انسدادِ اجتماعی
انسداد اجتماعی (Social closure) به معنای توزیع نابرابر مزایای اجتماعی، فرصت ها و پاداش های اجتماعی در بین شهروندان یک جامعه است به گونه ای که عده ای اندک بر تمام یا بیشتر منابع قدرت و ثروت دسترسی داشته و در مقابل اکثریت افراد جامعه چنین دسترسی ای ندارند.
مهمترین پاداش ها و مزایای هر جامعه در سطح عام و کلان عبارتند از: منابع قدرت و ثروت.
انسداد اجتماعی در این معنا عدم چرخش قدرت و ثروت در کل جامعه و گروه های اجتماعی بوده به گونه ای که همواره منابع اصلی قدرت و ثروت در بین عده ای اندک در گردش است و از این منظر نوعی اندک سالاری در جامعه شکل می گیرد.
چرخش و توزیع عادلانه قدرت و ثروت در جامعه می تواند تا حد زیادی از ایجاد انحصار و در نتیجه ایجاد انسداد در جامعه جلوگیری کند.
وجود ساختارها و مکانیسم های مشخص برای چنین چرخشی در هر جامعه ای از ضرورت های اصلی و بنیادی برای آن جامعه محسوب می شود و فقدان چنین مکانیسم هایی می تواند در ایجاد و گسترش انسداد اجتماعی بسیار موثر باشد.
این که چرا چرخش منابع قدرت و ثروت در برخی جوامع بسیار سخت صورت می گیرد و همواره این منابع در اختیار عده ای اندک و مشخص قرار دارد مسأله ای است که بسیار جای تأمل و تعمق دارد.
در واقع، می توان مسأله را این گونه صورت بندی کرد که تا زمانی که مکانیسم مشخص و روشنی برای چرخش منابع قدرت و ثروت در جامعه وجود نداشته باشد، با چنین مسئله ای مواجه هستیم.
منابع قدرت و ثروت شامل مهم ترین ابعاد عبارتند از:
قدرت های ملی و محلی که در قالب موقعیت ها و مقام های ریاست جمهوری و نخست وزیری گرفته تا سطح پایین تری چون فرمانداران و بخشداران و دهیاران را در بر می گیرد و توزیع برابر چنین موقعیت هایی در هر جامعه نشان از وجود برابری داشته و بالعکس هر چقدر این توزیع نابرابر باشد و انحصاری نوعی انسداد اجتماعی را معنا می کند.
به عبارت دیگر، انسداد اجتماعی در ارتباط با قدرت زمانی شکل می گیرد که فقط عده ای از افراد جامعه بنا بر معیارها و ملاک هایی که هسته سخت قدرت تعیین می کند بتوانند به انواع و اقسام قدرت ها و در نتیجه انواع منافع و رانت های ناشی از این قدرت دست پیدا کنند و اکثریت افراد جامعه از دست یابی به آن محروم باشند.
چنین انسدادی موجب عدم دستیابی به انواع و اقسام فرصت ها برای پیشرفت بسیاری از افراد جامعه و بالعکس موجب پیشرفت اقلیتی دیگر خواهد شد.
همین موضوع در ارتباط با انحصاری شدن ثروت جامعه نیز کاملاً صدق می کند به گونه ای که باز هم همان عده اندکی که به منابع قدرت دسترسی پیدا می کنند، خواهند توانست به مدد چنین موقعیتی از منابع ثروت در جامعه بهره مند شوند و نوعی انسداد برای اکثریت افراد جامعه به وجود آید.
در این زمینه می توان از نوعی اندک سالاری در زمینه قدرت و ثروت سخن گفت به این معنا که فقط عده ای مشخص می توانند از منابع قدرت و ثروت جامعه بهره مند شوند و اکثریت افراد جامعه در محرومیت از چنین برخورداری ای باشند.
روشن است که نتیجه چنین انسداد و انحصاری توزیع گسترده فقر و محرومیت در بین بیشتر افراد جامعه بوده و تا مادمی که راه دسترسی آزاد و عادلانه همگان به انواع فرصت ها، مزایا و پاداش های اجتماعی میسر و ممکن نباشد، همچنان باید شاهد گسترش فقر و محرومیت و بدتر از آن گسترش شکاف طبقاتی در جامعه باشیم.
انسداد اجتماعی یکی از مهم ترین موانع رشد فردی و اجتماعی شهروندان بوده و ضمن مهیا نمودن زمینه های بروز فقر و محرومیت در جهت ایجاد ساختار نابرابر حرکت نموده و موجبات تشدید نابرابری را در جامعه فراهم می سازد.
واپسین سخن این که انسداد اجتماعی محصول ساختار متمرکز قدرت و ثروت بوده و تا مادامی که چنین ساختارهایی در هر جامعه ای وجود داشته باشد، هرگونه انتظار برای رفع انسداد اجتماعی کاملاً دور از ذهن به نظر می رسد.
در واقع، انحصار قدرت و ثروت و وجود اندک سالاری چنان محدودیت هایی برای اکثریت افراد جامعه ایجاد می کند که مسیرهای دسترسی به هرگونه فرصت برای ارتقاء فردی و اجتماعی شهروندان مسدود به نظر می رسد.
انسداد اجتماعی شرایطی را به وجود می آورد که تو گویی اکثریت شهروندان پشت درهای بسته ای ایستاده اند و بهره و نصیبی به جز حرمان و افسوس ندارند.
سلام
نکته و بحث بسیار مهم و تامل برانگیز که ناشی از نهادینه شدن و بالطبع باور پذیر شدن آن از طرف قشر محروم از در دسترس بودن و به دست آوردن منابع دو گانه فوق الذکر میباشد.اصولی ترین نکته آن است که در چرخه باورهای جبر گرایی بودن و عدم اعتقاد روحیه جمعی
به امکان تغییرات و دلخوش بودن به روزمرگی به ساختار انسداد اجتماعی و استمرار آن کمک مضاعفی می کند.