علمی پژوهشی

جامعه پساانقلابی و تداوم شکاف ها و پیوندهای اجتماعی

اولین پرسش مهمی که می توان مطرح کرد این است که: چرا کوشش های جمعی جامعه ایران برای تغییر و رهایی از استبداد و بهبود زندگی جمعی صورت انقلابی پیدا کرد؟

یا چرا مردم ایران برای تحقق آرمان های استقلال، آزادی و جمهوریت راه انقلاب را برگزیدند.

یک نظریه ساختی – کارکردی درباره انقلاب می گوید:

تعارض بین نظام تقسیم کار و نظام ارزشی جامعه، میل به تغییر ترتیبات دارد و تغییر نظام را ایجاد می کند.

اگر تغییرات با روش های اصلاحی ایجاد شود، جامعه در مسیر نسبتاً آرام تغییر پیش می رود. اگر در مقابل تغییر مقاومت شود، راه های انقلابی به تدریج برگزیده می شود.

عدم تعادل ها و شکاف های اصلی جامعه پیشاانقلابی ایران

در جامعه پیش از انقلاب ایران عدم تعادل های جدی، شکاف های بزرگ اجتماعی و احساس نارضایتی عمیقی به خصوص در دو قشر اصلی تاثیرگذار (روحانیان و روشنفکران) ایجاد شده بود و سه نیروی اصلی و نظام گفتمانی با تعارض ها و شکاف های خاصی با نظام سیاسی مستقر شکل گرفتند:

1- نظام گفتمانی نیروهای سنتی – مذهبی جامعه که تعارض اصلی آنها فرهنگی بود. 

2- نظام گفتمانی طبقه متوسط جدید شهری که تعارض اصلی اشان سیاسی بود.

3- نظام گفتمانی فرودستان جامعه به خصوص حاشیه نشینان شهرهای بزرگ که تعارض اصلی اش اقتصادی بود.

غلبه گفتمان انقلاب، معلول دو عامل بود:

الف) مقاوت سیستم سیاسی برای تغییر و اصلاح خود و برآوردن مطالبات این سه نیرو به خصوص طبقه متوسط جدید شهری.

ب) غلبه گفتمان انقلابی و چپ در بین نیروهای تحول خواه در سطح جهانی و به تبع آن در بین روشنفکران ایرانی.

در آن موقعیت، گفتمان انقلابی برای تغییر رژیم گفتمان غالب شد. به علاوه گفتمان نیروهای سنتی-  مذهبی، به دلیل نفوذ اجتماعی گسترده دین و شبکه گسترده اجتماعی آن در سراسر کشور و همراهی نسبی گفتمانی روشنفکران – انقلابی، به گفتمان غالب تبدیل شد و در رهبری انقلاب و شکل دهی نظام بعد از انقلاب نقش مسلط و هژمونیک پیدا کرد.

هژمونیک شدن نظام گفتمانی نیروهای سنتی – مذهبی دو نتیجه عمده داشت:

– نادیده گرفتن و برآورده نشدن مطالبات دو نیرو و نظام گفتمانی دیگر و تولید نارضایتی در بین آنان.

– ناتوانی در حل مسائل اساسی جامعه ایران، و مزمن و پیچیده تر و بحرانی شدن آنها و تولید مسائل جدید.

در شرایط پساانقلابی به خصوص از دهه هفتاد به بعد، شکاف ها و پویش های اجتماعی حول همراهی ها و تعارضات این سه نظام گفتمانی و مطالبات آنان ادامه پیدا کرده و مطالبات دو نیرو و نظام گفتمانی طبقات متوسط جدید شهری و فرودستان انباشته و فعال شده است.

این مطالبات و پویش ها برای تغییر در قالب گفتمان اصلاحی مسالمت جویانه دنبال شده است و این گفتمان، گفتمان غالب برای تغییر بوده است.

پاسخگویی به این مطالبات مستلزم تغییرات بنیادین در رویکرد حکمرانی گفتمان مسلط است. عدم پاسخگویی به موقع به این مطالبات ممکن است گفتمان مسالمت جویانه و اصلاحی برای تغییر را تضعیف نماید و به حاشیه ببرد و تعارضات و شکاف های اجتماعی را تشدید و خشونت بار کند.

دکتر سیدحسین سراج زاده

جامعه شناس، استاد دانشگاه، رئیس انجمن جامعه شناسی ایران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا