جامعه بن بستی به نقل از میشل کروزیر
میشل کروزیر (Michel Crozier) سعی می کند با مطالعه سازمان ها و تحلیل رفتار جمعی در بستر سازمان یافته، سطح تحلیل را ارتقاء دهد و به سطح «جامعه» برساند تا امکان تشخیص واقعی مشکلات اجتماعی فراهم آید.
او کتاب «جامعه بن بستی» (The Stalled society) را در سال 1970 به چاپ می رساند و این نظر را در آن می پروراند که جامعه فرانسه نوعی «جامعه بن بستی» است که روی خوش به تغییرات لازم نشان نمی دهد.
منظور او از «بن بست» این است که سازمان های اداری و اقتصادی به گونه ای شکل می گیرند که رفتار کنشگران را درگیر و گرفتار در «دورهای باطل» می نمایند، به طوری که با مشغولیت در بازی های برد و باخت، در نهایت تبدیل به مانعی برای پیشرفت جامعه می شوند.
به عبارت دیگر، منافع گروه ها و اقشار اجتماعی چنان میلیمتری در کنار هم قرار گرفته اند که با هر حرکت یا تغییری، هر چند به قصد بهبود، بازی برد و باخت منافع پیش می آید و حفظ وضع موجود بر تغییر آن ارجحیت می یابد و مقاومت در برابر آن مفید ارزیابی می گردد.
میشل کروزیر توضیح می دهد که الگوی فرانسوی سیستم اداری و تولیدی صنعتی نوعی مدل تمرکزگرا و متکی به تصمیم گیری های دولت است که به همراه برخورداری سیستم از ثبات، قاعده مندی و پیش بینی پذیری، فاصله ای حمایتی میان آنان که از حق تصمیم گیری برخوردارند و آنان که از تصمیمات متاثر می شوند، ایجاد می کند.
سلسله مراتب آن بسیار خشک و انعطاف ناپذیر است، به گونه ای که ارتباط میان کنشگران اداری را محدود می کند.
مقررات انتزاعی در سیستم اداری سبب ایجاد وضعیت های متعدد «فقدان اطمینان» می شود و شبکه های قدرت موازی برقرار می کند.
اما از جنبه دیگر، برای مقابله و اصلاح این شرایط، سیستم اداری دوباره به وضع مقررات و پیوست متمّمات بیشتر اقدام می کند که این خود سبب پیدایش «دورهای باطل» جدید می شود و در نهایت، به فلج شدن سیستم منجر می گردد.
با توصیف این مدل ناکارآمد، میشل کروزیر نتیجه می گیرد که مدل تمرکز گرا در در تمام مدل های عمل و سازماندهی جامعه فرانسه برقرار است.
از نظر کروزیر، بن بست جامعه به سازماندهی اداری تمرکز گرای غیرقابل انعطاف و نظام دانشگاهی که با تحولات اقتصادی تطابق ندارد، برمی گردد.
او تاکید می کند که اگر جامعه بخواهد از وضعیت بن بست خارج شود، باید نحوه برقراری ارتباط در سطوح مختلف را در جهت انعطاف پذیری سازمان های ادرای و تولیدی صنعتی که باید برخوردار از تحرک، رقابت و مذاکره باشند، اصلاح کند.
میشل کروزیر به منظور اصلاح، درصدد ارائه پیشنهادهایی خطاب به مسئولین و کارمندان رده بالای دولت و همچنین کارفرمایان، به عنوان کنشگران اصلی جامعه برمی آید.
این پیشنهادها در کتاب «دولت مدرن، دولت فروتن» و همچنین کتاب «بحران هوش، ناتوانی نخبه ها در یادگیری» گردآوری شده اند.
در هر دو کتاب توصیه به واگذاری امور مردم به مردم است.
در کتاب اول توصیه به کوچک شدن دولت بزرگ شده، می شود که از طریق واگذاری مسئولیت به مردم ممکن می گردد.
در کتاب دوم توضیح داده می شود که جامعه بن بست ندارد، بلکه این هوش است که در سلسله مراتب یخ زده سازماندهی متمرکز، فلج می شود و مدیریان با روزمرگی مشکلات را حفظ می کنند.
میشل کروزیر تاکید می کند که مهم ترین هنر «تشخیص مسئله» است و توضیح می دهد که اگر مسئله به درستی، با شناخت از چگونگی شکل گیری روابط اجتماعی، دریافت و تشخیص داده شود، چاره جویی سخت نخواهد بود.
منبع: ملکی، خسرو (1395)، نظریه های معاصر جامعه شناسی فرانسه، تهران: انتشارات جامعه شناسان، ص 297-295.