برنامه ریزی برای فراتصادف
به بسیاری از مفاهیم مدیریتی چون برنامه ریزی، بدبین و بی اعتماد شده ایم. معتقدیم حرفِ مفت اند.
چرا؟
یکی از دلایلِ مهمش این است:
از روزِ اول که با مفهوم آشنا شدیم، “جامع” درک اش نکردیم. در نتیجه “انتظارات”مان نسبت به آن مفهوم، بد شکل گرفت.
به بیان دیگر، چیزهایی از آن مفهوم خواستیم که خودِ مفهوم، ادعایش را نداشت.
یکی از این مفاهیم ، “برنامه ریزی” است.
به جمله زیر توجه کنید (عامدانه چندبخشی اش کردم):
Planning
Replaces
Accident
But
By error
اگر روزی که این مفهوم را بهمان درس می دادند، همین ۶ کلمه را تبیین می کردند، بخش عمده ای از بی اعتمادی مان نسبت به این مفهوم الآن وجود نداشت.
برای اینکه “همه تصمیم ها”، براساس “تصادف” اخذ نشوند، برنامه ریزی مطرح شد.
وقتی یک مفهوم (planning) جایگزینِ (replace) مفهومی دیگر ( accident) می شود؛ انتظارمان فقط و فقط باید این باشد: مفهومِ جدید اوضاع را “کمی” بهتر کند.
پس هر وقت برنامه ریزی ما را از تصمیمات تصادفی رهانید، یعنی به رسالتش عمل کرده است. البته این نقطه، مطلوب نیست.
در ذاتِ برنامه ریزی، خطا (error) هست.
از برنامه ریزی انتظارِ پیش بینیِ همه سناریوهای آینده را نداشته باشید.
انحراف از آنچه در برنامه آمده است، اصلِ برنامه ریزی را “ابطال” نمی کند، “انعطاف پذیری” را در ذاتِ آن قرار می دهد.
اینکه ما حوصله “تغییرِ مستمرِ برنامه” را نداریم ربطی به “ضعفِ مفهوم” ندارد، به فهمِ اشتباه ما از مفهوم برمی گردد.
“خطا” و در نتیجه “اصلاحِ خطا” جزیی از ذاتِ برنامه ریزی است.