باید بر مدار نظم برگردد، ممکن است بازگشت به زندگی عادی ۶ تا ۱۸ماه طول بکشد.
گاهی البته برخی متخصصان و سیاستمداران ۳ تا ۵ سال را هم مطرح میکنند.
وقتی دوره بحران کرونا تمام شود، جهان و جوامع و دولت ها مثل گذراندن تعطیلات طولانی سالِ نو مجدداً بر سرکارها بر میگردند و با قبول یکسری «تغییراتِ کوچک و بزرگ» برحسب عادت کارها را از همانجا که مانده بود، شروع میکنند و امور را بر اساس شرایط و نظم قبلی ادامه میدهند.
چنانکه شرکت ها و سازمان ها و بنگاهها در پایان هر سال حسابرسی و انبارگردانی میکنند و بر حسب آن مقداری از سیاست ها و رفتارهای خود را تصحیح میکنند و گاهی سیاست ها و رفتارهای جدیدی نیز برای سال نو اتخاذ میکنند.
۲ـ سناریو دوم:
برخی جوامع و دولت هایِ ضعیف یا حتی برخی نظمها و نهادها و قوانین ضعیف که تابآوری شان در مقابل بحران کرونا اندک باشد، ورشکسته خواهند شد.
اما جوامع و دولت های قوی و قدرتمند که از این بحران پیروز خارج خواهند شد، نظم قبلی و قوانین موجود را با مقداری تغییرات شدیدتر از سناریوی اول ادامه خواهند داد و هر یک از کشورهای ورشکسته و ضعیف نیز خود را به یکی از فاتحان دوره کرونا ملحق خواهند کرد.
شاید هم یک بازنگری نسبتاً وسیع در نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که پس از جنگ جهانی دوم تثبیت شده اتفاق بیفتد.
پس در این سناریو ما با این پرسش اساسی مواجه هستیم:
آیا جوامع و دولتها از بحران عبور خواهند کرد؟ یا بحران از روی آنها عبور خواهد کرد؟
نتیجه این دو نوع عبور، دو وضعیت متفاوت خواهد بود.
به دیگر سخن، کشورها و جوامع و دولتها چگونه از بحران خارج خواهند شد؟ و چه پاسخی یا چه استراتژیای برای بعد از بحران کرونا دارند؟
در نتیجه از آن پس معلوم خواهد شد: دولت ها و جوامع ورشکسته چه سرنوشتی پیدا میکنند؟ و دولت ها و جوامع پیروز چه؟
در واقع، امروز حمله کرونا به صورت ضمنی و غیرصریح به مثابه سنجیدن تابآوری انسان و جامعه و دولت تلقی میشود و ممکن است بازگشت به زندگی عادی چند ماه یا چند سال طول بکشد.
بنابراین، اگر کشورها و دولت ها بتوانند تاب بیاورند و حداقل سه عامل «مدیریت سیاسی» و «قدرت اقتصادی» و «توانمندی سیستم درمانی و بهداشتی» آنها، آزمون خود را پس بدهد. معلوم خواهد شد ورشکسته هستند یا مؤفق بیرون آمدهاند.
شاید چین که الان هم اقتصاد دوم جهان پس از امریکاست و برخی کشورهای شرقی مثل کره جنوبی و سنگاپور و هنگکنگ فاتح و پیروز اصلی عبور از بحران کرونا باشند، در نتیجه سناریوی چینگرایی و شرقگرایی تقویت خواهد شد و شاید اروپا هم گامِ دیگری از نزول خود را طی خواهد کرد.
۳ـ سناریو سوم:
در دورهی کنونی که جهان و جوامع و دولت ها در معرض حمله مرگبار ویروس کرونا هستند، همزمان به صورت ضمنی و پنهانی نظم پساکورنا نیز در حال تکوین است و تغییرات بنیادیتر از دو سناریوی قبلی در لایههای زیرین جوامع و نظم جهانی و مناسبات پیشین در حال وقوع است.
در واقع گفتگوها و رفتارها و کنشها و مناسبات جدیدی که امروز پیدا شده و در جریان است راه را برای نظم جدیدی باز میکنند و ممکن است از یک زمانی دوره پساکرونا آغاز گردد.
واقعیت آن است که امروز نظم رایج جهان به حالت تعلیق در آمده است، ویروس کرونا حتی بخشی از شکافها و دشمنیهای جهانی و ملی و سیاسی را نیز معلّق کرده است و زمان نیز به تعلیق درآمده است.
گویا شهر و خیابان و بازار و سازمان و دانشگاه برای انسان ها غریبه شده است و این «معلّق شدن نظم موجود» به معنای آن است؛ هر نظمی که به تعلیق دربیاید، دیگر بیکارکرد شده و فونکسیون و خاصیتی ندارد، چون اگر کارکردی داشت آنرا حفظ میکرد.
به قول جامعهشناسان معلق شدن نظم اجتماعی به معنای معلق شدن ساختارها نیز هست. وقتی ساختارها به تعلیق در میآیند، انسان ها و کنشگران بر صحنه غالب میشوند و انسان در وضعیت و صورت جدیدی ظهور میکند.
اما پرسش من این است؛ اکنون آیا واقعاً ساختارها معلقاند و میرود تا انسان بر ساختار غالب گردد؟ یا برعکس انسان خود نیز غایب صحنههای امروز است؟
وقتی انسان از شهر و خیابان و بازار و سازمان و کارخانه غایب میشود و شهر و جامعه را به پلیس و دولت و سیستم پزشکی میسپارد و در تنهایی خود فرو میرود و جمع را فقط در حد اعضاء خانواده و تلویزیون و گوشی موبایل پیدا میکند و در خانه خلوت میگزیند، صورت مسأله به کلی عوض میشود.
بنابراین، در این حالت دو امکان رخ مینماید:
الف) چیز مهمی که در چنین روزهایی عیان است، پلیس و دولت بیشتر از قبل اهمیت و اقتدار پیدا کردهاند.
خیلی از مردم شغل و درآمد خود را از دست دادهاند و نانخور و محتاج دولت شدهاند و برای نیازهای اولیه دست به سوی دولت دراز کردهاند و دولت در غیاب نظارت بازار و رسانه دارد هزینه میکند.
پلیس و نیروهای نظامی هم بیشتر از قبل عرصه عمومی و خیابانها و شهرها را اشغال کردهاند و دارد نوعی پلیسی شدن در بازار و شهر و جامعه اتفاق میافتد.
اغلب مخالفتها و اعتراضات جمعی و تحرکات مردم و نهادهای مدنی نیز در این بحران کرونا متوقف شده یا عقیم ماندهاند، یعنی جامعه مدنی تعلیق شده و آنچه ظهور کرده حاکمیت تمام قد حکومت و دولت است.
حتی ایده «تغییر رژیم» دشمنان خارجی نظام ایران هم فعلاً معلق شده است، گویا بحران کرونا امروز همانند جنگ خارجی نظام سیاسی ایران را از بحرانی بزرگ نجات داده، (البته اگر بحران ترکیبی آنرا از پا درنیاورد.) و نظام سیاسی دارد اعتبار اجتماعی و سیاسی خود را بازسازی میکند.
پس در واقع، این وضعیت میتواند به معنای ظهور دولت و اقتدار سیاسی در وضع جدید هم باشد.
ب) ویروس کرونا امروز دشمن مشترک همه بشریت شده است و این ویروس ثروتمندان و فقیران را در کشورهای پیشرفته و ثروتمند و در کشورهای فقیر و در حال توسعه به صورت برابر مبتلا کرده و میکشد.
در نتیجه جهانیان و مردم کشورها همدیگر را تماشا میکنند و به هم دلسوزی میکنند.
همدیگر را دلداری میدهند و از همدیگر میآموزند و از هم کمک میخواهند و به همدیگر کمک میکنند.
به دیگر سخن همه جوامع و دولت ها در کره زمین در حال مبارزه با بیماری و مرگ هستند و پیکار در هر کجای این زمین شکست بخورد به معنای شکست همه کشورها و جوامع است.
از اینرو، ممکن است گفتمان یا نظم ملی و جهانی جدیدی بر محور بقاء انسان و سلامت انسان و غذای انسان و نوعی انسانگرایی ویژه در حال تکوین و برساخت است.
شاید گفتمان یا نظمی شکل میگیرد که سلامت و بهداشت جهان و جامعه و انسان در مرکز آن باشد و سیاست و اقتصاد و بیرحمی سرمایهداری از مرکزیت نظم جهان و مناسبات اجتماعی و جهانی مقداری دور میشود.
شاید جهان نوعی بازگشت به انسان و علائق انسانی و برابری انسانها و اهمیت جان انسانها و اهمیت محیط زیست و دموکراسی اجتماعی را تمرین و تجربه میکند.
از اینرو، سرنوشت خیلی از امور خصوصاً مرگ و زندگی، زندگی مشترک و سبک زندگی از نو در حال بازتعریف و بازسازی است.